استفاده غیرحرفهای خبرگزاریها از سلبریتیها به جای کارشناسان امنیتی؛ شو رسانهای که افکار عمومی را به تمسخر میگیرد/سیاست فیلترینگ، به نفع دشمنان روایت میسازد

سینا تفنگچی کارشناس فضای مجازی در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی شبکه خبری ایران ۲۴ درباره نقش فضای مجازی در شرایط بحرانی و جنگ شناختی گفت: ما در وضعیت فرسایش اعتماد و افول سرمایه اجتماعی قرار داریم؛ وضعیتی که در آن رسانهها نقشی تعیینکننده در حفظ یا تخریب انسجام اجتماعی دارند.
وی افزود: متأسفانه در شرایط کنونی، با فضایی رسانهای مواجه هستیم که نه تنها ظرفیت اقناع و همراهسازی مخاطب را ندارد، بلکه خود به یکی از عوامل بیاعتمادی بدل شده است. اگر بستری فراهم میشد که در آن آزادی بیان در چارچوب قانون رعایت میشد و در عین حال اخبار دقیق و واقعی منتشر میشد، شاهد وابستگی فزاینده به رسانههای بیگانه و معاند نبودیم.
تفنگچی با اشاره به نظریه شکاف آگاهی گفت: آنچه امروز در جامعه رخ داده، افزایش شکاف میان گروههای آگاه و ناآگاه است. رسانههای رسمی، بهجای کاهش این شکاف، با ناکارآمدی در انتقال پیام، عملاً باعث افزایش آن شدهاند. در غیاب اطلاعات شفاف و متنوع، افکار عمومی به منابع غیررسمی و بعضاً معارض پناه میبرد.
وقتی رسانه ملی از جامعه فاصله میگیرد، هدف نظامی میشود
این کارشناس فضای مجازی ادامه داد: در روزهای گذشته شاهد حمله نظامی مستقیم به ساختمان صداوسیما بودیم؛ اقدامی که نشان میدهد رسانهها در عصر جنگ ترکیبی دیگر صرفاً ابزار اطلاعرسانی نیستند، بلکه به اهداف راهبردی تبدیل شدهاند. وقتی رسانه ملی از بدنه اجتماعی خود فاصله بگیرد، طبیعی است که کارکرد حفاظتیاش تضعیف شود. در فضای آزاد رسانهای که صداهای مختلف مجال بروز داشته باشند، مدیریت افکار عمومی از طریق اقناع و تنویر انجام میشود، نه انکار و حذف.
وی تصریح کرد: لازمهی این فرآیند، وجود آیندهای روشن مبتنی بر گردش آزاد اطلاعات است، نه تکرار روایتهای یکسویه یا تحمیل اطلاعات. متأسفانه امروز با محدودیتهای فزاینده در فضای مجازی، فیلترینگ گسترده و عدم اعتماد کاربران به رسانههای داخلی روبهرو هستیم. نتیجهی این روند، شکلگیری همان چیزی است که در نظریه شکاف دیجیتال (Digital Divide) درباره آن هشدار داده شده: فاصلهی رو به رشد میان آنهایی که به اطلاعات آزاد، بروز و متنوع دسترسی دارند و کسانی که در معرض سانسور و فیلتر قرار میگیرند.
نظریه تزریقی هنوز زنده است؛ وقتی ما روایت نمیسازیم، دیگران تزریق میکنند
تفنگچی تأکید کرد: این محدودیتها به معاندان اجازه داده تا روایتهای مسموم خود را با سهولت بیشتری در ذهن مخاطبان ایرانی تزریق کنند. این همان کاریست که در نظریه کلاسیک تزریق سوزنی رسانه (Hypodermic Needle Theory) توضیح داده میشود؛ جایی که پیامها بدون مقاومت، مستقیماً به مخاطب القا میشوند، چرا که کانالهای داخلی ناکارآمد یا بستهاند.
وی با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب درباره ضرورت تقویت دستگاه تولید محتوای ملی و جهاد تبیین گفت: ما نیازمند ساخت یک نظام رسانهای مقاوم و منعطف هستیم. برای این کار باید امکان تولید، تفسیر و تبیین همزمان محتوا را فراهم کرد تا بهجای واکنشهای شتابزده، شعاری یا انفعالی، بتوانیم روایتساز و پیشدست باشیم.
تفنگچی خاطرنشان کرد: متأسفانه امروز بسیاری از دستگاهها به برگزاری همایشها و رویدادهای بیاثر اکتفا میکنند؛ در حالیکه خروجی ملموسی برای مردم تولید نمیشود. دانشگاهیان و اساتید علوم ارتباطات هم یا در حاشیه ماندهاند، یا صدایشان به مخاطب عمومی نمیرسد. نه تحلیلهای کاربردی منتشر میشود، نه محتوای امیدبخش قابل استنادی در اختیار مردم قرار میگیرد. همین خلأ باعث شده میدان به چهرههایی واگذار شود که بدون دانش تخصصی، حرف میزنند و در غیاب مرجعیت علمی، افکار عمومی را سردرگم میکنند.
وی افزود: یکی از نشانههای این وضعیت را میتوان در رفتار برخی رسانههای رسمی دید. بهعنوان مثال، خبرگزاریهایی مانند ایرنا گاهی بهجای گفتوگو با متخصصان امنیتی، علوم ارتباطات یا تحلیلگران سیاسی، سراغ سلبریتیها میروند تا درباره مسائل پیچیده مانند جنگ، امنیت یا منازعه ژئوپلیتیک اظهارنظر کنند. طبیعیست که چنین اظهاراتی نه مشروعیت دارد، نه تأثیر واقعی بر افکار عمومی میگذارد. صرفاً یک شو رسانهای است که واکنشهایی از جنس «به تو چه» را در پی دارد.
تفنگچی گفت: درحالیکه میتوان سراغ تحلیلگران رفت، یا از اساتید فعال حوزه رسانه خواست تا نقش مرجع تحلیل را بازی کنند، نه آنکه آنها را به حاشیه راند. حتی وقتی مراکزی مانند پژوهشهای مجلس همایشهایی در حوزه مرجعیت رسانهای برگزار میکنند، باز هم چون ارتباط ساختاریافتهای میان این نهادها و رسانههای جریانساز یا مردم شکل نگرفته، آن خروجیها به مخاطب نهایی نمیرسد. این دقیقاً یکی از مصادیق گسست سیستماتیک در فرآیند «تولید تا مصرف محتوا»ست.
اگر روایتسازی نکنیم، افکار عمومی را دیگران مدیریت میکنند
وی با اشاره به عدم تمایل برخی مسئولان به شنیدن صدای کارشناسان تصریح کرد: این بیتوجهی، فضای گفتوگو را تضعیف میکند و باعث میشود ما در هر بحران، حرفهای تکراری و کماثر بزنیم. در این شرایط، یکی از الزامات، بازنگری در سیاست فیلترینگ و گشایش هدفمند در فضای مجازی است. باید به فعالان و متخصصان امکان داده شود تا با تولید محتوای کاربردی، مؤثر و دقیق، جهاد تبیین را محقق کنند.
وی ادامه داد: اکنون فیلترینگ باعث شده مردم برای یافتن اطلاعات، به پلتفرمهای خارجی مهاجرت کنند. در نهایت همان محتوای غیررسمی، بارها و بارها بازنشر میشود و هیچ فیلتر جدی یا روایت جایگزینی هم در مقابلش نیست. این آسیب نهفقط به افکار عمومی، بلکه به سلامت روان جامعه نیز ضربه میزند. مردم بهجای دریافت اطلاعات روشن، درگیر شایعات و اخبار منفی میشوند.
تفنگچی تأکید کرد: برای برونرفت از این وضعیت، باید چند گام مشخص برداشته شود:
اول، رفع تدریجی و هدفمند فیلترینگ و تقویت دسترسی آزاد به اطلاعات.
دوم، آموزش گسترده سواد رسانهای برای عموم مردم و همچنین مسئولان.
و سوم، تشکیل شبکهای از کارشناسان حوزه ارتباطات، جامعهشناسی و روانشناسی رسانه که بتوانند در شرایط بحرانی، تحلیلهای علمی و قابلاعتماد ارائه دهند.
افکار عمومی دیگر گیرنده منفعل نیست؛ رسانه باید بازتعریف شود
وی افزود: نقش سلبریتیها در انتقال پیام باید محدود به حوزههای تخصصی خودشان باشد. بهجای آن، نهادهای حاکمیتی و فرهنگی باید با تولید محتوای مفید و آگاهیبخش، مسئولیت اطلاعرسانی و هدایت افکار عمومی را بر عهده بگیرند. موضوعاتی مانند خدمات درمانی، اقامتگاهها یا نحوه رفتار در بحران، باید از سوی منابع مطمئن و متخصص به جامعه منتقل شود، نه صرفاً چهرههای محبوب اما غیرمتخصص؛ نهادهای مسئول در حوزه فرهنگ، رسانه و امنیت اجتماعی نیز باید بپذیرند که در عصر شبکهای امروز، مخاطب دیگر صرفاً «گیرنده پیام» نیست؛ بلکه خود به عاملی فعال در تولید، بازنشر و تفسیر محتوا تبدیل شده است. این یعنی دیگر نمیتوان با نسخههای کهنه رسانهای از دهه ۸۰ یا حتی قبلتر، به مدیریت افکار عمومی امیدوار بود.
تفنگچی تصریح کرد: در این فضا، رسانههای داخلی باید خود را با تغییرات سریع الگوریتمی، روانی و تعاملی فضای مجازی تطبیق دهند. دیگر صرف اطلاعرسانی کافی نیست. باید «اعتمادسازی»، «اقناع»، «روایتسازی»، و «بازسازی رابطه با مخاطب» در دستور کار قرار گیرد. مفاهیمی که تنها با تعامل ساختاریافته با متخصصان، دانشگاهیان و بدنه اجتماعی فعال امکانپذیر است.
این کارشناس فضای مجازی تأکید کرد: افکار عمومی در فضای فعلی، سیال، متکثر و چندمنبعی است. اگر سیاستگذاران رسانهای این واقعیت را نادیده بگیرند و همچنان به سیاست فیلتر، انکار، یا انحصار پیام ادامه دهند، نهتنها فاصله میان مردم و رسانههای رسمی بیشتر میشود، بلکه امکان بهرهگیری دشمنان از این شکاف هم افزایش مییابد.
وی خاطرنشان کرد: اگر قرار است در نبرد روایتها پیروز شویم، باید بپذیریم که رسانه نه ابزار تبلیغ، بلکه بستر ارتباط با حقیقت است. با تکیه بر ظرفیتهای داخلی، اصلاح سیاستهای دسترسی، پیوند دادن نهادهای تولید محتوا با بدنه تخصصی کشور و آموزش عمومی سواد رسانهای، میتوان امیدوار بود که فضای رسانهای ایران از واکنشی بودن خارج شود و به کنشگری مؤثر در عرصه جهانی تبدیل شود.