پژوهشگر موسیقی در گفت وگوی اختصاصی با ایران ۲۴:

موسیقی در مازندران از تولد تا مرگ در زندگی جاری است

موسیقی در مازندران از تولد تا مرگ در زندگی جاری است
پژوهشگر موسیقی مازندران معتقد است، موسیقی در مازندران از بدو تولد تا مرگ در زندگی جاریست و اکنون در استان نسلی پویا و اندیشمند با آموزش های مستمر در حال تبدیل شدن به نوازندگان بسیار توانمند در ساز «لله وا» هستند.
کد خبر : ۲۵۸۸۱

به گزارش  گروه فرهنگ و هنر شبکه خبری ایران ۲۴، محدوده جغرافیایی موسیقی مازندران علاوه بر استان مازندران، برخی از نواحی دیگر را که در تقسیمات کشوری در استان‌های دیگر  قرار دارند نیز در برمی‌گیرد.

به این ترتیب بخش عمده‌ای از ساکنان سمنان، گلستان، تهران، البرز و قزوین از موسیقی مازندرانی بهره می‌برند. این پهنه جغرافیایی از نظر قومی نیز بسیار متنوع است. لایه‌هایی از موسیقی ترکمنی و خراسانی در شرق مازندران و نمودهایی از موسیقی گیلان در غرب مازندران نیز هویداست.

اقوام مهاجر نیز هر کدام به سهم خویش بر موسیقی مناطقی از مازندران تأثیر گذاشته و تأثیر گرفته‌اند.

موسیقی غرب مازندران از دوطرف رود چالوس تا دو طرف رود نشتا و موسیقی کجوری را شامل می‌شود.

متداول‌ترین سازهای موسیقی مازندران عبارتند از للوا، دهل، نقاره، دس کوتن، دوتار، کمانچه و دشت‌لاکی.

در همین خصوص شبکه خبری ایران 24 با رضا دیوسالار از هنرمندان و پژوهشگران شناخته شده موسیقی مازندران به گفت وگو پرداخته که در مشروح آن در پی می آید: 

«در مازندران از شکم مادر گوشمان با موسیقی عجین می‌شود»

از کجا و چه زمانی به موسیقی منطقه خودتان، در مازندران آشنا و علاقه‌مند شدید؟

ما روستایی‌ها از قبل تولد با موسیقی آشنا می‌شویم. در زمانی که در شکم مادر هستیم مادر نغمات محلی را زمزمه می‌کند. بعد که دنیا می‌آییم هم موسیقی در تمام ارکان زندگی‌مان در جریان است. به تدریج در شب نشینی‌ها با نغمات و موسیقی‌های محلی مازندران آشنا شدم. مادرم در مزرعه شالی با دیگر زنان رج خوانی می‌کردند.

در برخی مجالس للِوا نوازی می‌دیدم و به تدریج مجذوب این موسیقی شدم...استاد طیبی این ساز را با استادی می‌نواختند. من هم علاقمند شدم. در علفزار و نی‌زار سازها را میسازختم و به مرور مهارت سازسازی را آموختم. 

از تولد تا مرگ، موسیقی در دل مناطق ایران زمین وجود دارد. با اینکه عموم جامعه امروزه موسیقی پاپ گوش می دهند اما اکثرا در خانواده شان موسیقی نواحی را شنیده و آن را دوست دارند. 

در دوره اوایل جوانی من، هنوز تکنولوژی در روستای ما آنقدر نفوذ نکرده بود و تقریبا همه چیز بکر بود. این قضیه در مورد موسیقی ما هم صدق می‌کرد. اما به تدریج ارتباطات و فناوری نو داشت تغییراتی در محیط ایجاد می‌کرد.

مازندران استادان به‌نامی در موسیقی نواحی دارد. نزد کدام استاد تلمذ کرده‌اید؟

استاد ابوالحسن خشرو، استاد طیبی و استاد محسن پور و استاد اسحاقی از بزرگان موسیقی مازندران هستند که من خدمتشان آموختم. استاد احمد محسن پور هم در ردیف موسیقی ایرانی تبحر داشتند هم پدیده موسیقی غرب مازندران بودند. من آثار استاد محسن پور را که گوش می‌دادم به این نتیجه رسیدم که باید این مسیر را ادامه دهم. در این روند بسیاری از رپرتوارهای موسیقی مازندران را به صورت نت نوشتیم و ثبت کردیم. 
ساز چوپانی ما «لله‌وا» از نظر ساختمان ظاهری هیچ تفاوتی با نی موسیقی اصیل ایرانی ندارد. ما البته سه گاه داریم اما سه گاه ویژه خودمان است و در قیاس با سه گاه ایرانی حالتی تعدیل شده دارد. ما در موسیقی مان مدگردی های جالبی داریم که مثلا از سه گاه به شور می‌رویم و این ویژگی نغمات در رپرتورهای سازی و آوازی ما منحصر به فرد است.

آیا موسیقی سازی غرب مازندران ویژگی منحصر به فرد از منظر تکنیکی دارد؟

یک سری تکنیک‌هایی در نوازندگی ما هست که در موسیقی سنتی ایرانی نیست. مثلا تکنیک تریل در رپرتوار چوپان مشهال کاملا مشخص استفاده می‌شود.
تکنیک عجیب و دشوار نفس برگردان در نوازندگی لله وا عجیب است. یعنی اجرای مستمر بدون قطع شدن و سکوت برای هرچند دقیقه که نوازنده بخواهد اجرا کند. یعنی هماهنگی همزمان دم و بازدم. دم با بینی و بازدم با دهان و این هماهنگی که در حالت معمول غیر ممکن می‌نماید با تمرین سالیان قابل اجرا خواهد بود. البته حتی بسیاری از نوازندگان حرفه ای هم نمیتوانند این تکنیک نفس برگردان را اجرا کنند.

«کمر سری» یکی از موتیف‌های رپرتوارهای موسیقی مازندران برای ساز للِوا است. در واقع رفت و برگشت و عملکرد اجرایی این نغمه تصویری از حیوانی در حال چرا تداعی می‌کند که در کمر سر در دامنه کوه و این نغمه که از سوی چوپان نواخته می‌شود، حیوان را ترغیب می‌کند تا از کمرکش بالا برود و نوید یک علفزار انبوه‌تر و بهتر را در بالا دست به آن بز یا گوسفند می‌دهد. ببینید این نغمات و تصویرسازی و رویات‌هایش چقدر زیباست!
انقدر تکنیک‌های موسیقی ما خاص هستند که در علائم نتاسیون بین‌المللی نتوانستیم علائمی برای آن‌ها تعیین کنیم و می‌باید علائم جدید برای این تکنیک‌ها تعریف شود.

چطور شد به فکر تالیف کتابی برای ساز «للِوا» افتادید؟

جای خالی کتاب للِوا محسوس بود. من هم برای اینکه بسیاری امکان حضور در محضر استاد ندارند و همچنین برای آیندگان، این کتاب را تالیف کردم و برای این کار ده سال زمان گذاشتم. من در موسیقی یرانی شاگرد مرحوم جمشد عندلیبی بودمو در موسیقی مازندرانی شاگرد مستقیم استاد خشرو بودم.
متاسفانه برخی نغمات به درستی روایت نشده اند و برخی نغمات متعلق به یک منطقه، به اشتباه به عنوان نغمه یا مقام منطقه دیگری معرفی شده است. ازاینرو من شروع کردم به نوشتار موسیقی بخش غربی مازندران از جلگه غربی آمل تا امام زاده هاشم تا رودبار و کوروکجور.

شما برا تالیف کتاب «للِوا» جایزه باربد را دریافت کردید. لطفا در این خصوص توضیح بفرمایید.

جایزه باربد که جایزه ویژه جشنواره بین المللی موسیقی فجر هست هر سری به یک فعالیت یا اثر مثلا موسیقی یا کتاب اهدا می‌شود که بنده توفیق دریافت این جایزه نصیبم شد.
مازندران الان نسلی پویا و اندیشمند دارد که اتفاقا بخشی از جوانان از شبکه های اجتماع به درستی استفاده کرده اند و در آموزش های دور و نزدیک به نوازندگان بسیار بسیار توانمند ساز لله وا تبدیل شده اند.
امروزه چه در موسیقی مازندران چه در موسیقی دیگر نواحی ایران، جوانان دوست دارند موسیقی‌ محلی‌شان را مدرن کنند و سازهای محلی را در کنار سازهای الکترونیک قرار می‌دهند. خب باید یک دانشی از این دو گروه از سازها وجود داشته باشد که بتوان به شکلی درست ان کار را انجام داد. نمی توان همینطور و بدون شناخت، لله وا را همنشین پیانو کرد. چون در موسیقی ما اید بتوان فواصل را به هم تطبیق داد اما نت‌های متغییر را چکار می توان کرد؟ «کیجاکشال» یکی از نغمات محلی ما از رپرتوار سازی للِوا روایت دلدادگی دختری در صنعت گلیم بافی است که دل به جوانی چوپان می‌بندد.

یک سوال ورزشی! گوشهایتان شکسته است و نشان از کشتی‌گیر بودنتان دارد. چرا همه شما مازندرانی‌ها کشتی‌گیر هستید؟

کشتی پیشینه‌ای کهن در مازندران دارد. یک کشتی محلی داریم به نام «لوچو» که مازنی‌ها از بچگی با دیدن برگزاری این مسابقات بزرگ می‌شوند. این رسم دیرینه باعث آشنایی و علاقمندی همگی به این ورزش می‌شود. جوّ عمومی مازندران به گونه‌ای است که کشتی‌گیر بودن یک ارزش فرهنگی مثبت محسوب می‌شود. من هم در این فضا و به تبع آن به ورزش کشتی روی آوردم. سال‌ها کشتی گرفتم اما بخاطر آسیب دیدگی نتوانستم کشتی قهرمانی را ادامه بدهم و الان هم در کنار کار هنری و اشتغال در مخابرات، مربی کشتی نیز هستم.

 

| ارسال نظر