به گزارش رسانه بهمن، اسماعیل گرامی مقدم، قائم مقام حزب اعتماد ملی به شکلی کجدار و مریز، از کاهش اعتبار سید محمد خاتمی در میان اصلاحطلبان و بدنه حامی اصلاحات سخن گفته است. او تلاش کرده بگوید که «کارهای تشکیلاتی» جایگزین این کاریزمای از دست رفته شده، اما در واقعیت تغییری ایجاد نمیشود؛ «تکرار میکنم»های خاتمی دیگر اعتبار ندارد. اینکه گرامی مقدم این نزول اعتبار را با وصف «تا حدی» توصیف میکند تا کمی تعدیل شود، واقعیت را تغییر نمیدهد.
او برای توجیه آنکه نقش رهبری خاتمی برای اصلاحات، دیگر چندان معتبر نیست، گویی میخواهد کودکی را فریب دهد و میگوید: «آقای خاتمی هیچگاه نگفته است که رهبر اصلاحات است، اما به هر حال نقشهای کلیدی در پیروزی اصلاحطلبان داشته است.» در شکستها چطور؟ خاتمی فقط در پیروزیها نقش داشته است؟
انتقاد و اعتراض به خاتمی معمولاً در میان اصلاحطلبان جایگاهی ندارد و به وضوح، رسانهها و فعالان سیاسی و دانشجویی اصلاحطلب از آن پرهیز میکنند. این روند معمول با آنچه اصلاحطلبان بیان میکنند که هر فرد و مقامی قابل نقد است، کاملاً در تعارض است. قانون نانوشتهای در میان اصلاحطلبان، رهبران این طیف را در جایگاهی فراقانونی و منزه از نقد و اعتراض معرفی میکند. به همین دلیل گرامیمقدم هم نقش کلیدی خاتمی را «فقط در پیروزیها» مورد اشاره قرار میدهد.
گرامیمقدم در ادامه میگوید: «حتماً آقای خاتمی هنوز هم یکی از لیدرهای مؤثر در جبهه اصلاحات است و همواره هم باعث ایجاد وحدت بین اصلاحطلبان بوده است، اما باید پذیرفت که بار مسئولیت از آقای خاتمی کاسته شده است و دلیلش هم ایجاد جبهه اصلاحات ایران بوده که پیشتر با عنوان شورای عالی سیاستگذاری فعالیت میکرد.» بعد برای آنکه نه سیخ بسوزد و نه کباب، پیش از آنکه بگوید «باید بپذیریم که کارهای تشکیلاتی تا حدی جای نقشهای کاریزماتیک را گرفته است.» این مدح و منقبتها در وصف خاتمی را یادآور میشود که «آقای خاتمی ویژگیهای منحصر بهفردی دارد»، «هنوز هم مخاطبان اصلاحات او را دوست دارند»، و «از او حرفشنوی دارند».
او همچنین به جای آنکه اذعان صریح به از دست رفتن کاریزمای خاتمی – که قبلاً ادعا میکردند دارد- کند، تلاش میکند آن را یک موضوع عمومی جلوه دهد: «به هر حال هرکدام از رهبران جبهه اصلاحات نقش کاریزماتیک خود را دارند، اما دیگر تا حدی شخصیتهای کاریزماتیک کارکرد پیشین خود را از دست دادهاند. البته این بهمعنای آن نیست که دیگر مردم پذیرای آنها نیستند بلکه شرایط طوری شده است که لزوما کاریزمای فردی باعث پیروزی سیاسی نمیشود.»
حدود ۱۰ روز پیش روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله خود نکاتی را نوشت که توصیه میشود گرامیمقدم نگاهی به آن بیندازد. نویسنده سرمقاله با دست خالی دانستن اصلاحطلبان برای مطالبه از دولت رئیسی، در باب دلیل این خالی بودن دست آورده بود که «دیکته پر غلط دولتهای یازدهم و دوازدهم باعث شد کارنامه سیاه اصلاحطلبان، سیاهتر هم شود و اینگونه در جامعه جا افتاد که اصلاحطلبی اسم رمز کاسبی است نه پیامی و اعتباری برای اصلاح رویکردهای غلط و آسیب زا. عملکرد جریان چپ ایران در هشت سال گذشته این روزها باعث شده نقد دولت در قدرت سخت و جانکاه شود. هر جا نقصی، فقدانی و حفرهای دیده و گوشزد میشود خیلی سریع طرفداران رئیسی منتقدان را به سالهای نه چندان دور حواله میدهند تا آن نقد در دهان منتقد بماسد! درست نیست همه کاسه و کوزهها را برسر حسن روحانی بشکنیم؛ باید از عملکرد اصلاحطلبان نیز صرف نظر از عملکرد دولت وقت شکوه کرد. باندبازی، رانتخواری، فامیلبازی، ویژه خواری و...» و در ادامه مینویسد: «آن زمان که لیست استخدام اعضای ستاد روحانی در هیئت مدیرههای شرکتهای مختلف دولتی منتشر و افشا میشد و هر کدام از آقایان بدون هیچ تخصصی و مدرکی حقوقهای چند ده میلیونی روانه حسابهای بانکی شان میشد بنده بالشخصه فاتحه جریان اصلاحات را خواندم و به دوستان و همفکران هم عرض نمودم شورای نگهبان حتی اگر از سید محمد خاتمی دعوت کند که بیاید کاندیدای ریاست جمهوری شود باز هم رأی وی از همتی بیشتر نخواهد شد!»
منبع: روزنامه جوان