امیدوارم «یک تصادف ساده» جعفر پناهی از آن طرف پشتبام نیفتاده باشد!

ما زمانی بیدار مینشستیم تا نتیجه جشنوارههایی مثل کن مشخص بشود. بعد حرص میزدیم که فیلمهایی را که برنده شدند و ما ندیدیم پیدا کنیم و ببینیم. خدا را شکر که عاقلتر شدیم و حالا فیلمها را بیتوجه به جشنوارهها و بر اساس سلیقه خودمان میبینیم، نه سلیقه سیاستگذاران جشنوارهها و نگاه سیاسی ِ چپ و راست. حالا متوجه شدهایم که جوایز الزاما به معنای کیفیت بهتر آثار نیستند.
حضور بین المللی قطعا به شناخته شدن سینمای ما کمک میکند. اما سینمای داخلی و سینمای تجاری هرگز از آن بهرهای نمیبرد.
هنوز هم هستند کسانی که دنبال این هستند که با یک گروه فیلمساز یا نمایندگان یک نهاد دولتی (فرضا فارابی) مجانی بروند کن. فرقش با قبلاها این است که قبلاها میرفتیم فیلم ببینیم. الان بیشتر اینها چند عکس روی فرش قرمز میاندازند و بعد به جای رفتن به سالن فیلم، میروند به ساحل کن و... .
اکنون متوجه شدهایم که جشنواره کن یک بیزینس کامل شده. شما حتی میتوانید هزینه کنید و اجازه پیدا کنید بروید روی فرش قرمز راه بروید. فرقی نمیکند بلاگر باشید یا بازیگر. هزینهاش را هم برندها میدهند. در گوگل بزنید جشنواره کن. به جای نقد و نظر درباره فیلمها، تمام حرفها درباره این است که زنها چه پوشیدهاند. منظورم این است که امروزه حضور در این گونه جشنوارهها الزاما اعتباری به همراه ندارد.
امسال فیلم جدید جعفر پناهی جایزه کن را برده است. من فقط دقایقی از فیلم جدید پناهی را دیدهام. بدیهی است که نوشتن جدی درباره آن، باید بماند برای بعد از تماشای کامل آن. اما چه خوب که برگشته است به سینمای داستانگو و فیلمبرداری از خودش را بیخیال شده است.
البته او در استفاده از بازیگران مناسب محدودیت دارد که امیدوارم این موضوع به کیفیت فیلم لطمه نزده باشد. امیدوارم فیلم خوبی شده باشد و از آن طرف پشتبام نیفتاده باشد و برای جلب توجه رفقای جشنوارهها، سینما و داستانگویی سینمایی را فدای گفتن حرفهای سیاسی نکرده باشد. چون اگر بخواهیم حرف سیاسی بشنویم، سینما آخرین جاییست که میرویم.
برنده شدن پناهی در کن، برایم اکنون حسی ندارد. متاسفانه مدتهاست از هر موفقیتی، خوشحالی جمعی نداریم. البته که او از اهالی این خانه است و افتخار او، افتخار بقیه اهل خانه. اما خوشحال خواهم شد اگر فیلمش خوب باشد. افتخار واقعی اهالی خانه، آن زمان خواهد بود.