نقدی بر سیاست هسته‌ای یکپارچه غرب؛ نبود اصول و انصاف در رهبری ایالات متحده

نقدی بر سیاست هسته‌ای یکپارچه غرب؛ نبود اصول و انصاف در رهبری ایالات متحده
غرب به رهبری ایالات متحده هرگز سیاستی یکپارچه، مشترک، اصولی، عادلانه، منصفانه و متوازن در امور هسته‌ای جهانی نداشته است.
نویسنده : عذرا کبورانی
کد خبر : ۲۲۵۸۹

به گزارش گروه سیاسی شبکه خبری ایران ۲۴، روزنامه «نیشن» پاکستان در مطلبی می‌نویسد: گسترش سلاح‌های هسته‌ای، در مجموع، تابعی از منافع ملی بلندمدت قدرت‌های بزرگ جهانی، به‌ویژه غرب به رهبری ایالات متحده بوده است. سیاست‌های آنها نسبت به برنامه‌های هسته‌ای کشور‌های ضعیف‌تر، معمولاً بر اساس منافع حیاتی ملی‌شان یا الزامات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک آن روز تعریف شده‌اند. هرگز هیچ استاندارد بین‌المللی غیرقابل مذاکره‌ای در مورد اشاعه هسته‌ای وجود نداشته یا مورد پایبندی کامل قرار نگرفته است. اصولی نظیر اخلاق، بی‌طرفی، یکنواختی، انصاف، برابری و عدالت در مسائل هسته‌ای یا اصلاً وجود نداشته‌اند یا در بهترین حالت، وضعیتی به‌شدت تأسف‌بار داشته‌اند. این قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه غرب تحت رهبری آمریکا، در عبور برخی کشور‌ها از مرز ممنوعه هسته‌ای، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم همدست و شریک بوده‌اند. در واقع، این به‌اصطلاح سیاست بیشتر بر پایه متغیر‌ها و استثنا‌ها استوار بوده تا اصول، ارزش‌ها و قواعدی ثابت و تغییرناپذیر.

رویکرد غرب تحت رهبری آمریکا در قبال چهار کشور دارای سلاح هسته‌ای که عضو ان‌پی‌تی نیستند تابع ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک بوده است.
بی‌ثباتی در اجرای این سیاست، به گسترش بیشتر تسلیحات هسته‌ای دامن زده است؛ روندی که جهان هنوز پایان آن را ندیده و همچنان کشور‌هایی در صف دستیابی به این توانمندی قرار دارند. جای تعجب ندارد که رویکرد غرب تحت رهبری آمریکا در قبال چهار کشور دارای سلاح هسته‌ای که عضو ان‌پی‌تی نیستند، بیش از آن‌که از نگرانی نسبت به پیامد‌های اشاعه کنترل‌نشده سلاح‌های هسته‌ای ناشی شود، تابع ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک بوده است.

اسرائیل، در گذشته و در حال حاضر از سوی غرب تحت رهبری آمریکا در برنامه تسلیحات هسته‌ای‌اش مورد حمایت قرار گرفته است. این حمایت شامل پشتیبانی عملیاتی، ارائه جدیدترین فناوری‌های پیشرفته، سامانه‌های تسلیحاتی، تجهیزات، آموزش، تبادل اطلاعات راهبردی و تاکتیکی، تصاویر ماهواره‌ای، اطلاعات انسانی و الکترونیکی و همچنین حمایت پایدار اقتصادی، نظامی، سیاسی و دیپلماتیک بوده است که یک بسته کامل امنیتی و توسعه‌ای در این زمینه به‌نظر می‌رسد. یک اسرائیلِ مجهز به سلاح هسته‌ای با برتری نظامی، کمک بزرگی به تأمین منافع حیاتی غرب در منطقه خاورمیانه بزرگ و فراتر از آن می‌کند.

هند، نخستین و اصلی‌ترین کشور اشاعه‌دهنده سلاح‌های هسته‌ای است. این کشور در سال ۱۹۷۴ به بمب هسته‌ای دست یافت. بعدها، هند در پرونده خط لوله گاز ایران-پاکستان-هند، توانست با مهارت با آمریکا وارد معامله شود و رئیس جمهور جورج بوش را متقاعد کند تا توافق هسته‌ای غیرنظامی با آن امضا کند. این توافق به هند اجازه داد برنامه‌های هسته‌ای نظامی و غیرنظامی‌اش را از یکدیگر تفکیک کند و بدون هیچ نظارت یا بازرسی یا انتقاد بین‌المللی، به انباشت سریع مواد شکافت‌پذیر ادامه دهد. در این روند، همچنین به بازار تجارت مواد هسته‌ای نیز دسترسی یافت، اگرچه تلاش‌هایش برای عضویت در گروه «تأمین‌کنندگان هسته‌ای» همواره با مخالفت چین مواجه شده است. هند همچنین دارای برنامه‌ای بسیار فعال و در حال گسترش در زمینه موشک‌های بالستیک است.

تهاجم شوروی به افغانستان فرصت ژئوپلیتیکی و محیطی برای پاکستان فراهم کرد تا برنامه هسته‌ای خود را پیش ببرد و به سرانجام برساند. هند با آزمایش‌های هسته‌ای خود در می ۱۹۹۸، توازن راهبردی در جنوب آسیا را به‌طور جدی برهم زد و پاکستان را وادار کرد که برای مقابله با تهدید وجودی ناشی از این آزمایش‌ها، به‌سرعت اقدام کرده و این توازن استراتژیک را بازسازی کند. آزمایش‌های هسته‌ای هند، پیامد‌ها و نتایج ناخواسته‌ای نیز داشت؛ آنها باعث ایجاد همان فضای راهبردی نادری شدند که پاکستان برای هسته‌ای شدن به‌شدت به آن نیاز داشت. اگر هند در سال ۱۹۹۸ آزمایش هسته‌ای انجام نمی‌داد، پاکستان احتمالاً برای ایجاد توجیه راهبردی لازم برای آزمایش هسته‌ای با مشکلات فراوانی مواجه می‌شد. پس از آن، برنامه هسته‌ای پاکستان به‌سرعت پیشرفت کرده است. اکنون، پاکستان نه‌تنها توازن راهبردی را در جنوب آسیا حفظ کرده، بلکه یک توان بازدارندگی معتبر و تمام‌عیار را نیز ایجاد کرده است.

اکنون غرب به رهبری آمریکا باید با پرونده هسته‌ای ایران روبه‌رو شده است. ایران و گروه ۱+۵، یعنی پنج عضو دائم شورای امنیت به‌همراه آلمان و اتحادیه اروپا در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ «برنامه جامع اقدام مشترک» را در وین نهایی کردند. هدف این توافق، محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران در ازای کاهش تحریم‌ها و امتیازات دیگر بود. پرزیدنت ترامپ در سال ۲۰۱۸ به‌طور یک‌جانبه از برجام خارج شد و تحریم‌هایی طاقت‌فرسا در قالب سیاست «فشار حداکثری» را اعمال کرد. این تحریم‌ها شامل همه کشور‌ها و شرکت‌هایی می‌شد که با ایران دادوستد داشتند و همچنین ایران را از نظام مالی بین‌المللی جدا کرد، این اقدام مفاد اقتصادی برجام را عملاً بی‌اثر کرد.

به‌نظر می‌رسد برنامه هسته‌ای ایران از خروج خودخواهانه ترامپ از برجام بیشترین سود را برده باشد.
با این حال، به‌نظر می‌رسد برنامه هسته‌ای ایران از خروج خودخواهانه ترامپ از برجام بیشترین سود را برده باشد. می‌توان گفت این تصمیم به ایران زمان حیاتی داد تا برنامه هسته‌ای‌اش را بیشتر پیش ببرد، برنامه‌ای که ایران همچنان تأکید می‌کند هدفش تسلیحاتی نیست. گزارش‌های رسانه‌ای حاکی از آن است که ایران به سطح غنی‌سازی ۶۰ درصد دست یافته است، اما غنی‌سازی فرآیندی پویاست و تصور اینکه در نقطه‌ای متوقف شود، چندان عاقلانه نیست. این وضعیت ممکن است ایران را فراتر از مرحله‌ای قرار داده باشد که بتوان آن را به‌راحتی وادار به تسلیم، تحریم، یا بازداشتن از عبور از خط قرمز‌ها کند. ایران اکنون نسبت به دوران نخست ریاست‌جمهوری ترامپ در موقعیتی به‌مراتب قوی‌تر و بهتر برای مذاکره قرار دارد.

هرگونه اقدام نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران می‌تواند به حملات متقابل احتمالی علیه سایت‌های هسته‌ای اسرائیل منجر شود و این می‌تواند پیامد‌هایی فاجعه‌بار برای منطقه و کل جهان داشته باشد. ترامپ شاید در نهایت احساس کند که بهتر است به‌جای اقدام نظامی، به‌دنبال توافقی صلح‌آمیز، جامع، چندجانبه، گسترده و سودمند با ایران باشد.

غرب به رهبری ایالات متحده هرگز سیاستی یکپارچه، مشترک، اصولی، عادلانه، منصفانه و متوازن در امور هسته‌ای جهانی نداشته است. این مسئله باعث شده چندین کشور دیگر نیز به توانمندی تسلیحات هسته‌ای دست یابند. غرب، دستیابی اسرائیل و هند را پذیرفته و تشویق کرده، پاکستان را تحریم کرده و نسبت به کره شمالی شدیداً انتقادی و خصمانه برخورد کرده است. اکنون نیز، در برابر ایران سرگردان و بلاتکلیف است و این در حالی است که ایران ممکن است از مقایسه سرنوشت متضاد اوکراین که سلاح هسته‌ای نداشت و کره شمالی که دارد، درس‌های درستی بگیرد.

| ارسال نظر