جنگ چگونه بر بیان هنری تأثیر میگذارد؟

به گزارش گروه فرهنگ و هنر شبکه خبری ایران ۲۴، در میان آوار و ویرانیهای به جا مانده از نیروهای روسی در شهر بورودیانکا اوکراین، نقاشیهای دیواری دیده میشوند که صحنههای مختلفی را به تصویر میکشند.
یکی از این نقاشیهای دیواری، پسر جوانی را نشان میدهد که در یک مسابقه جودو، مرد مسنتری را که گمان میرود ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه باشد، به پشت میکوبد.
نقاشی دیواری دیگر، یک ژیمناست زن را در حال انجام حرکت بالانس روی بقایای بتنی یک ساختمان نشان میدهد.
این نقاشیهای دیواری که توسط هنرمند گرافیتی ناشناس بریتانیایی، بنکسی، نقاشی شدهاند، اولین مورد از روی آوردن مردم به هنر در زمان جنگ نیستند.
در طول تاریخ، هنر و امور جهانی ارتباط نزدیکی با هم داشتهاند و تقریباً همیشه پس از درگیریها، تغییر در سبکهای هنری محبوب رخ داده است.
در دوره بین دو جنگ جهانی، بین جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم، شیفتگی به بدن انسان و سلامت پدیدار شد.
ارزشهایی مانند نظم و انضباط و کارایی به دلیل ویرانی و از دست رفتن جان انسانها که اخیراً در کشور تجربه شده بود، مورد تأکید قرار گرفتند.
این ارزشها در هنر تولید شده در دوره بین دو جنگ، به ویژه با محبوبیت روزافزون نقاشان کوبیستی مانند جوزف فرنان هنری لژه، مشهود است. نقاشی لژه با عنوان «زنی که گلدانی در دست دارد» زیباییشناسی مکانیکی را که بسیاری از هنرمندان در این دوران برای بازتاب تمایل عموم به بدنهای کارآمد و ماشینمانند به کار گرفتند، نشان میدهد.
در همان دوره بین دو جنگ، کلاسیسیسم نیز به عنوان یک جنبش هنری محبوب شروع به ظهور کرد.
کلاسیسیسم با عقلانیت و نظم مشخص میشود. پس از ویرانیهای ناشی از جنگ جهانی اول، هنرمندان به سبکهای سنتیتر روی آوردند و هنر انتزاعی را رد کردند. مردم دیدگاههای متفاوتی نسبت به رویدادهای جهانی دارند که بیانهای هنری مختلف در این دوره را توضیح میدهد.
در برخی موارد، آثار هنری در پاسخ مستقیم به یک رویداد جهانی خلق میشوند، مانند نقاشی «گوئرنیکا» اثر پابلو پیکاسو که در پاسخ به بمباران گوئرنیکا توسط آلمان در طول جنگ داخلی اسپانیا خلق شد. بیثباتی اقتصادی و ناآرامیهای کارگری علل اصلی این جنگ بودند و شورش ارتش و تلاش برای کودتا توسط نیروهای راست افراطی منجر به یک جنگ داخلی تمامعیار شد. هم جمهوریخواهان اسپانیایی و هم ملیگرایان در خشونت و خونریزی جنگ نقش داشتند. تخمین زده میشود که ۵۰۰۰۰۰ نفر در طول جنگ داخلی اسپانیا جان خود را از دست دادند.
در مورد شهر گرنیکا در اسپانیا، یک سوم جمعیت آن کشته یا زخمی شدند و ۷۰ درصد شهر ویران شد. پیکاسو در نقاشی گرنیکا، با به تصویر کشیدن وحشت جنگ، از سبک کوبیسم خود برای برانگیختن احساسات ضد جنگ استفاده میکند.
جنگ جهانی اول با ۴۰ میلیون تلفات، اولین چشم بازکننده مردم در مورد قابلیتهای مخرب بشر بود. جنگ جهانی اول که به «جنگ بزرگ» معروف شد، نه تنها منجر به احساس بیاعتمادی نسبت به رهبران سیاسی شد، بلکه ظهور جنبش هنری دادائیسم را نیز به دنبال داشت. دادائیسم با غیرمنطقی بودن و پوچی مشخص میشد که دقیقاً منعکس کننده افکار عمومی در مورد جنگ بود. به همین ترتیب، کوبیسم سبکی انتزاعی دارد که هرج و مرج موجود در جهان در آن زمان را منعکس میکرد.
مارینلا فراری بریجرز دانشجوی هنر میگوید: «این واقعیت که کوبیسم الهامبخش دادائیسم بود، که در ابتدا برای اعتراض به جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفت، نشان میدهد که این تغییرپذیری - توانایی تجزیه تصاویر به اشکال اساسی متنوع - به بینندگان این نکته را روشن میکند که وقایع جاری از دست آنها خارج نیست.»
پیکاسو با استفاده از این عنصر کلیدی کوبیسم، نقاشی خلق میکند که پیام قدرتمندی را به بینندگان خود منتقل میکند. مقیاس عظیم و طبیعت عظیم معانی و استعارههای عمیقتری را که پیکاسو خلق کرده، بازتابی بیرحمانه و دقیق از خود جنگ است.
گرنیکا، اگرچه در نگاه اول به وضوح یک اثر ضد جنگ است، اما پر از نمادهای پیچیده است که معانی آنها هنوز هم در بین مورخان هنر امروز مورد بحث است. یکی از برجستهترین نمادها، اسبی است که در وسط نقاشی قرار گرفته است. دهان باز اسب، چشمان وحشتزده و نیزهای که از پهلو بیرون زده، نشاندهنده وحشیگری و رنجی است که با ویرانیهای گرنیکا همراه بوده است.
هم کوبیسم و هم دادائیسم سبکهای محبوبی بودند که در پوسترهای تبلیغاتی برای جنگهای مختلف استفاده میشدند. این دو شکل هنری، گواهی بر تأثیر شدید آثار هنری بر جامعه و افکار عمومی هستند.
فلسفه اصلی کوبیسم مبنی بر توانایی دیدن حقیقت یک موضوع با ترکیب زوایای مختلف و متضاد در یک ترکیب، پاسخی مستقیم به آثار جانبدارانه دکترین رئالیسم بود که به راحتی تحت تأثیر دیدگاه منحصر به فرد خود قرار میگرفتند.
رئالیسم یک جنبش هنری بود که در دههی ۱۸۴۰ در فرانسه آغاز شد. این جنبش بر مردم عادی تمرکز داشت و تمام نقصها و کاستیهای آنها را در بر میگرفت. هنر رئالیسم شامل توجه دقیق به جزئیات و تصاویر واقعگرایانه بود، در حالی که ویژگیهای کلیدی کوبیسم، اشکال هندسی ساده و بدشکلی چهرههای طبیعی بود.
آثار هنری ساخته شده در طول جنگهای گذشته دارای مؤلفههایی هستند که در آثار هنری جدیدتر نیز منعکس شدهاند. نقاشیهایی مانند «گرنیکا» این جنبهها را بسیار واضح نشان میدهند. ماهیت تقریباً سادهی تجزیه اتفاقات پیچیده به اشکال پایه، به روشنی نشان میدهد که چه اقداماتی باید انجام شود تا اطمینان حاصل شود که آنچه در گرنیکا اتفاق میافتد، دیگر تکرار نمیشود. به همین دلیل است که استفاده از کوبیسم به عنوان یک مکانیسم سیاسی هوشمندانه است؛ زیرا همه چیز آنقدر واضح به نظر میرسد که تقریباً شما را عصبانی میکند - خطوط خشن و رنگهای یکنواخت فقط آتش را شعلهورتر میکنند.
هنر شکلی منحصر به فرد از بیان است که قادر به برانگیختن احساسات قدرتمند است. پیام هنرمند از طریق خلق هنر بسیار جذابتر است، بنابراین جای تعجب نیست که هنر بارها در طول درگیریهای جهانی مورد استفاده قرار گرفته و صدها سال به عنوان شکلی از بیان وجود داشته است.