شاهکار اقتصاد زیرزمینی؛ گدایان میلیونر، قاچاقچیان تریلیونر و سقوط رویای کار شرافتمندانه

شاهکار اقتصاد زیرزمینی؛ گدایان میلیونر، قاچاقچیان تریلیونر و سقوط رویای کار شرافتمندانه
سایه‌های سنگین اقتصاد سیاه بر پیاده‌رو‌های تهران افتاده است؛ جایی که مردی با لباس‌های مندرس، ساعتی پس از جمع‌آوری «مزدی» که از تکدی گری به دست آورده، سوار بر مرسدس بنز کلاس S سال ۲۰۲۴ می‌شود. در گوشه‌ای دیگر، جوانی ۲۲ ساله با دست‌های لرزان، کلیه خود را به بهای ۱۵۰ میلیون تومان به دلالی می‌فروشد که پشت میز شیشه‌ای بانک می‌نشیند. این تصاویر متناقض، روایتگر فاجعه‌ای خاموش است: تولد «سرمایه‌داران جدید» در کشوری که خط فقر به ۳۰ میلیون تومان رسیده و درآمد پزشکان متخصص از گدایان سازمان‌یافته کمتر شده است.
کد خبر : ۳۰۶۱۲

به گزارش شبکه خبری ایران ۲۴، ساعت ۴:۱۷ بامداد در حاشیه میدان امام حسین(ع) در حال بازگشت به خانه هستم، بوی تیز قهوه‌ای که روی شعله گاز زغالی دم می‌کشد، با بوی عرق مردانی درهم می‌آمیزد که دور کامیونی خاک‌گرفته حلقه زده‌اند.

محموله امروز نه کالای قاچاق است، نه مواد مخدر. بلکه کودکان و نوزادانی هستند که به این نقطه شهر آورده شده‌اند تا از والدین گرفته و با نوشیدنی خواب آور به خوابی عمیق فرو روند تا به گدایان پایتخت اجاره داده شوند، من این صحنه را می‌بینم و به سرعت نگاهم را به سوی در کارگاه مترو می چرخانم تا این جماعت فکر کنند از کارگران مترو تهران هستم و اتفاقی در آن لحظه شوم در حوالی میدان حضور دارم به دلیل همین رفتارم متوجه می‌شوند که برایشان خطری ندارم و من هم کاری از دستم بر نمی‌آید جز اینکه به گونه‌ای رفتار کنم که شتر دیدی ندیدی. 

درست ۱۰ کیلومتر آن طرف‌تر در شمال تهران، با یک دانشجوی پزشکی گفت‌ و‌گو کردم که آنچنان علاقه‌ای به فاش شدن نامش نداشت. به من گفت: «باورت می‌شود که در حال انتخاب رشته تخصص خود دچار تردید شده‌ام آخر چه می‌شود که مجموع درآمد استاد ما با چهار عمل زیبایی در ماه گذشته ۳۲ میلیون تومان شود ولی یکی از دانشجویان تازه وارد در خوابگاه بگوید که دیروز برای تتویی که روی دستش خالکوبی کرده ۶ میلیون داده و خالکوب به او گفته که ماهانه درآمدی بالغ بر ۸۰ میلیون تومان دارد، اینک فکر می‌کنم این همه سالی که صرف درس خواندن کرده‌ام بیهوده است چرا باید تخصص بخوانم.»
این پارادوکس، هسته اصلی فاجعه را نشان می‌دهد: شکاف ۱۰ برابری درآمد بین مشاغل مجاز (با تحصیلات عالیه) و غیرمجاز.

روایت‌های میدانی/فصل ۱؛ گدایان میلیونر 
پشت در‌های بسته آپارتمانی نوساز در شهرک غرب، زنی ۴۵ ساله که خود را «فاطمه» معرفی می‌کند، برگه‌های بانکی را نشان می‌دهد: «این گردش حساب سه ماهه است: ۴۵۰ میلیون. همه را از گدایی در مترو انقلاب درآوردم».

او که دست‌هایش عمداً آلوده به زخم‌های مصنوعی است، توضیح می‌دهد چگونه ۱۲ کودک را اجاره می‌کند: «روزی ۵۰ هزار به هرکدام می‌دهم. شب‌ها در انباری نزدیک پل چوبی می‌خوابند. ماهی ۱۵ میلیون سود خالص.»

 فصل ۲؛ قاچاقچیان سایه‌نشین 
در کافه‌ای محقر در نزدیکی پارک شهر، مردی که چهره‌اش را با کلاه کاسکتش پوشانده، آهسته می‌گوید: «هروئین افغان؟ کیلویی ۸۰ میلیون می‌خرم. در بازار تهران کیلویی ۲۸۰ می‌فروشم. یک بار حمل ۱۰۰ کیلو، یعنی ۲۰ میلیارد سود خالص».

او که خود را «سرباز گمنام اقتصاد» می‌نامد، از شبکه پیچیده‌ای می‌گوید که «رانت اطلاعاتی» برخی نهاد‌ها را به خدمت گرفته است: «بدون چشم‌های داخل گمرک، هیچ محموله‌ای وارد نمی‌شود.»

 فصل ۳؛ تراژدی فروشندگان اعضا 
اتاق عمل سیاری در حاشیه شهریار (به روایت یکی از دوستان شجاع)، جایی که دکتری بدون پروانه با دستگاه‌های دست‌دوم، عمل‌های غیرقانونی انجام می‌دهد: «کلیه چپ را ۱۵۰ میلیون می‌خرم. به گیرنده ۶۰۰ میلیون می‌فروشم. بیشتر مشتریانم بدهکاران بانکی هستند».
روی میز، دفترچه‌ای زردرنگ با لیست ۱۲۰ نفره وجود دارد: «این‌ها داوطلبان فروش کلیه‌اند. جوان ۲۳ ساله بالای لیست، هفته پیش پس از عمل فوت کرد.»

آمار‌ها چه می‌گویند؟
آمار رسمی می‌گوید 41 درصد اقتصاد ایران در تاریکی جریان دارد.
اما واقعیت به  60 درصد نزدیک است. این یعنی بمب ۱۲۰۰ هزار میلیارد تومانی هر لحظه ممکن است منفجر شود.
رشد ۲۰۰ درصدی بیماری‌های پوستی ناشی از تتوی غیربهداشتی، افزایش ۷۰ درصدی پرونده‌های فروش اعضا در پزشکی قانونی، و فرار۸۰۰ هزار متخصص از کشور در پنج سال گذشته همه این‌ها را یا مرکز آمار اعلام کرده یا نهاد‌های انتظامی و قضایی.
این امار در کنار درآمد معلمی با چند سال سابقه کار که نهایتا ماهی ۱۸ میلیون دریافت می‌کند و نوبت‌فروش بانک روزی ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارد پیام را برای عامه مردم واضح کرده است: قانون‌شکنی پرسودتر از تولید 
سردار وحیدی فرمانده پلیس امنیت اقتصادی ناجا در مصاحبه‌ای از کشف شبکه‌ای خبر می‌دهد که تنها در سه ماه گذشته ۱۴۲ میلیارد تومان از طریق «شاهدسازی دروغین در دادگاه‌ها» درآمد داشته است:
به گفته وی «این افراد با قیمت‌های ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان برای هر شهادت، قوه قضائیه را به تمسخر گرفته‌اند.»
از سوی دیگر، وزارت کار از طرح جنجالی «مجوز فعالیت محدود برای مشاغل حاشیه‌ای» خبر داده است؛ طرحی که به گفته منتقدان، قانونی‌کردن بی‌قانونی است.

 تتوکاران فعالیت در حاشیه قانون با درآمد‌های میلیونی 
در همین رابطه با علی احمدی رئیس اتحادیه آرایشگاه‌های مردانه کرمان به تفضیل مصاحبه کردم.

وی با تأکید بر منع قانونی انجام تتو در آرایشگاه‌ها، جزئیات تناقضات آموزشی، نظارتی و درآمدی این حرفه را تشریح کرد. فعالیت شغلی که علیرغم نداشتن منع قانونی، اما نیرو‌های انتظامی از فعالیت افراد در این شغل جلوگیری به عمل می‌آورند.
احمدی در این گفت‌ و‌گو اعلام کرد: تتو به‌طور رسمی در آرایشگاه‌های مردانه ممنوع است، اما این ممنوعیت نه از سوی مراجع پزشکی، بلکه توسط نیروی انتظامی و اداره نظارت بر اماکن عمومی اعمال می‌شود.
وی تصریح کرد: تتوکاران از نظر بهداشتی منعی برای فعالیت ندارند، اما نیروی انتظامی به‌دلیل ملاحظات اجتماعی و فرهنگی با این اقدام مخالفت می‌کند.
به گفته احمدی، آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای در حوزه تتو وجود دارد، اما سرفصل‌های آن محدود به خدمات خاصی مانند ترمیم ابرو یا اسکالپ سر است.
وی تأکید کرد: «برای تتو‌های هنری که امروز در جامعه رواج یافته، هیچ مجوزی صادر نمی‌شود و اتحادیه نیز جزو مراجع صدور مجوز این فعالیت نیست». این در حالی است که مراکزی در کرمان وجود دارد که به‌طور علنی خدمات تتو ارائه می‌دهند.
احمدی به شکاف گسترده درآمدی تتوکاران اشاره کرد و افزود: «برخی ماهانه تا ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارند، در حالی که دیگران حتی یک مشتری هم جذب نمی‌کنند». این درآمد به عواملی مانند تبلیغات، کیفیت کار و موقعیت جغرافیایی سالن بستگی دارد. به‌عنوان مثال، تتو ابرو در کرمان از ۱.۵ میلیون تومان و تتو لب از ۱.۷ میلیون تومان آغاز می‌شود. 
رئیس اتحادیه کرمان خاطرنشان کرد: عمده تتوکاران در آرایشگاه‌های فاقد پروانه یا مراکز لاکچری فعال هستند. در این مراکز، قیمت‌ها تا ۱۰ برابر نرخ مصوب افزایش می‌یابد؛ به‌طوری‌که یک تتو ابرو در مناطق پردرآمد تا ۸۰۰ هزار تومان دریافت می‌شود. 

صحنه آخر
پس ازمصاحبه با او به خیابان بهشت برای دریافت گزارشی از شهرداری تهران سر زدم و پیاده در حال مرور این گزارش‌های میدانی بودم که خود را در خیابان سی‌تیر در کنار موزه ملی ایران یافتم، جوانی ۲۵ ساله که خود را «آرش» معرفی می‌کند، کنار دستگاه تتوی دست‌سازش نشسته بود و انگار من را با چشم هایش به مکالمه دعوت می‌کرد او روی دستش تتوی بزرگی از واژه «امید» داشت به او نزدیک شدم و خود را معرفی کردم و خواستم به سوالم پاسخ دهد آرش با چشمانی خسته گفت: «لیسانس شیمی دارم. دو سال است بیکارم. با تتوی غیربهداشتی ماهی ۱۲ میلیون درآمد دارم. می‌دانم ممکن است مشتری‌ام ایدز یا هر بیماری دیگری بگیرد. اما گرسنگی که ایدز ندارد.»
این جمله، شاید تلخ‌ترین نماد تراژدی روایت خبری این روز‌های من باشد: جوانانی که برای زنده‌ماندن، باید اخلاق را بمیرانند.

| ارسال نظر