نقاط ضعف و قوت رسانههای رسمی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه/افکار عمومی با پیامهای کلیشهای قانع نمیشود

در دوران جنگ با توجه به اهمیت اطلاعرسانی و آگاه سازی مردم از وقایع و شرایط موجود، نحوه عملکرد رسانهها به ویژه رسانههای رسمی بسیار مورد توجه است.
در این دوران معمولا رسانههای رسمی بیشترین مخاطب را داشته و میتوانند با یک برنامهریزی درست و کارآمد گوی سبقت را از رسانههای رقیب گرفته و توجهها را به خود جلب کنند.
تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به ایران و جنگی که ۱۲ روز به طول انجامید، سبب شد تا بار دیگر بر اهمیت رسانهها در اقناع افکار عمومی تاکید شود.
از همان ساعات اولیه آغاز حمله رژیم صهیونیستی به کشور، رسانههای داخلی و خارجی در کشورهای مختلف توجه خود را به این تجاوز معطوف و تلاش کردند تا هر کدام روایتهایی دست اول ارائه دهند.
برای بررسی عملکرد رسانههای داخلی در جنگ روایتها که در خلال آن ۱۲ روز و پابهپای جنگ نظامی صورت گرفت، با یکی از اساتید ارتباطات گفتوگو کردیم.
احمد کارخانه روز دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ در گفتوگو با شبکه خبری ایران ۲۴ در خصوص ارزیابی عملکرد رسانههای رسمی در جنگ ۱۲ روزه اظهار کرد: اگر بخواهیم یک ارزیابی راهبردی ارائه کنیم باید گفت برای رسانهمندی در عصر بحران و روایت، آنچه اهمیت دارد، چابکی، شفافیت، سرمایه نمادین و پیوند عاطفی با مخاطب است.
وی تصریح کرد: در جنگ ۱۲ روزه اخیر، رسانههای رسمی با چالشی چندلایه مواجه شدند؛ جنگی علاوه بر محور موشک و جنگنده، بر بستر سرعت، روایتسازی و افکار عمومی شکل گرفت. در این میان، رسانههای رسمی در برخی حوزهها عملکرد قابلقبولی داشتند، اما کاستیهایی نیز مشهود بود.
این مدرس علوم ارتباطات درباره نقاط قوت رسانههای رسمی در دوران جنگ ۱۲ روزه اظهار داشت: رسانههای رسمی علاوه بر حضور نسبی در لحظات آغازین جنگ تلاش کردند از خلأء اطلاعاتی جلوگیری کنند و از طریق گفتو گوهای زنده و تحلیلهای اولیه، میدان روایت را حفظ کنند.
کارخانه با اشاره به مجاهدت کارکنان و مدیران صدا و سیما در قطع نشدن آنتن زنده با وجود حمله موشکی به ساختمان صدا و سیما ادامه داد: استفاده از کارشناسان متخصص و چهرههای ملی در بخشهایی از بحران، به ارتقاء اعتبار پیامها کمک کرد و در کنار آن، پوششهای یکپارچه در رسانههای تصویری تا حدی انسجام رسانهای را تقویت کرد.
وی درخصوص نقاط ضعف رسانههای رسمی در جنگ ۱۲ روزه اذعان کرد: رسانهها با ضعفهای ساختاری و عملکردی روبهرو بودند که کندی در پوشش لحظهای وقایع، مهمترین ضعف بود که باعث شد در برخی موارد رسانههای معاند، میدان اولیه روایت را تصاحب کنند.
این کارشناس رسمی دادگستری در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری ادامه داد: افزون بر این، ادبیات رسمی، خشک و فاقد جذابیتهای روایی موجب شد فاصله میان رسانه و مخاطب عمیقتر شود. همچنین در برخی موارد، رسانهها صرفاً به بازنشر مواضع رسمی بسنده کردند و در ایفای نقش فعال برای اقناع، تبیین و امیدآفرینی، موفق نبودند.
وی افزود: برخی مراجعه مخاطبان به رسانههای خارجی به خاطر کمبود انتشار اطلاعات در رسانههای رسمی بود. در حالی که مهمترین خواسته مخاطبان در زمان جنگ شفافیت و اطلاع رسانی فوری از سوی رسانههای رسمی است.
کارخانه گفت: البته در ادامه، برخی رسانههای رسمی با دعوت از مسئولان و کارشناسان و ارائه اطلاعات تحلیلی تلاش کردند خلأء موجود را جبران کنند. اما آنچه همچنان مغفول ماند، روایتسازی مشارکتی و چند صدایی با حضور مردم، نخبگان و چهرههای فرهنگی بود؛ روایتی که در آن مخاطب، نه صرفاً دریافت کننده پیام، بلکه بخشی از فرآیند تولید معنا باشد.
وی تأکید کرد: در مجموع، اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی ارائه کنیم باید گفت، برای رسانهمندی در عصر بحران و روایت، آنچه اهمیت دارد، چابکی، شفافیت، سرمایه نمادین و پیوند عاطفی با مخاطب است. افکار عمومی امروز را نمیتوان با پیامهای کلیشهای و ساختارهای دیروزی اقناع کرد؛ مخاطب امروزی خواهان روایت شفاف، سریع، و صادقانه است.
** رسانهمندی به معنای برخورداری یک فرد، نهاد، سازمان یا جامعه از قابلیت، مهارت، بینش و حضور مؤثر در زیستبوم رسانهای است. این مفهوم نشاندهنده توانایی برای درک درست از کارکردهای رسانهها، تولید پیام مؤثر، روایتسازی فعالانه، مدیریت افکار عمومی و مشارکت راهبردی در جریانهای ارتباطی و اطلاعاتی است.