حال تئاتر خوب نیست/تئاتر شهرستان ها نادیده گرفته می شود

به گزارش گروه فرهنگ و هنر شبکه خبری ایران ۲۴، تئاتر در ایران همیشه با چالشهای عمدهای مواجه بوده است. هنرمندان این عرصه مدام از نبود حمایت گلهمند هستند که اگر این حمایت دست کم از سوی جامعه مخاطب بیشتر میبود قطعا، چشم جامعه هنری نمایش ایران به دنبال حمایتهای دولتی و ارگانی نبود. در این خصوص با امیر دلفانی بازیگر، نمایشنامهنویس، کارگردان فعال تئاتر که با تمام کمبودهای موجود یکی از چرخانندگان رونق تئاتر در حوالی تئاتر شهر است، به گفت وگو نشستیم که در ادامه پیش روی شما قرار میگیرد:
حال امروز تئاتر چطور است؟
اگر بگوییم حال تئاتر خوب است دروغ گفتهایم و اگر بگویم بد است ناامیدانه قضاوت کردهام. تئاتر امروز کشور به شکل ناجوانمردانه ای به پنج بخش نامساوی تبدیل شده است، که یک بخش آن به طور ویژه نادیده گرفته می شود.
تئاتری که هزینه کلان می پردازد، بازیگران چهره و ستارههای پر طرفدار در اختیار دارد، در سالن خیلی بزرگ اجرا میشود و اگر سالن در دسترس نباشد سالنی موقت برای اجرایش میسازد، تبلیغات کلان دارد و خوب هم بلیطش را میفروشد. این نوع اجراها اغلب در پایتخت دیده میشوند و قابلیت انتقال به شهرهای دیگر را ندارند، اما تماشاگرانی را از سراسر کشور فرا میخواند. اسپانسر دارد، قاعده تئاتر حرفهای را بلد است و حتی اگر محتوا و موضوع ضعیف یا کلیشهای داشته باشد به همت فرم و پروداکت قوی این ضعف را می پوشاند.
دومین گونه تئاتری که در همین لوکیشن اجرا میشود امکاناتش محدودتر شده، اما با تبلیغات درست کماکان جایگاه خود را در سالنهای تئاتر تهران بالاخص سالنهای خصوصی حفظ کرده است. این اجراها عمدتا رنگ و بوی کمدی دارند و به نسبت خود و خرج و مخارجشان با استقبال خوب روبرو هستند. امروزه هم باب شده است که پس از اجرا در پایتخت به شهرستانهای دیگر هم دعوت میشوند.
اجازه میخواهم نام سومین گروه را تئاتر بدنه بگذارم. تئاتری که از متن دست اول برخوردار است، کارگردانی درستی دارد، از بازیگران حرفهای تئاتر با تواناییهای ویژه بهره میبرد و معمولا از نام تهیه کننده و سرمایه گذار دوری میکند، به دعوت سالنهای دولتی یا وابسته به ارگانهای فرهنگی و با هدف تولید تئاتری با کیفیت به اجرا میرود و کماکان مورد احترام و اقبال هنرمندان تئاتر و تئاتربینهای حرفهای است. این نوع تئاتر کمتر اجازه اشتباه و خطا دارد چرا که نگاه ویژه منتقدان به همین گروه معطوف شده است.
گروه چهارم تئاتر هردمبیل است که سالن خصوصی برای پر کردن جای خالی، استاد تئاتر برای کسب درآمد و هنرجوی تئاتر برای دیده شدن به این سمت میروند. برای مثال بی نهایت تیلیغات تئاتر از ایده تا اجرا را در این سبک و سیاق دیدهایم.
برای این نوع اجرا معمولا زمانی صرف تمرین حرفهای نمیشود. امکانات اجرایی از جمله صحنه، لباس ، گریم و... در حد ضعیف به کاربرده میشود و بازیها هم حرفه ای نیستند. تماشاگران این اجرا خانواده هنرجویان هستند و به طور ویژه باید فکری به حالش کرد.
و اما شکل آخر مربوط به تئاتر همیشه نالان شهرستانهای ایران است که توضیح و تفسیر آن بسیار زمان میبرد. اما میشود بدون فکر به واژههای ناامید کننده گفت وضع تئاتر در شهرستان (به غیر از چند شهر) خراب است.
چرا همچنان تمرکز تئاتر در تهران است. برای نمونه فرضا کسی بعد از دو سال فعالیت در تهران اگر استعداد و پشتکارش را داشته باشد میتواند به موفقیت دست یابد اما این عدد برای تئاتری شهرستانی شاید چندین برابر باشد؟
واقعیت این است امروزه خیلی کم تئاتری اهل تهران داریم. به مزاح بگویم که اصلا انگار تهرانیها همه در فرنگ به سر می برند. اما در مورد تمرکزی که در پایتخت وجود دارد باید گفت انکار ناپذیر است. به پایان بندی جواب قبل برمی گردم. تئاتر استانها در طول سال به چند اجرای عمومی و یک جشنواره استانی (که معمولا هم همراه با حواشی فراوان از جمله انتخاب داوران است) ختم میشود. این هنرمند چگونه میخواهد دیده شود؟ اصلا چگونه آموزش یافته که مدعی شناخته شدن است؟ چند دانشگاه هنری در شهرستانها داریم که جلوی مهاجرت هنرمندان تئاتر به تهران را بگیرد؟ این گونه بگویم بهتر است: تنگ بلور زیباست اما نمیشود کوسه در آن نگهداری کرد. پس طبیعی است که تئاتری شهرستانی از جمله خود من به تهران مهاجرت میکند.
بی شک تئاتر درآمدزایی سینما را ندارد، آیا هنوز هم کمکهای دولتی برای شما تئاتریها قابل احساس است؟ اصلا کمکی میشود؟
کمک؟ نام چه چیز را میشود کمک دولتی به تئاتر گذاشت؟ شاید بهتر باشد بگوییم این هنرمندان هستند که همواره به دولت کمک کردهاند. زمانی که دولت و شهرداری به ازای هر صندلی که به فروش می رسد مبلغی معین به گروه پرداخت کند آن زمان می شود گفت به لحاظ مالی حمایتی از تئاتریها شده و از سوی دیگر خانوادهها نیز مبلغ کمتری برای پرداخت هزینه تماشای تئاتر میپردازند.
این بهترین نوع کمک مالی به فعالیت هنری است که فکر کنم در اکثر کشورهای اروپا هم مرسوم شده. اما به لحاظ برداشتن موانع دیگر از جمله سانسور و از بین بردن محدودیت ها خیلی شرایط بهتر شده است. البته هنرمندان جوان ممکن است این کلام را نپذیرند اما اگر این چند دهه را زیر ذره بین ببریم کم لطفی است اگر بهبود وضعیت را نبینیم
در حال حاضر درد موجود در تئاتر همین مسئله مالی است.
دلیل اینکه بسیاری از تئاتریها بعد چند سال موفقیت در صحنه تئاتر به سینما میروند دقیقا چیست؟
کدام بازیگر تئاتر است که امروزه نخواهد بر پرده سینما و صفحه نمایشگر تلویزیون دیده شود. آن هم در این وضعیت شبکه های نمایش خانگی متعدد!!! بی شک هنرجویان و دانشجویان امروز دغدغه نسل ما را ندارند. ما هم اشتباه کردیم که بین بازی تئاتر و سینما تفاوت عجیب و غریب می گذاشتیم. امروز انقدر زمان پیشرفت به سرعت می گذرد که بر هر بازیگری واجب است ضمن تلاش در راستای پرورش بدن ، بیان و دیگر الزامات حتما به دیده شدن در مدیوم های تصویری بیاندیشد و هدف داشته باشد. اما به شرطی که کماکان عاشق صحنه تئاتر بماند.
برخی سالنها و پلاتوهای خصوصی طی چند سال اخیر خیلی خوب فعالیت کردند و به نوبه خود بهترین اجراها را به صحنه بردند اما طی یکی دو سال اخیر ناپدید شدند. برای مثال، پلاتوی تئاتر مستقل آقای کوشکی. دلیلش چه بود؟
سالن های خصوصی هیچ حمایت دولتی ندارند. طبیعی است وقتی درآمدی نداشته باشند بار سفر خواهند بست. در دوران منحوس پیدایش ویروس کرونا هنر تئاتر بسیار صدمه دید. بر همه ما مشهود است که در بروز هر پدیده زیست محیطی و اجتماعی ابتدا ضعیف تر ها از بین می روند. این تنها ضعف تئاتر است که بدون دیده شدن نمی تواند زیست خود را ادامه دهد. در چند سال اخیر بارها هنر تئاتر نیمه تعطیل شده است و خب طبیعتا اساتیدی مثل دکتر قطب الدین صادقی و دوستانی مثل مصطفی کوشکی ، خیام وقار کاشانی و دیگران چارهای جز قفل زدن بر در آن چه که با جان و دل ساختند، نداشتند.
خیلی از جوانان علاقه مند به تئاتر اینچنین تلقی دارند که فقط استعداد کفایت میکند و میتوانند در کوتاه زمانی بر صحنه بدرخشند و به شهرت و محبوبیت و رفاه دست پیدا کنند. شما معمولا در مواجهه با اینچنین دیدگاهی آیا به آنها دلگرمی میدهید یا واقعیت را میگویید؟ چون از یک سو نمیخواهید آنها را از این هنر ارزشمند دلزده و ناامید کنید از یک سو هم نمیخواهید آنها را اینقدر رویا پرداز تصور کنید.
رویا پردازی که بد نیست. استعداد هم عالی است. تمام جوانان ایران مستعدند. پارسی زبانان مملو از خلاقیت و استعدادی هستند که زمینه ورود به هر حرفه ای را آماده می کند. اما راز پیشرفت و ماندگاری در هر رشته ای پشتکار است. تئاتر هم از سایر حرفه ها جدا نیست. من به تمام دوستان جوان و نوجوان خودم در تمام دیدارهایمان گوشزد می کنم که در این مسیر چندین و چندین باز زمین خواهند خورد اما در نهایت هیچ تلاشی بی ثمر نیست و بی بهره نمی مانند. بهرام افشاری، نوید محمدزاده، هوتن شکیبا، جواد عزتی، شهروز دل افکار، مجید یوسفی ، مجتبی پیرزاده، مهدی حسینی نیا و... نمونه های موفق این روزها هستند که حکایت بدبیاریشان در این عرصه شنیدنی است.
اگر به نسبت سینما با بازیگران موفق چه از نظر مادی چه جایگاه از یک تا ده بدهیم، همین عدد برای تئاتریها چند میشود و چرا؟
کدام نهاد یا ارگان حمایتهایش از تئاتر محسوستر است؟
پیشتر از حمایت های منطقی تری بهره برده می شد. ببینید شاید به گوش تئاتری ها واژه "جشنواره زده" اشنا باشد. درست است که آن زمان یعنی در محدوده تاریخی سال ۷۵ تا ۹۰ تئاتر کشور غرق در جشنواره بود اما بسیاری از هنرمندان امروز از دل همین رویدادها قدم های اول موفقیت را برداشتند. جشنواره هایی مثل جشنواره ماه ، جشنواره تک ، جشنواره پانتومیم و از همه مهمتر جشنواره دانشگاهی را در امتداد همین شعار جشنواره زدگی از دست دادیم. در حالی که بخشی از این حمایت های مالی در جشنواره ها شکل می گرفت. بالاخص برای تئاترهای خیابانی و هنرمندان شهرستان. در حال حاضر اما بعید می دانم حمایت چندانی مگر از سوی انجمن هنرهای نمایشی، سازمان فرهنگی هنری شهرداری ، حوزه هنری و نهادهای فرهنگی هنری نیروهای مسلح شکل بگیرد. سوال اینجاست که سهم وزارت مهمی مثل آموزش و پرورش در این حمایت کجاست؟ آن هم نه حمایت بی دلیل. حمایتی که می تواند منجر به آموزش تئاتر و تولید تئاترهای آموزشی شود. فکر میکنم این مسئله در مورد دیگر حامیان نیز صدق کند
مقوله کنسرت نمایش که در واقع نه نمایش است نه کنسرت و نه اُپرا، چند سالی است بیشتر به دلیل فروش در گیشه، رواج یافته. دیدگاه شما نسبت به این پدیده چیست؟