کودک کار مجرم نیست/طرحهای حمایتی موجود برای کودکان کار ضعیف و ناکارآمد هستند

کودکان کار به بخشی همیشگی و آشنا از منظره خیابانهای شلوغ تهران تبدیل شدهاند؛ چهرههایی که دیگر کمتر موجب حساسیت یا واکنش شهروندان میشوند. این پدیده، تصویری عریان از خشونت فقر در جامعه ایران است که بیرحمانه حتی کودکان را نیز درگیر کرده است.
برای جلب توجه جهانی به این معضل غیرانسانی، سازمانهای بینالمللی روز ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) را به عنوان روز جهانی مبارزه با کار کودک نامگذاری کردهاند؛ روزی برای یادآوری حقوق فراموششده کودکانی که بهجای مدرسه، درگیر مشاغل دشوار و طاقتفرسا هستند.
اما در جامعه ایران، به نظر میرسد این پدیده عادیسازی شده است. چرا شهروندان به سادگی از کنار این کودکان عبور میکنند؟ آیا تصور رایج درباره وجود باندهای سازمانیافته باعث شده کمک به این کودکان را تقویت غیرمستقیم این شبکهها تلقی کنیم؟ و مهمتر اینکه، راهحلهای واقعی و انسانی برای حمایت مؤثر از این کودکان چیست؟
دکتر «مروئه وامقی» رئیس مرکز تحقیقات مدیریت رفاه اجتماعی در گفت وگوی اختصاصی با شبکه خبری ایران ۲۴ ضمن بیان عوامل شکل گیری کودک کار، به تبیین و و ارائه راهکاری برای رفع این پدیده اجتماعی پرداخته که در پی می آید:
سوال - یک فرد در ایران تا چه سنی کودک محسوب میشود؟
وامقی: نمیتوان به این پرسش بهطور دقیق پاسخ داد، زیرا سن افراد برای پذیرش مسئولیت در حوزههای مختلف مانند گرفتن گواهینامه، شرکت در انتخابات یا ... متفاوت است. با این حال، طبق پیماننامه حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران نیز به آن پیوسته است، هر فرد تا سن ۱۸ سالگی کودک محسوب میشود.
سوال - آیا آمار دقیقی از کودکان کار در ایران وجود دارد؟
وامقی: تنها داده رسمی که از کودکان کار در دست داریم مربوط به سرشماریها است. آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ انجام شد، و بر اساس آن، نسبت افراد ۱۰ تا ۱۸ سالِ شاغل با توجه به تعریفی که آن سال برای اشتغال در نظر گرفته شده بود مشخص شده است. در سالهای بعد هم تخمینهایی از تعداد کودکان کار ارائه شده که بر اساس روند افزایشی این پدیده پیشبینی شدهاند. اما تنها آمار دقیق و قطعی، همان آماری است که مربوط به سال ۱۳۹۵ است.
سوال - آیا تنها عامل اقتصادی باعث بوجود آمدن پدیده کودک کار میشود و یا عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز در بوجود آمدن این پدیده دخیل هستند؟
وامقی: مسئله کار کودکان در ایران و بسیاری از کشورهای در حال توسعه ریشه در سه عامل اصلی دارد: فقر اقتصادی، مسائل خانوادگی و دسترسی محدود به آموزش.
مهمترین عامل، فقر خانوادههاست که کودکان را ناچار به کار کردن میکند. در کنار آن، دیدگاه فرهنگی و تصمیمگیری خانوادهها درباره ضرورت تحصیل نیز نقش مهمی دارد؛ برخی خانوادهها، بهویژه در مناطق روستایی یا در میان گروههای فرهنگی خاص، تحصیل را بیاولویت میدانند یا به دلیل فاصله زیاد تا مدرسه، مختلط بودن کلاسها یا مشکلات مالی از فرستادن فرزندان خود به مدرسه خودداری میکنند.
عامل سوم، نبود دسترسی آسان و رایگان به آموزش است. کودکانی که به دلایل قانونی، اقتصادی یا اجتماعی از تحصیل بازمیمانند، مانند کودکان افغان یا کودکان خانوادههای کمدرآمد، اغلب به کار کشیده میشوند.
در مجموع، این سه عامل در همتنیده باعث میشوند که کودکان از آموزش بازبمانند و وارد بازار کار شوند.
سوال - کودکان کار بیشتر به چه کارهایی مشغول هستند؟
وامقی: یکی از مشکلات مهم در ایران در زمینه اطلاعات مربوط به کار کودکان، نبود دادههای دقیق درباره اشکال مختلف این پدیده و اینکه چه تعداد از کودکان در چه سنی و در چه مشاغلی مشغول به کار هستند، است.
یکی از دلایل اصلی این کماطلاعی، تعاریف قانونی مربوط به کار کودک است. طبق قانون، کار کردن کودکان زیر ۱۶ سال غیرقانونی محسوب میشود و برای کودکان ۱۶ تا ۱۸ سال تنها با شرایط خاصی مجاز است.
این ممنوعیت قانونی باعث شده برخی سازمانها و نهادها تصور کنند که پرداختن به این موضوع ضرورتی ندارد یا پژوهش در این زمینه حساسیتبرانگیز است. در نتیجه، نوعی بیمیلی و کماطلاعی نسبت به وضعیت واقعی کودکان کار در سطح جامعه و نهادهای رسمی وجود دارد.در مورد کار کودکان در خیابان مطالعات بیشتری انجام شده تا کار کودکان به اشکال دیگر چرا که بیشتر قابل مشاهده هستند.
به این دلیل سیاستگذاران سعی میکنند که آن را حذف بکنند. اما به احتمال زیاد کار کودکان در بخشهای دیگر مثل کار روستایی، کار در کارگاه ها، معدن ها، کار خدماتی، تولیدی، تعمیرات و ... بسیار بیشتر از کار کودکان در خیابان است که البته ما از آنها اطلاعات چندانی نداریم.
سوال - آیا نوع کاری که کودکان کار درگیر در باندها انجام میدهند متفاوت از سایر کودکان کار است؟
وامقی: بیشترین جایی که نقش باندها در کار کودکان دیده میشود، در زبالهگردی است. در دیگر انواع کار کودک، حتی در مورد کودکان خیابانی، آنچه به عنوان «باند» شناخته میشود، بیشتر گروههایی از کودکان هستند که به خاطر نزدیکی خانوادگی، قومی یا محل زندگیشان، با هم کار میکنند. در بعضی موارد، خانوادههای این کودکان از آنها مراقبت میکنند، یا یک فرد بزرگتر همراهشان است.
در زبالهگردی، باندها حضور پررنگی دارند، چون این کار سود زیادی دارد. این سود میتواند هم برای بخشهایی از سیستم رسمی جمعآوری زباله باشد، و هم برای افرادی که خارج از این سیستم هستند، اما به نحوی با آن ارتباط دارند. مثلاً ممکن است برخی زبالهها را جمع کنند و تحویل شهرداری بدهند و از این راه منفعت ببرند، یا اصلاً مستقل عمل کنند و زبالهها را خودشان بفروشند.
در مورد زبالهگردی کودکان، مخصوصاً در تهران، حداقل دو تحقیق انجام شده که نشان میدهد بیش از ۹۰ درصد از کودکانی که این کار را انجام میدهند، از کشور افغانستان هستند. کودکان ایرانی کمتر وارد زبالهگردی میشوند.
زبالهگردی یکی از سختترین و خطرناکترین شکلهای کار خیابانی است، هم از نظر ماهیت کار، و هم از نظر محل زندگی این کودکان. بسیاری از آنها در کنار محلهای دپوی زباله، در شرایط بهداشتی بسیار بدی زندگی میکنند. در نهایت هم، این کودکان از سود اصلی زبالهگردی بهرهای نمیبرند؛ سود اصلی به دست کسانی میرسد که زبالهها را از آنها تحویل میگیرند.
زبالهگردی تنها یکی از بدترین اشکال کار کودک است، اما به هیچوجه تنها مورد نیست. بر اساس منابع بینالمللی، «بدترین اشکال کار کودک» به فعالیتهایی گفته میشود که بیشترین آسیبهای جسمی، روانی، اخلاقی و اجتماعی را به کودکان وارد میکنند. مانند کار در معادن، روسپیگری، درگیریهای مسلحانه یا کار در شرایطی شبیه به بردگی برای پرداخت بدهی خانوادگی.
سوال - چه طرحهای حمایتی برای کودکان کار وجود دارد و این طرحها تا چه حد موثر هستند؟
وامقی: طرحهای حمایتی مختلفی وجود داشته که گاه ذیل طرحهای جمعآوری اجرا شدهاند؛ مانند اقداماتی برای توانمندسازی کودکان و خانوادههایشان که بهزیستی، شهرداری و حتی نهادهایی مانند وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در آن مشارکت داشتهاند. اما تشخیص میزان تأثیرگذاری این طرحها دشوار است، چرا که ارزیابی دقیق و منسجمی از نحوه اجرای آنها وجود ندارد.
ولی مداخلات از سوی سازمانها نباید تک بعدی باشد. صرفاً جمعآوری کودکان از خیابان و نگهداری موقت آنها، سپس بازگرداندنشان به خانواده با گرفتن تعهد، راهحل مؤثری نیست. این رویکردها بدون برنامهریزی و سیاستگذاری کلان کارایی چندانی ندارند.
طرحهای حمایتی موجود برای کودکان کار معمولاً ضعیف و ناکارآمدند. هرچند از «توانمندسازی خانواده و کودک» صحبت میشود، اما مشخص نیست این توانمندسازی چگونه قراراست اجرا شود و تا چه اندازه میتواند پاسخگوی مشکلات اقتصادی عمیق خانوادهها باشد؛ مشکلاتی که با طرحهای محدود و سطحی قابل حل نیستند و پشتوانه علمی محکمی هم ندارند.
در مقابل، سازمانهای مردمنهاد (NGO)ها عملکرد بهتری داشتهاند و کودکان تمایل بیشتری به مراجعه به این مراکز نشان دادهاند. با این حال، در مورد میزان تأثیر این اقدامات نیز داده و ارزیابی دقیقی در دست نیست، که نشاندهنده ضعف جدی در تولید اطلاعات و مستندسازی در این حوزه است.
سوال - نقش جامعه مدنی و شهروندان در قبال این کودکان چیست؟
وامقی: شهروندان میتوانند با مشارکت در نهادهای مردمنهاد، آگاهیرسانی در رسانهها و مطالبهگری اصلاح وضعیت، نقش مؤثری در حمایت از کودکان کار ایفا کنند. همچنین در پاسخ به پرسش متداول خرید کردن یا نکردن از کودکان کار متارسفانه خرید نکردن از کودک حتی اگر اقدامی جمعی باشد به کم شدن کار کودک یا حل شدن مسئله کمک نخواهد کرد زیرا ریشه آن در عوامل مهمی است. خرید نکردن ما از کودکان باعث نخواهد شد که کودک دیگر کار نکند و وارد مدرسه شده به تحصیل بپردازد بلکه شاید به این ترتیب خودش و یا خانواده اش مجبور شود به کارهای سختتر و خطرناکتر تن دهد. به این ترتیب اقداماتی از این دست نمیتوانند به هیچ وجه کارساز مشکل کار کودک شوند.
درک درست شرایط این کودکان و پرهیز از نگاه مجرمانه نسبت به آنها، گام مهمی در کاهش آسیبهای روانی و اجتماعیشان است.
بسیاری از آنها نهتنها در خیابان، بلکه در خانه نیز با خشونت روبهرو هستند، و تنها با رفتار انسانی، همدلانه و محترمانه میتوان از تکرار چرخه آسیب جلوگیری کرد.