رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه سیاست - ایمان حیرانی: چندی پیش سیدمحمدرضا خاتمی، برادر سید محمد خاتمی، در کلاب هاوس گفت «آقای خاتمی به مقامات کشور و دوستانشان گفتهاند که دیگر وارد صحنه عملیاتی سیاست نخواهند شد». هفتهنامه صدا در آخرین شماره خود به چرایی استعفا آقای خاتمی پرداخته است و همچنین مدعی است که پایان خاتمی، پایان خاتمیسم نیست.
با دکتر محمدیسیرت، استاد و هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، پیرامون آینده این استعفا و آینده اصلاحاتِ بدون خاتمی، گفتگویی انجام دادهایم. دکتر محمدیسیرت معتقد است که این استعفا پایان سیاستورزی ایشان و ترک عرصه قدرت نیست، بلکه حرکتی استمزاجی برای حضور قویتر در عرصه قدرت است.
بهمن: بیست روز پیش در کلاب هاوس سیدمحمدرضا خاتمی، برادر سیدمحمد خاتمی اعلام کرد که آقای خاتمی از صحنه عملیاتی سیاست کنارهگیری کرده است. آیا شما این استعفا را پایان واقعی ایشان پیشبینی میکنید، یا مانند سایر استعفاها برای ایشان برگشت پیشبینی میکنید؟
محمدی سیرت: شاید پیشبینی نسبت به آینده چندان میسر نباشد ولی این میتواند استمزاجی از جریان های مختلف سیاسی، به خصوص از طیف خودشان، باشد. اینکه آیا جایگزینی برای آقای خاتمی پیدا میکنند و یا همان سیاست اقلیت و مظلومیت ایشان جواب میدهد و با مجموعهای از نامهها و خواستهها، ایشان مجدد به سیاست برمیگردد. فکر میکنم بیشتر این موضوع برای سنجیدن فضای مطالبات و جایگاه ایشان در جریان اصلاحات طرح شده است.
نقد دیگری که به جریان اصلاحات وارد است این است که جریانی که از دهه شصت از تسامح و تساهل و گردش نخبگان صحبت میکرد، دچار یک رادیکالیسم شدید حتی در ساختار خودش شده است، و وقتی این تساهل و گردش نخبگان اتفاق نیفتاد، جریان جوانتر اصلاحات به این موضوع معترض بودند.
مجموعه این فضاها گویای چرایی این استعفا است و البته ایشان دلایل دیگری نام برده که به قول آقا تاجیک پایان یک تعطیلات بلند تابستانی است. دست کشیدن از موج سواری در صحنه سیاسی کشور، نداشتن عقبه اقبال عمومی، استفاده از هر جریان برای حضور در صحنه سیاسی، رقابتهای درون ساختاری و همچنین کارنامه دولت قبلی، مجموعه این ها را میتوان عوامل دیگر این استعفا دانست. ولی این جریان مانند یک ماهی که از آب بیرون افتاده است، منهای قدرت، نمیتواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد، بعد این استمزاج، با چهره و ادبیات جدیدتری بازخواهد گشت.
بهمن: آیا جریان اصلاحات کسی را برای جایگزین آقای خاتمی دارد که هم در داخل جریان دارای اقبال باشد و هم عقبه اجتماعی در جامعه داشته باشد؟
محمدی سیرت: جریان اصلاحات به دلایل متعدد فاقد گزینهای برای جایگزینی آقای خاتمی است. دلیل اول اینکه ساختار جریان اصلاحات رادیکال است و همچنین ساختار در چهار دهه اخیر اجازه جایگزین کردن نیرو جدید در بین خود بازیگران اصلاحطلب را نداده است.
دلیل دوم، جریان اصلاحات متاسفانه چه در دوره اصلاحات و چه در دوره های قبل و بعد آن، درحالی که دل از قدرت و ساختار جمهوری اسلامی نبریده بود، از خیلی خط قرمزها عبور کرده است. به همین دلیل بسیاری از نیروهای سیاسی اصلاحات امکان قانونی بازگشت به صحنه سیاسی کشور را ندارند. این بحران هویت اصلاحات است که از سویی در چارچوب قوانین بازی نمیکند و از سوی دیگر میداند در خارج از جمهوری اسلامی اقبالی به آن نیست و مجبور است که در این جریان حرف بزند. به همین خاطر بسیاری از بازیگران سیاسیاش را در دهههای اخیر از دست داده است.
یک فردی مثل آقای عطالله مهاجرانی که از طرفی یک سری تعلقات خاطر نسبت به جمهوری اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی دارد و از طرف دیگر در انگلستان است و با بیبیسی فارسی مصاحبه می کند، دیگر نمیتواند ایشان در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایران نقش آفرینی سیاسی داشته باشد. این چیزی میانه بین اپوزیسیون و کارگزار قانونی است.
نکته سوم هم در رابطه با بازیگران جوان جریان اصلاحات است. بازیگران جوان جریان اصلاحات فاقد تجربه اجرایی هستند. یعنی بیشتر شخصیت های دانشگاهی یا ژورنالیستی هستند و سابقه تشکیلاتی و اجرایی ندارند. و این طیف جوان، بر خلاف طیف رقیب، از ورود به صحنه اجرایی سیاست، چه در دوره اصلاحات و چه سایر دورهها، محروم بودهاند و از همین رو تجربهای ندارند. در حالی که نسل اول این جریان از اول انقلاب به بعد، در پستها و جایگاههای مختلف سیاسی حضور داشتند، اینها همیشه یک زیست کنارهای و حاشیهای داشتهاند. هم در صحنه مطبوعات بودهاند و هم در صحنه علم ولی هیچ موقع در صحنه اجرا نقشآفرینی نداشتهاند.
به این سه دلیل است که اصلاحات نمی تواند یک جایگزین برای آقای خاتمی پیدا کند.
بهمن: با توجه به نکاتی که فرمودید، فارغ از اینکه نسل جوان را در حوزه اجرا وارد نکردند، آیا در حوزه نظری و تشکیلاتی جریان، توانستند تربیت نیرو داشته باشند؟
محمدی سیرت: در بحث نظری به این دلیل که بخش عمدهای از مبانی نظری اصلاحات متاثر از اندیشه لیبرالی یا شبه لیبرالی بوده، من فکر میکنم درحوزه نظری خیلی مسالهای ندارند؛ یعنی خیلیها در گفتمان اصلاحات در حوزه علوم انسانی شبهغربی ما میتوانند ارتباط برقرار کنند. کماکان هم گفتمان اصلاحات دربین برخی جریان های شبهنخبگانی ما وجود دارد که البته این هم حاصل سرمایه و مدیریت خودشان نیست، این هژمونی وغلبه علوم انسانی غربی در کشور است که در این چند دهه به طور ناخودگاه نیروی انسانی تربیت کرده است که ادبیات جریان اصلاحات را در حوزه نظری فهم میکند، اما در حوزه کادرسازی و تشکیلاتی نواقصی دارند که اشاره هم کردم. به لحاظ نظری اینها میراثبر برخی جریان های شبه لیبرال هستند که در فضای دانشگاههای ما یا خارج از کشور درس خواندهاند و متاسفانه در این چند دهه یک افق مشترکی را با جریان اصلاحات فرض میکند.
نکته دیگری را که باید در نظر گرفت تمایلات غربگرایانه در کشور است. غربگرایی دو سطح دارد، یک غربگرایی نظری است و یک غربگرایی زیستی است. غربگرایی نظری در فضای نخبگانی معمولا هست و نیازمند به حضور در مجامع آکادمیک و جمعهای علمی دارد. غربگرایی زیستی میشود تفوق معادلات مادی بر معادلات معنوی در زندگی که خب البته ما در پانزده سال اخیر با توجه به توسعه فضای مجازی یک عطش زیست غربی پیدا کردهایم و نمیتوانیم این را پنهان کنیم. طیفی از جامعه در مواردی همحسیها و همافقی هایی را با جریان اصلاحات دارند که هر دو این غربگراییها حتی هیچ ارتباط ساختاری معین شدهای، به این معنا که از این طریق به تربیت نیرو پرداخته است، ندارد و این محصول، زاییده فضای علوم انسانی در کشور است.
بهمن: آقای جواد روح در هفته نامه صدا ادعاهایی برای استعفای آقای خاتمی قائل است که از جمله آنها این است که این سومین باری است که آقای خاتمی استعفا میدهد و این استعفا اخیر ایشان گویا ناشی از یک خستگی و ناامیدی از ساختار و شرایط غیردموکراسی حاکمیت و جامعه است. آیا شما با این تحلیل موافقید؟
محمدی سیرت: اگر فرض بگیریم که ادعای ایشان در رابطه با استعفای سوم اقای خاتمی درست باشد، در رابطه با استعفای ایشان در سال 88 و در زمان آقای هاشمی، که فضا این گونه نبوده است، نادرست است. آقای هاشمی بابت رویکرد عملگرایانهاش، که هیچ تمایل نداشت بین خود و رهبری فاصلهای ایجاد بکند، استعفا اقای خاتمی را پذیرفت. این نقل قول خود آقای خاتمی است که «در آن دوره نگاه فرهنگی من نسبت به آقای هاشمی مانند نگاه فرهنگی مرحوم حاج بخشی بوده است؛ یعنی من نسبت به اقای هاشمی خیلی حزب اللهی بودهام اما هاشمی در یک تعامل پراگماتیستی، استفعا را راحت پذیرفت و من را کنار گذاشت.»
در رابطه با سال 88 آقای خاتمی به این دلیل وارد صحنه سیاسی کشور نشد که یک سری تندرویهایی در سالهای اصلاحات داشت و احتمال میداد که به خاطر آنها در ساختار قانونی کشور رد صلاحیت بشود و این ریسک را نکرد و مهره میرحسین موسوی برای توسعه گفتمان خودش استفاده کرد. بنابراین این استعفا هم ربطی به ساختار قانونی و دموکراتیک کشور ندارد.
اما اینکه ایشان امروز، در سال 1400 به این جمع بندی رسیده است که ایده مردمسالاری و فضای باز سیاسی شکست خورده است و به همین دلیل من از ایده های خودم دست میکشم و فضای سیاسی را ترک میکنم، باید از این دوستان پرسید که چرا در سال 92 و 96 از این ایده دست نکشید؟ من فکر میکنم مساله مردم سالاری نیست، مساله تجربه شکست خورده این جریان در اتفاقات گذشته است. هیچ کدام از استعفاها ریشه در شکست ایده مردمسالاری ندارد، بلکه ریشه در اقبال ایده مردمسالاری جریان اصلاحات دارد.
بهمن: اصلاحات بدون آقای خاتمی ممکن است؟
محمدی سیرت: چون اصلاحات حزب نیست یعنی ساختاری وجود ندارد، بنابراین شما با کارگزار کار را جلو می برید، کارگزار هم اینجا خاتمی است. چون مانند آقای خاتمی شخصیتی کاریزماتیک و دارای گفتمان و تجربه در اصلاحات وجود ندارد، آیندهای برای اصلاحات در کوتاه مدت، هفت هشت سال آینده، به عنوان یک جریان مستقل نمیتوان متصور بود. خیلی نیاز نیست به دور برویم، اصلاحات در سال 92 خود را ذیل روحانی تعریف میکند، چه نسبتی بین روحانی و اصلاحات وجود دارد؟ حتی در سال 1400 اصلاحات خود را ذیل لاریجانی تعریف میکند. اینجا اوج فروختن کلاغ به جای قناری به اصلاحات بود.
آقای لاریجانی هم به لحاظ تفکر و منش و سابقه سیاسی فاصله بسیاری با جریان اصلاحات داشته است که این نشان دهنده بحران هویت این جریان است.
آن اصلاحاتی که در دهه هفتاد تکنوکراتها و کارگزاران، خود را ذیل آن تعریف کردند کجا، آن اصلاحاتی که 92 و 96 با روحانی میآید و 1400 هم خود را در ذیل لاریجانی تعریف میکند کجا؟ مشخص است که در یک اضطراری به سر میبرد. نه نخبه ای را به این معنا دارد و نه گفتمانی دارد.
بهمن: فارغ از بحث استعفا، با توجه به صحبت هایی که اقای تاجیک و قوچانی نسبت به اصلاح اصلاحات جاهای مختلفی اخیرا داشتند، نظر شما در مورد اصلاح اصلاحات چیست و آینده اصلاح اصلاحات را چطور میبینید؟
محمدی سیرت: سه تا نکته وجود دارد. اولا اصل وجود جریانهای متعدد و متنوع در فضای سیاسی کشور را بایستی یک امر مثبتی بدانیم. تلقی ما نسبت به جریان اصلاحات نباید تلقی منفی یا اپوزیسون باشد.
یعنی جمهوری اسلامی باید تلاش کند که فضا برای حضور طیفهای مختلف سیاسی آماده و فراهم نگه دارد. در نگاه رهبری و هم چنین در نگاه امام این بود که طیفهای مختلف در ساختار قانونی و فضای سیاسی کشور، بتوانند حضور داشته باشند. ما نباید خیلی خوشحال باشیم از اینکه طیفهای سیاسی مختلف کشور حذف میشوند. این نوع جریانات برخی تمایلها را با خود به همراه دارند و میتوانند برای حوزه قانونی و مردمسالاری کشور ظرفیتسازی کنند.
نکته دوم اینکه جریان اصلاحات باید بحران هویت خود را حل کند. تا به یک جمعبندی بر مساله هویت ما بین اپوزیسیون و کارگزار نرسد، نمیتواند در ساختار سیاسی کشور نقش آفرینی سیاسی داشته باشد.
نکته سوم در رابطه با آینده سیاسی جریان اصلاحات، وجوب نگاه واقعگرایانه به صحنه سیاسی کشور و ضرورت عبور از فضای آکواریومی نظری است. این را هم خودشان به آن رسیدهند، آقای جلایی پور و راغبی و امثالهم میگویند که ما باید به بخش نیازهای حقیقی جامعه امروز، مانند معیشت و کارآمدی، پاسخ بدهیم. صرف پرداخت به حوزه نیازهای نخبگانی سیاسی، که بخشی نیازهای فانتزی سیاسی است، جریان اصلاحات را از یک جریان باورپذیر و جریانی که میتواند بخشی از خواستههای مردم را پاسخ بدهد، دور میکند.
اما اینکه آیا جریان اصلاحات به سمت بازسازی خواهد رفت یا نه، من حداقل در کوتاه مدت به آن خوشبین نیستم چرا که ما یک ساختار حزبی و جناحی قوام یافته در فضای احزاب سیاسیمان نداریم و معمولا ذیل بعضی شخصیتها جریانات شکل گرفتهاند.
جریان اصلاحات امروز نه جناح است نه گروه فشار است و نه حزب است. وقتی ساختار وجود ندارد مجبور است خود را ذیل افراد تعریف کند و به همان دلایلی که در اول بحثمان عرض کردم، جریان اصلاحات امروز فاقد ساختار است، طبیعی است که وقتی ساختاری وجود نداشته باشد، نیاز به یک رهبر و فرد دارد. بنابراین به عنوان یک خرده گفتمان موج سوار در فضای سیاسی کشور حضور خواهد داشت ولی نمی تواند یک جریان منسجم سیاسی باشد.