رقبای انتخاباتی پزشکیان ۸۰ درصد مردم را استکبار جهانی میبینند/جلیلی واقعیتها را نمی بیند/ جلیلی با کاسه ماست در دستش دنبال دوغ کردن دریاست!/عضو جبهه پایداری نبودم، نیستم و نخواهم بود/انکار ظریف در مکانیسم ماشه قابل توجیه نیست

سید حسین نقوی حسینی روز سهشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۴ در استودیو شبکه خبری ایران ۲۴ حضور یافت و در یک گفتوگوی اختصاصی به موضوعات مهمی مانند روند مذاکرات هستهای، اظهارات محمدجواد ظریف درباره متن نهایی برجام، تفاوتهای سیاسی در داخل کشور، و همچنین بازگو کردن خاطرات مرتبط با این پرونده پرداخت؛ مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید و تماشا کنید؛
ایران ۲۴: به نام خدا. امروز در شبکه خبری ایران ۲۴ میزبان دکتر سید حسین نقوی حسینی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی هستیم. با توجه به سوابق کاری ایشان به عنوان سخنگوی کمیسیون ویژه برجام و عضویت در کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، پیرامون موضوع برجام گفتوگویی با دکتر انجام خواهیم داد. از وقتی که برای شبکه خبری ایران ۲۴ اختصاص دادید، بسیار سپاسگزاریم.
نقوی حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم. ممنونم؛ عرض سلام و ادب حضور حضرت عالی و همکاران محترمتان که در ایران ۲۴ تلاش میکنند. انشاءالله شبکه خبری ایران ۲۴ بتواند در عرصه خبررسانی و اطلاعرسانی ایران اسلامی نقش مؤثری ایفا نماید. خوشحالم که امروز در خدمت حضرت عالی هستم.
ایران ۲۴: نماینده مجلسی که دو بار، پیش از خطبههای نماز جمعه، سخنرانی کرده است را میخواهیم بیشتر درباره این موضوع برایمان صحبت فرمایید؛ اصلاً اینکه چطور شد نماینده مجلس سخنران نماز جمعه شد!
نقوی حسینی: بله، حالا نمیدانم اینها را از کجا درآوردید شما، اما افتخار داشتم؛ چون میدانید سخنرانهای پیش از خطبههای نماز جمعه تهران خیلی حسابشده انتخاب میشوند و معمولاً هم از بین شخصیتهای سیاسی دولت یا شخصیتهای سیاسی مذهبی بهاصطلاح علم انتخاب میشوند و انتخاب کردنش کمی سخت است. ولی من توفیق داشتم که بهعنوان نماینده مجلس دو بار، بهعنوان سخنران قبل از خطبههای نماز جمعه، هم در مصلی دانشگاه تهران و هم در مصلی حضرت امام خمینی رحمهالله علیه دعوت شدم. آن ایام بیشتر پیرامون مسائل برجام، مذاکرات و اتفاقاتی بود که آن موقع داشت رخ میداد. بار دوم موضوع اصلاً همین موضوع بود، بار اول هم مسائل بینالمللی و حاشیههایی که برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده بودند و تحریمهایی که دنبال میکردند، پیرامون این مسائل بود که سخنرانی کردم و فکر میکنم سخنرانیهای خوبی هم برای مستمعان انجام شد.
ایران ۲۴: با توجه به شرایط خاص همان دوره، کمی برایمان توضیح میدهید که چه شد شما برای این شرایط انتخاب شدید؟
ما خوب، من سال ۷۷، بهاصطلاح مدرسه هشتم که شروع شد، نماینده مجلس شدم. آن موقع تنش بین ما و ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی آرامآرام اوج میگرفت. دولت آقای دکتر احمدینژاد بود و این تنشها نهایتاً منجر به افزایش تحریمها علیه ایران میشد. به همین جهت، خیلی نسبت به این موضوع حساس بودند که بالاخره چه اتفاقی بین ما و آمریکاییها میافتد، آیا درگیری به وجود میآید یا خیر. عراق شرایط بیثباتی داشت و پیرامون ما عوامل بیثباتی فراوان بود؛ طالبان از آن طرف و مسائل دیگری که رخ میداد. به همین جهت مردم روی این تحولات بینالمللی خیلی حساس بودند؛ اینکه ایران در تقابل با آمریکا و اروپا و این دشمن همیشه مقابل ما چه موضعگیریهایی خواهد داشت و چه عکسالعملی نشان خواهد داد. بنابراین، آن شرایط حساسیتی ایجاد میکرد که پیرامون این موضوعات گفتگو شود.
ایران ۲۴: چه دلایلی باعث میشود انقلابیهای واقعی تندرویهای اخیر را نپذیرند و این اختلافات میان نیروهای پایداری و تندروها چه پیامدهایی ممکن است داشته باشد؟
نقوی حسینی: سوال خیلی سختی میپرسی. ببینید، معمولاً در همه انقلابها اینطوری است که وقتی در ایام انقلاب همه گروهها، جریانات، جناحها و دیدگاهها همه با هم متحداند، چون هدفشان سرنگونی حکومت موجود است، بنابراین اینجا اختلافات دیده نمیشود و اختلاف نظری وجود ندارد؛ همه هدفشان سقوط آن حکومت است. ولی به محض اینکه انقلاب پیروز میشود، از فردای انقلاب بین نیروهای انقلابی که تا دیروز همه با هم متحد بودند و وحدت نظر داشتند برای سرنگونی حکومت موجود، فاصله ایجاد میشود. چرا که اولین سوالی که بعد از انقلاب به وجود میآید این است که خوب، حالا حکومت سقوط کرده، چه جایگزینی باید شکل بگیرد؟ چه نظامی باید جایگزین آن نظامی که ساقط شده شود؟ خب، در پاسخ به این سوال اختلاف نظر به وجود میآید. یک عده میگویند جامعه به اصطلاح دموکراتیک باشد، تو آزادی و دموکراسی سوسیالیستی؛ منتها جامعه ایران چون جامعه کاملاً مذهبی و انقلاب، انقلاب اسلامی بود و رهبری آن با یک مرجع عالیقدر محبوب مردم بود، طبیعی بود که اکثریت قاطع مردم به پیروی از این مرجعیت آمدند توی صحنه و انقلاب کردند. بنابراین آنچه آن رهبر و مرجع به اصطلاح ترسیم میکند، مردم دنبال خواهند کرد. به همین جهت، خب، انقلاب اسلامی بود و لذا جمهوری اسلامی مطرح شد و به رای ملت گذاشته شد. ۹۸ درصد رای دادند به جمهوری اسلامی و ۹۲ درصد به جمهوری اسلامی رای دادند و مجلس خبرگان تشکیل شد و نهایتاً نظام جمهوری اسلامی مستقر شد. طبیعی است که گروههایی که خارج از این دایره قرار میگیرند، این نظام را قبول ندارند و شروع میکنند به دستاندازی، ایجاد دستانداز، مقابله کردن، تنش به وجود میآید، کشمکش به وجود میآید. اینها هم طبیعی است؛ در همه انقلابها همین اتفاقات میافتد. تا آرامآرام انقلابیون موفق میشوند بالاخره همه آن گروههای مخالف را کنار بزنند، چون اکثریت قاطع مردم پشتشان هستند و بالاخره آنها میتوانند حاکم شوند بر وضعیت. وقتی که دیگر نیروهای مخالفی نیست و آن مخالفها همه سر جای خودشان نشستهاند، حالا بین خودشان اختلاف به وجود میآید. در مقابل همه سوالاتی که به وجود میآید، حالا میخواهیم مجلس تشکیل دهیم، کی نماینده بشود؟ اختلاف به وجود میآید. حالا دولت میخواهیم تشکیل دهیم که دولت شود، اختلاف به وجود میآید. حالا وزیر میخواهیم انتخاب کنیم، کی وزیر بشود؟ اختلاف به وجود میآید. لذا معمولاً جریانات، همان جریانات انقلابی با سلیقههای مختلف، در مقابل هم قرار میگیرند. اولین دستهبندی که من یادم هست در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، دستهبندی حزب جمهوری اسلامی و غیر حزب جمهوری اسلامی بود؛ آنهایی که عضو حزب جمهوری اسلامی بودند، عضو حزب جنبش ملی نبودند و قبول نداشتند کار حزبی را.
یواش یواش این در قالب چپ و راست ظهور و بروز پیدا کرد و چپیها و راستیها. خیلی جالب این بود که مثلاً آن موقع چپیها طرفدار دولتی شدن همه امور بودند، راستیها میگفتند آقا نباید همه چیز دست دولت باشد. دولت باید کارپرداز باشد، دولت باید سیاستگذار باشد. اقتصادی که نمیشود دولت، اقتصاد باید مردم مدیریت کنند. ولی چپیها میگفتند نه، همه چیز باید دولتی باشد، همه چیز باید کوپنی باشد، همه چیز باید در دولت تعیین بکند، حتی جارو، نمیدانم، وسایل اولیه زندگی را دولت تقسیم میکرد. خوب، یک نگاه سوسیالیستی در واقع داشتند. بعد این قالببندی بعداً به قالب اصلاحطلب و اصولگرا تبدیل شد. آن راستها شدند اصولگرا و این چپها شدند اصلاحطلب. و جالب این است که اصلاحطلبان ماهیتشان چپها نبود، همهچیز باید دولتی باشد، اصلاحطلبان در این مقطع میگفتند نخیر، دولتی نباشد، همه چیز باید آزاد باشد و همه چیز باید خصوصی باشد. اصلاً دولتی شدن غلط است. بنیان دولتی شدن در کشور ما را همین ریشه اصلاحطلبان گذاشته بودند، ولی ماهیتشان عوض شد، تغییر کرد و بالاخره بین اصولگرایان و اصلاحطلبان رقابت شکل گرفت که این تقریباً از خرداد ۷ به بعد، جنبش دوم خرداد و اینها بود. خب، هر چه جلوتر میآمدیم، خود اصولگراها هم به دستههای مختلف تقسیم شدند، به ویژه در دوره ۱۰ سالهای که اصلاحطلبان تقریباً تو میدون نبودند، یعنی اصلاحطلبان نه دولت را داشتند و نه مجلس را. دولت دست اصولگراها بود و مجلس دستور اصولگراها بود، اصلاحطلب چی بودند؟ به همین جهت، بین اصولگراها باز دوباره دستهبندیهای شکل گرفت: اصولگرایان سنتی، اصولگرایان نوگرا، اصولگرایان تندرو که معمولاً به آن جبهه پایداری میگویند.
ابران ۲۴: خودتون هم که سابقه جبهه پایداری داشتید، درست است؟
نقوی حسینی: من هیچوقت عضو جبهه پایداری نبودم. خیلی رسانهها دیدم مینویسند که نقوی حسینی جبهه پایداری است؛ من اصلاً هیچوقت نه در هیچ جلسه جبهه پایداری شرکت کردم و نه عضو جبهه پایداری بودم. اما چون در مقطعی مواضع من به مواضع دوستان پایداری نزدیک بود، همه تصورشان این است که پایداری هستم؛ در حالی که من اصلاً هیچوقت در هیچ جلسه پایداری شرکت نکردم و در هیچ به اصطلاح نشست تشکیلاتی حضور نداشتم. ولی ما در مسائل برجام و مذاکرات برجام و اینها، مواضعم با مواضع جبهه پایداری تقریباً به هم نزدیک بود. شاید به همین جهت فکر میکنند. من برایشان توضیح میدهم؛ یعنی هر کدامشان مینویسند "جبهه پایداری" من میگویم پایداری نیستم، نبودم، نیستم و نخواهم بود. بنابراین چرا مینویسید؟ آقا مگه شما با اینها رفیق نیستید؟ رفیق هستیم، ولی من عضو تشکیلاتشان نیستم.
جریانات اصلاحطلب و اصولگرا، یک طیف هستند؛ همه طرف طیف نیستند. مثلاً جریان اصلاحطلب از اصلاحطلبان بسیار تند شروع میشود تا اصلاحطلبی خیلی معتدل؛ خیلی آدمهای بسیار معتدلی هستند و حتی نکات مشترک زیادی با اصولگراها دارند. مثلاً دولتی که الان مستقر است، جناب آقای دکتر پزشکیان به جهت سیاسی در جبهه اصلاحطلبان تعریف میشود، ولی خیلی آدم اصولگراست؛ یعنی خودش هم به زبان میآورد و میگوید من اصولگرا هستم و به اصولگرایی اعتقاد دارم. بنابراین طیف باید آنها را دید، نمیشود آنها را در یک چارچوب تعریفشده تعریف کرد.
ایران ۲۴: حالا در شرایط کنونی روابط بین پایداریها و تندروها چگونه است و به نظر شما این روابط در آینده چگونه تغییر خواهد کرد؟ یعنی شما بین تندروها و پایداریها تفکیک قائل میشوید؟ شما برای ما صحبت بفرمایید.
اصولگرایی ما الان باید طیف خیلی تندروی روبرو هستیم که اینها همهشان جبهه پایداریاند تقریباً و ظهور و بروزشان در مجلس بیشتر است. بنابراین یک شبه، یعنی ما خارج از جبهه پایداری اصولگرای تندرو نداریم به آن شکل. و الان از جبهه پایداری به عنوان یک گروه تندرو یاد میکنند.
ایران ۲۴: حالا طبق مواضعی که خودتان میگوئید و یا میخوانیم و نظرهایی که هست؛ از خود شما به عنوان نماینده تندرو اصولگرا یاد میکنند. در حقیقت، در خصوص این موضوع شما چه صحبتی دارید؟ بفرمایید.
به خاطر همین، من واقعاً مشکلم تندروی نبوده است؛ یعنی حتی اصولگرایی من هم اصولگرایی تندرو نبوده است. اگر شما به حوزه انتخابی من مراجعه کنید، میبینید که خیلی از اصلاحطلبان به من رای میدادند و حتی بیانیه میدادند که ما به آقای نقوی رای میدهیم. خوب، اما در یک مقطعی چون بحث برجام مطرح شد و برجام برای ما خیلی حساس بود و دولت آقای روحانی به عنوان یک ابزار برای رسیدن به مقاصد خودش، اهداف خودش که حالا اهدافش آبادانی و بهبود کشور بود، البته آن اهداف خائنانه نبود، اما فکر میکرد که با برجام میشود به این اهداف رسید. لذا ایشان همه همّش را گذاشت روی برجام.
ما چون آشنا بودیم و از نزدیک میدیدیم، به شدت با این سیاست مخالف بودیم و گفتیم آخه برجام نمیتواند همه مشکلات ما را حل بکند. برجام نمیتواند سرنوشت مردم را تعیین بکند. شما همه چیز را گره میزنید به برجام و جامعه را گروه مخالف برجام و موافق برجام تقسیم کردید. چون ما این معادله را میفهمیدیم و در مقابل دولت آقای روحانی موضع داشتیم، ما را به عنوان اصولگرای تندرو قلمداد میکردند، در حالی که ما واقعاً تندرو نبودیم و انتقادات و نقدهایمان را میکردیم. انتقاد و نقدها را هم در ادبیات سیاسی درست مطرح میکردیم؛ نه به کسی توهین میکردیم، نه کسی را مورد اتهام قرار میدادیم، نه به کسی اهانتی میشد، ولی نقدمان را محکم مطرح میکردیم.
خوب، امروز که بعد از مثلاً ۱۰ یا ۱۲ سال از آن زمان میگذرد، خب، آن حرفهایی که ما زده بودیم و همه به منحصه ظهور رسید، امروز از آقای ظریف میپرسیدیم و میگفتیم: «آقا، اگر رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج شد، شما چهکار میخواهید بکنید؟» او میگفت: «آمریکا از برجام خارج نمیشود.» ما میگفتیم: «آقا، حالا اگر خارج شد؟» گفت: «نه، اصلاً به هیچ وجه.» ما میگفتیم: «اگر آمریکاییها زدند زیر میز و به تعهداتشان عمل نکردند، چه تضمینی وجود دارد؟ امضای جان کری برای ما تضمین است؟» خب، من این حرفها را میزدم. امروز ایشان وزیر خارجه است، فردا نیست؛ یکی دیگر وزیر خارجه میشود، ولی او این گونه پاسخ میداد. ما هم مجبور بودیم پاسخ بدهیم و به ایشان بفهمانیم که واقعاً این اتفاقات ممکن است بیفتد، و بعداً هم افتاد، همه.
ایران ۲۴: چگونه میتوان نگاه جناحی به سیاست دولت روحانی را ارزیابی کرد و این نگرش چه تأثیری بر روند اجرای برجام خواهد داشت؟
نقوی حسینی: خب، این خیلی طبیعی است. اولاً وقتی رقابت جناحی داریم، هر جناحی که حاکم و قدرت را در دست دارد، تلاش میکند آن استراتژی و تاکتیکهای خودش را اجرا کند. جناح رقیب هم این طرف نشسته، کوچکترین نقطهضعف طرف مقابل را ببیند و بلوا و جنجال درست کند. این هم مختص کشور ما نیست؛ مثلاً جمهوریخواهان در آمریکا علیه دموکراتها همین کار را میکنند. الان دموکراتها نشستهاند ببینند ترامپ کجا اشتباه کرده و میگویند اینها اینجورند، جمهوریخواه آنطوری است و فلان است. رقابت است دیگه؛ رقابت حزبی و تشکیلاتی. حالا کشور ما متأسفانه حزبی نیست، حزبهای ما چارچوب مشخصی دارند. خوب، وقتی دموکراتها روی کار میآیند، جمهوریخواهان مینشینند ببینند دموکراتها کجا اشتباه میکنند، داد و فریاد میکنند، علیهشان افشاگری و مطرح میکنند. بنابراین نگاه جناحی وجود دارد. اگر کسی بگوید من جناحی نیستم و نگاه جناحی ندارم، واقعیت ندارد؛ بالاخره نگاه جناحی وجود دارد. فرض کنیم من به عنوان یک اصولگرا، جریان اصلاحطلب را که دولتش را قبول ندارم، پس نگاه من نگاه جناحی است. کوچکترین خطایی بکند، من داد و فریاد میکنم و انتقاد میکنم. بنابراین این به خودی خود ایرادی ندارد. ایراد از جایی است که من خوبیهای جناح مقابل را بد نشان بدهم و مثبتهای جناح مقابل را منفی جلوه دهم؛ اگر یک گام درستی برداشت و آن را غلط نشان دهم. این تأثیر میگذارد و کار را خراب میکند.
ما در جریانات همین توافقات بینالمللی که الان میرویم و انجام میدهیم، مذاکراتی که صورت میگیرد و به ویژه در حوزه سیاست خارجی، باید وحدت نظر داشته باشیم. مثبت واقعاً مثبت ببینیم؛ تعامل خیلی خوب است، مذاکره بسیار خوب، گفتگو با کشورها خیلی خوب است. اینها را مثبت ببینیم تا آن جریان بتواند منافع ملی کشور را تأمین کند. بنابراین جریانات سیاسی اگر نکات مثبت و درست، نکات در جهت منافع ملی کشور را در میدان رقیب منفی نشان دهند، این خیلی بد است؛ یعنی کاملاً جنایی و جناحی است.
مثلاً یک مثال میزنم؛ دولت آقای پزشکیان اقدامی بسیار خوب در جهت وحدت ملی انجام داد. الان دفاع از دولت ایشان سخت است، ولی میخواهم بگویم اگر آدم مثبت نگاه کند، واقعاً اینها مثبتاند. ما در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی، ۱۲ روز جنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ملتمان، آن دستاوردهای این اقدامات را با چشم خود دیدهایم. چرا؟ چون رژیم صهیونیستی و آمریکاییها روی نقاط ضعف ما کار کرده بودند و به آن نقاط ضعف امید داشتند؛ یعنی میگفتند اگر حمله کنیم به ایران، این گسلها فعال میشود و جمهوری اسلامی ساقط میشود. یکی از این گسلها گسلهای قومیتی بود که بسیار روی آن کار کرده بودند و به آن امید داشتند. آنها فکر میکردند دو موشک بزنند توی تهران، ترکا قیام میکنند، کردها قیام میکنند، بلوچها قیام میکنند، عربها قیام میکنند و اتفاقات عجیبی در ایران رخ میدهد، ولی هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد. چرا؟ چون دولت پزشکیان از ابتدای تشکیل دولت، در جهت جذب این قومیتها به حاکمیت مرکزی اقدام کرد. مثلاً در بلوچستان یک بلوچ به عنوان استاندار انتخاب شد؛ برای اولین بار این اتفاق افتاد. بلوچها احساس کردند وجود دارند و متعلق به این ملت هستند. این اقدام آنقدر مؤثر بود که مولانا عبدالحمید از ایران و جمهوری اسلامی دفاع کرد؛ شما چنین سابقهای را نمیبینید. اگر به تریبون نماز جمعههای زاهدان نگاه کنید، اما بعد از این اقدام آقای پزشکیان، نمازهای جمعه آنجا خیلی مهم شد.
همچنین یک استاندار کرد و اهل سنت انتخاب شد و یک شخصیت معاون رئیس جمهور هم سنی و هم کرد بود. کردستان آرامش پیدا کرد؛ برای اولین بار کردهای استان، معاون رئیس جمهور اهلسنت داشتند. تمام این اقدامات اهداف رژیم صهیونیستی را در هم شکست، چون آنها فکر میکردند اگر ورود پیدا کنند، چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
در خوزستان نیز برای اولین بار یک استاندار عرب از اهالی خوزستان منصوب شد. من بارها به خوزستان رفتم و در کمیسیون امنیت ملی شنیدم مردم ناراحت بودند که چرا مدیران ما همه فارس هستند و از تهران و جای دیگر میآید؛ چرا استاندار عرب نمیگذارند؟ چرا ما مدیر عرب نداریم؟ این اقدامات آقای دکتر پزشکیان بسیار مؤثر بود در وحدت ملی، انسجام سرزمین کشور و آنها نتوانستند از این گسلها استفاده کنند.
آذربایجان و ترکها هم که رئیس جمهور خودشان ترک بود و از بین خودشان بود، بنابراین وحدت سرزمینی خیلی خوبی حفظ شد.
بنابراین وقتی یک دولت اقداماتی مثبت در جهت منافع ملی، وحدت ملی و وحدت سرزمینی انجام میدهد، همه باید دست بزنیم.
اینجا دیگر نباید نگاه جنایی داشت. بد است که نماینده مجلس پشت تریبون برود و به رئیس جمهور اهانت کند. شما نکات مثبت و منفی را ببینید، عیب ندارد. اما آنجا که اقدام مثبتی شده، مثلاً در همین جنگ ۱۲ روزه، بهترین وحدت را بین قوای کشور دیدید؛ هر سه قوه متحد پشت سر مقام معظم رهبری بودند. آقای پزشکی مرحوم هم مطرح میکرد که اگر دولت دیگری بود، چه اتفاقاتی میافتاد و اگر این وحدت بین قوا به وجود نمیآمد، چه پیش میآمد. اگر ما در اقدامات مثبت دولتها نگاه جناحی نداشته باشیم و واقعاً نقاط مثبت را ببینیم، ایرادی ندارد. به مسائل جناحی میتوان نگاه رقابتی داشت، اما اگر این رقابت به جایی برسد که من فقط نکات مثبت خودم را ببینم و نکات منفی طرف مقابل را برجسته کنم، این دیگر از انصاف به دور است.
ایران ۲۴: مواضع شما برای ادامه روند مذاکرات چیست؟
نقوی حسینی: ببینید، مذاکره به اصطلاح فی نفسه اقدام خیلی درستی است. شما باید تعامل با دنیا داشته باشید. ما یک عضو از جامعه بینالمللی هستیم و باید با این جامعه بینالمللی تعامل داشته باشیم. راه تعامل ما هم یا مذاکره است یا جنگ. ما که جنگ نمیخواهیم بکنیم، پس راهمان مذاکره است. بعد از گفتگو مذاکره کنیم. هیچکس در کشور ما با مذاکره مخالف نیست، همه با مذاکره موافقاند. خوب، اینکه گاهی وقتها رسانههای بیگانه میخواهند طوری نشان دهند که ایران با همه در جنگ است و نسبت به همه کشورها مواضع خصمانه دارد و اصلاً این نظام، نظام گفتگو نیست و اصلاً نظام مذاکره نیست، این صد درصد خلاف واقع است. ما اتفاقاً کشور گفتگو هستیم، دولت گفتگو هستیم؛ چون کسی گفتگو نمیکند که ضعف دارد، کسی گفتگو نمیکند که مشکل دارد. کسی موشک میزند به کشور دیگری و حمله ناجوانمردانه و تجاوزگرایانه میکند که حرف منطقی ندارد. اگر حرف منطقی داشت که موشک نمیزد و حمله نمیکرد. کسی میآید سرداران یک کشور را به شهادت میرساند که حرف منطقی ندارد و آدم اهل منطق نیست، اهل جنگ است. والا اگر اهل گفتگو باشد مذاکره میکند، برای چه حمله میکند؟ شب سرداران این کشور را در خانوادهشان به شهادت میرساند چون حرف منطقی ندارد. خب، آدمها همینجورند؛ وقتی منطق خارج میشوند داد میزنند، فریاد میکنند، یقه طرف را میگیرند. آدم منطقی باشد باید حرف منطقی داشته باشد که جنگ نکند. بنابراین ما اهل منطق و گفتگو هستیم، اهل مذاکرهایم، اما با کی میخواهیم مذاکره کنیم؟ با کی میخواهیم گفتگو کنیم؟ دو طرف مذاکره چه سطحی دارند و دیدگاههایشان چیست؟ من اگر بخواهم با کسی مذاکره کنم، اولین قاعدهای که باید وجود داشته باشد این است که من باید بده بستان کنم. مذاکره بده بستان است، یک چیزی میدهم، یک چیزی میگیرم؛ همش نمیگیرم و هیچچیز هم ندهم، یا همه را نمیدهم و همه را بگیرم. مذاکره کنیم، بده بستان کنیم. اولین قاعده بده بستان اعتماد است. من باید به طرف مقابلم اعتماد کنم. حالا یک دولتی به نام دولت ایالات متحده آمریکا به کشور ما تجاوز کرده و ۴۶ سال علیه ملت ما هر کاری کرده است. مگر ما با آمریکاییها به مقابله برخاستیم؟ آمریکا به مقابله برخاست. گاهی وقتها در محافل از ما میپرسند میگویند آقا چرا شما ۴۶ سال است با آمریکا دشمن هستید؟ آقا آمریکا دشمن ما است. ما که دشمن نیستیم! قبل از انقلاب، برای انقلاب ما علیه ما ایستاد؛ در دوران انقلاب علیه ما ایستاد. بعد از انقلاب علیه ما دشمنی نداشتیم، این دشمنی را کی شروع کرد؟ خب، آمریکاییها شروع کردند و تا امروز ادامه دادهاند. کدام دولت آمریکا آمده بگوید خیلی خوب ما حقوق ملت ایران را رعایت میکنیم، دیگر نمیخواهیم با شما دشمنی داشته باشیم؟ نداریم چنین دولتی. همه دولتهای آمریکا علیه ما بودند و علیه نظام جمهوری اسلامی بودند. خوب، اولین قاعده این است که اعتماد داشته باشیم. دشمن ما دشمنی میکند علیه ما. یک بار اعتماد شد، آمدیم برجام و توافق کردیم مطابق میل آنها. خیلی عجیب است؛ مثل اینکه من بیایم به شما بگویم خانم، ما میخواهیم با همدیگر توافقنامه بنویسیم، هرچه شما میگویید بنویسید و شما هرچه میخواهید بنویسید توی آن توافقنامه. بعد یک توافق کردیم، خودتان گفتید، اینها همه مطالبات شماست. بنابراین اولین قاعده این است که اعتماد وجود داشته باشد. ما با آمریکایی که یک بار رفتیم توافق کردیم و هر خواستهای هم داشته توی آن توافق به ما تحمیل کردهاند، که حالا وزیر خارجهمان میآید و اعتراف میکند که کجاها اشتباه شده و آمریکاییها اعمال نفوذ کرده و درخواستهایشان را اعمال کردهاند، مثل همین فعال کردن مکانیزم ماشه، مثل همان اصطلاح تغییر و بقیه مواردی که شما شاهدید. خب، چطور میشود به این اعتماد کرد و مذاکره کرد؟ ما اهل مذاکرهایم، آنها اهل مذاکره نیستند. آنها پایبند نیستند زیر توافقی که خودشان همه خواستههایشان را در آن آوردند، زدند. حالا جالب است؛ قاعده دوم این است که ما در توافقی که میخواهیم بده بستان کنیم، شما یک امتیاز بدهید، من یک امتیاز بدهم، شما یک امتیاز دیگر بدهید، من هم یک امتیاز دیگر بدهم؛ یعنی شما یک امتیاز بگیرید و امتیاز بدهید. ما همه امتیازها را دادیم، آنها یک امتیاز ندادند و به تعهدشان عمل نکردند. خوب، حالا با چنین دولتی چگونه میشود مذاکره کرد؟ من موافق مذاکرهام، اما آن دولتِ طرف مقابل هم باید قابل اعتماد باشد، باید پایبند به تعهداتش باشد، باید به تعهد عمل بکند. به هیچ یک از تعهداتشان عمل نکردند. مکانیزم ماشه را میخواهند فعال کنند و میگویند برجام گفته است. خب برجام خیلی چیزهای دیگر هم گفته است، عمل نمیکنید.
همان روزی که درباره اینستکس صحبت شد، من مصاحبه داشتم. اگر مصاحبهام را نگاه کنید، گفتم اروپاییها هرگز به تعهد اینستکسشان عمل نخواهند کرد، چون به تعهدات برجامیشان عمل نکردهاند. آن توافق شده و سازمان ملل متحد هم این توافق را پذیرفته و تایید کرده است. چون بعضی از دوستان میگویند که نه، ما باید طوری مذاکره کنیم که ضمانت داشته باشد، خب ضمانت تعهد چیست؟ یا دولت طرف مقابل است که ضمانتپذیر نیست یا سازمان ملل متحد بپذیرد که، سازمان ملل متحد بپذیرد، این خود ضمانت است. خب برجام را سازمان ملل متحد هم پذیرفته، ولی عمل نکردند. آمریکاییها از برجام خارج شدند؛ وقتی سازمان ملل متحد توافق را تایید کرده و شما عضو سازمان ملل متحد هستید، چطور خارج میشوید؟ گفتند نه، مصوبات سازمان ملل متحد در حقوق داخلی کشور ما نمیتواند ارجحیت داشته باشد و ارجحیت تصمیم رئیسجمهور است. بنابراین با چنین دولتی واقعاً نمیشود مذاکره کرد. بعد آمریکاییها الان متجاوز هستند؛ آنها دیگر طرف مقابل عادی نیستند. یک موقع آمریکایی حمله نکرده بودند و تهاجم نداشتند، تهاجم نظامی نداشتند و خیلی قابل توجیهتر بود که برویم مذاکره کنیم، اما آمریکا الان متجاوز است و برخلاف همه قوانین بینالمللی به کشور ما حمله کرده است، به یک کشور متجاوز، غیرمتعهد و یاغی که ۴۶ سال با کشور ما دشمنی کرده است. قطعاً هیچ ایرانی اصیلی قبول ندارد که با چنین کشوری مذاکره کند. حالا ارزیابی شما نسبت به اظهارات اخیر آقای ظریف درباره متن برجام چیست؟ خوب، البته اعتراف آقای ظریف که اشکالاتی وجود داشته، خود نکته مثبتی است. بعضیها این اشکالات را انکار میکنند، یعنی همه جمع میشوند میگویند اشتباه است، آنها میگویند نه ما درست میگوئیم، ولی این نکته مثبت است که آقای ظریف مثل اینکه عینک جناحی ندارد و اعتراف میکند که بالاخره اشکالات وجود داشته است. البته عواقب این اشکالات برای کشور ما عواقب خوبی نبوده و همین مکانیزم ماشه که بالاخره نمیدانم با چه توجیهی در متن برجام آمده و چطور پذیرفتیم که چنین تعهدی بدهیم که اگر یک دولت اروپایی عضو برجام درخواست فعال شدن مکانیزم ماشه کند، هیچ کس دیگر – حتی چین و روسیه – نتوانند وتو بکنند، این خیلی بد است. بنابراین آقای ظریف باید واقعا پاسخگو باشد؛ به هر حال در مقابل این اشکالاتی که به وجود آمده و عواقبش متوجه مردم ما میشود.
الان مکانیزم ماشه را در حقیقت بیان کردید. آیا در روند برجام جایگزین بهتری به غیر از مکانیزم ماشه وجود داشت؟
نقوی حسینی: من آن موقع هم همین سؤال را داشتم که اصلاً چرا ما مکانیزم ماشه را در برجام قرار دادیم و چرا این موضوع حذف نشد؟ زیرا کارکرد مکانیزم ماشه این است که شما یک اهرم به طرف مقابل میدهید تا آن را بالا نگه دارد و هر موقع دلش خواست به نفع خود استفاده کند. خب، چرا این اهرم یا به اصطلاح حربه را به دست دشمنانمان میدهیم؟ چرا برای انجام تعهدات اروپاییها چنین مکانیسمی نگذاریم؟ چرا در برجام نگفتیم اگر اروپا به تعهداتش عمل نکرد، این اتفاق میافتد؟ چرا در متن برجام مکانیسمی برای جلوگیری از یاغیگری آمریکاییها نگذاردهایم و نگفتهایم اگر آمریکاییها به تعهداتشان عمل نکردند یا احتمالاً از توافق خارج شدند یا زیر توافق زدند، تبعاتی برای آنها باشد؟ ولی برای ما چنین مکانیسمی گذاشته شده است. خب این اشکال وجود دارد. من میگویم اصلاً نباید چیزی به نام مکانیزم ماشه در توافق میبود، یا باید برای هر دو طرف میآمد یا اصلاً نباید برای هیچ طرفی میآمد. به نظر شما بزرگترین اشتباه حقوقی در پذیرش مکانیزم ماشه چه بود؟ همان که اشاره کردم؛ بزرگترین مشکل این است که طرف مقابل خلع سلاح است؛ یعنی ما هیچ نقشی در مکانیزم ماشه نمیتوانیم داشته باشیم و نمیتوانیم از حقوق خود دفاع کنیم. ما به همه تعهداتمان عمل کردیم اما با این وجود صاحبان این حق میتوانند مکانیزم ماشه را علیه ما فعال کنند. خب، پس ما چگونه دفاع کنیم؟ تعهد باید دوطرفه باشد؛ هم دو طرف باید متعهد باشند و هم دو طرف باید به حق خود برسند. ولی این یکطرفه علیه ما اعمال شده است چون ما ضعف در برجام داشتیم. در آنجا باید این مسئله تصریح میشد. مثلاً اگر در متن برجام آمده بود که اگر اروپاییها و آمریکاییها به تعهداتشان عمل نکردند، ما غنیسازی ۹۰ درصد را در برنامه میگذاریم، اگر این در متن برجام بود، اروپاییها و آمریکاییها جرات نمیکردند خطا کنند. اما شما این تعهد را نگذاشتید، آنها عمل نمیکنند چون ابزاری در اختیار نداریم ولی آنها ابزار دارند.
صحبتهای آقای ظریف بهعنوان نقش تیم مذاکرهکننده دیگر در انکار وجود مکانیسم ماشه چگونه قابل توجیه است؟ با توجه به اینکه خودتان گفتید آقای ظریف آمده و اعتراف کرده؟
نقوی حسینی: این صحبتها قابل توجیه نیست؟ دیگر باید این را بپذیریم که بالاخره اعتراف به اینکه ما این اشتباهات را داشتیم، خودش نقطه مثبتی است که شخصی میآید و به اشتباهش اعتراف میکند. ولی انصافاً قابل قبول نیست؛ ما نمیتوانیم که خلعسلاح شویم و کاری در مقابل فعالسازی مکانیزم ماشه انجام دهیم. علیه یکی از آقای ظریف بپرسید بگوید: «آقا، اینها میخواهند مکانیزم ماشه را فعال کنند، ما چه راهکاری برای مقابله داریم؟» قطعاً پاسخی برای گفتن وجود ندارد.
ایران ۲۴: تأثیر انکار مکانیزم ماشه بر اعتبار دیپلماتیک ایران چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
نقوی حسینی:این ضعف دیپلماسی را نشان میدهد و بیانگر آن است که ما در زمان مذاکره واقعاً ششدنگ حواسمان جمع نبوده و همه ابعاد کار را خوب بررسی نکردیم. حالا بعضی دوستان حتی میگویند که اینها متن برجام را نخوانده بودند. شاید من به آن تندی نمیخواهم بگویم که آنها متن برجام را نخوانده بودند، بلکه خوانده بودند ولی دقت لازم را واقعاً نکردند و بعضی وقتها برای اینکه از موضوع عبور کنند، چشمپوشی کردند، نادیده گرفتند و فکر نمیکردند این اتفاقات بعداً بیفتد.
ایران ۲۴: شما در سه دوره مجلس هشتم، نهم و دهم نماینده مجلس بودید؛ برای دوره یازدهم رد صلاحیت شدهاید. آقای کدخدایی عنوان کردند که در همان زمان گفته شد که رد صلاحیت برخی از نمایندهها ۹۰ درصدشان مثلاً به علت شرایط مالی بوده است. میخواهم ببینم شما این موضوع را چگونه خودتان تبیین میکنید و برای ما صحبت بفرمایید. فکر میکنم برای اولین بار میخواهید این موضوع را مطرح کنید.
نقوی حسینی: نه، من قبلاً راجع به این موضوع صحبت نکردم. خدمت شما عرض میکنم که آدم شفافی هستم؛ در این موضوع و این موضوعات معمولاً... ببینید، ما در نظام جمهوری اسلامی و در قانون اساسی و در سیره و روش امامین انقلاب، حضرت امام و هم مقام معظم رهبری این را یاد گرفتیم که شورای نگهبان سنگر دفاع از اسلامیت و استقلال و آزادی کشور است. بنابراین پذیرفتیم که شورای نگهبان سنگر دفاع از اسلامیت و جمهوری است. حالا اینکه چرا این شورا ۶ نفر یا ۱۲ نفره است، چرا این فقها اینگونهاند، چرا اینها... واقعاً چراهای بیخودیه که ما مطرح میکنیم. مکانیزم شورای محترم نگهبان را قانون اساسی تعریف کرده است؛ شش فقیه را مقام معظم رهبری انتخاب میکند و ۶ حقوقدان را هم مجلس شورای اسلامی انتخاب میکند که حالا ۶ ساله باشند یا سه ساله به سه سال، سه تا سه تا جابجا میشوند تا یک دفعه کلاً تغییر نکنند. همین اخیراً هم برخی از حقوقدانها تغییر کردند. بنابراین هر آدم انقلابی و هر فرد متدین و هر کسی که به نظام جمهوری اسلامی وفادار است باید شأن و احترام و جایگاه قانون شورای نگهبان را حفظ کند. این به معنای این نیست که آنها اشتباه نمیکنند؛ آنها هم انسانند، مثل ما افرادند و بعد روی پروندهها قضاوت میکنند. گزارشهایی از نهادهای مختلف، نهادهای امنیتی، نظارتی، بازرسی و غیره برای آنها میآید. خب، آنها خودشان که نمیآیند اینها را بررسی کنند ببینند کسی به این شکل بوده یا نبوده. این گزارشها به شورای نگهبان میرسد و شورای محترم نگهبان روی این گزارشها قضاوت میکند؛ یعنی مثل قاضی نیست که حکم صادر کند، آنها حتی نمیتوانند حکم صادر کنند. بنابراین ما باید مکانیزم شورای نگهبان را بپذیریم. بله، ممکن است در جایی اشتباه کنند، ممکن است گزارشهای اشتباه به آنها داده شود، ولی آنها مسئول راستیآزمایی گزارشها نیستند. مثلاً اگر گزارشی علیه من از طرف وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی کل کشور یا حراست یک سازمان برود، شورای نگهبان موظف نیست که برود آن راستیآزمایی کند؛ اعتماد دارد به دستگاه نظارت دیگر. بر اساس این گزارشها قضاوت میکند. پس ما نباید شورای نگهبان را به اصطلاح، شأن و جایگاهش را زیر سؤال ببریم؛ چون هم حضرت امام و هم مقام معظم رهبری به شدت از این سنگر که مدافع جمهوری اسلامی است، دفاع میکردند و ما به عنوان یک مسلمان باید دفاع کنیم. البته ممکن است جایی هم اشتباه بکنند. بالاخره گزارشها ممکن است نادرست باشد. مثلاً در مورد خود من عرض کنم؛ یک موردش را یک عضو محترم شورای نگهبان به من گفت که شما چک برگشتی دارید. گفتم نمیدانم، شاید یک چک را به یکی دادهام که برگشت خورده باشد؛ خودم که نداشتم. گفت نه، شما سه چک برگشتی دارید. گفتم خب، ممکن است به دخترم داده باشم برای پیشخونه، شاید برگشت خورده باشد. گفت نه، مبلغش بالاست؛ شما معامله خیلی کلانی داشتهاید. گفتم من معامله جزئی هم نکردم، اصلاً معامله نکردم در دوران نمایندگیام. گفت آقای دکتر، سه چک به مبلغ ۱۶۰ میلیارد تومان برگشت خورده است؛ دو تا ۵۰ میلیارد تومان و یک ۶۰ میلیارد تومان. گفتم آقای فلانی، آن حقوقدان که زمانی نماینده بود و رفیق بود، گفتم من همه زندگیم ۱۰ میلیارد تومان نمیارزد. گفت نهاد نظارتی چیز کرده، گزارش داده و تأیید کرده که شما این چکها برگشت خورده دارید. گفتم کدام بانک؟ گفت بانک ملی. رفتم بانک ملی مجلس، گفتم آقا برگ دارم. متصدی نگاه کرد و زد و گفت بله استراتژی. گفتم چقدر است؟ گفت دو تا ۵۰ میلیون تومان و یک دونه ۶۰ میلیون تومان، یعنی ۱۶۰ میلیون تومان گزارش شده، نه ۱۶۰ میلیارد تومان. بعد گفتم چی بوده؟ یادم آمد که برای پول پیش دخترم چک داده بودم، آن هم بانک داده و برگشت نشده بود، ولی به من نگفته بود، خجالت کشیده بود. بعد من زنگ زدم به آن حقوقدان و گفتم برادر عزیز، ۱۶۰ میلیون تومان است و ماجرایش این بوده و من معامله ۱۶۰ میلیارد تومانی نداشتم. آن موقع ۱۶۰ میلیارد تومان خیلی زیاد بود؛ الان دیگر خیلی چیز نیست. البته برای ما هنوز رقم زیادی نیست. بعد گفت عجب، این نهاد نظارتی تأیید کرده که ۱۶۰ میلیارد تومان است. این گزارش است و شورای نگهبان میبیند و میگوید این چه معاملهای بوده که ۱۶۰ میلیارد تومانش برگشت خورده است؟معاملهای کرده؛ بعد این همه پول را از کجا آوردید که اینگونه معاملهای داشته؟ خب، بنابراین این اشتباهات اتفاق میافتد که البته همانها در پرونده من هنوز اصلاح نشده است؛ من هنوز ۱۶۰ میلیارد دارم یعنی پیگیری نکردید. من به ایشان گفتم، اما ایشان اصلاح نکردهاند؛ چون از یکی از فقها پرسیدم و حالا هست در پرونده. گفتم خب، پرونده من را بردارید، بابا، چنین چیزی واقعی نیست. خوب، چه باید باشد؟ توی پرونده نهاد نظارتی به اصطلاح فرستاده، همان هم اعتماد میکند دیگر. خوب، آقای کدخدایی درست گفتند، واقعاً همینجور است؛ اغلب رد صلاحیتها مربوط به مسائل مالی و اقتصادی و این چیزها است، ولی ما جز این ۹۰ درصد نبودیم.
ایران ۲۴: دربارهی رد صلاحیت شما که مسئله مالی را مطرح کردم، در همان زمان شما هم اظهار نظری درباره سقوط هواپیمای اوکراینی داشتید. شاید، مثلاً، من میگویم رد صلاحیت شما به آن موضوع مربوط باشد.
نقوی حسینی: موضوع از این دست بود، اصل ماجرا همین بود و بقیه موارد فقط حاشیه بودند. واقعاً شورای نگهبان من را دعوت کرد و گفتگو چهار ساعت طول کشید. چون من آدم کم نمیآورم، مواردی مطرح کردند که انصافاً کذب محض بود. آقا، این اساساً دروغ است؛ از کی این مطلب به شما گزارش شده؟ شما او را معرفی کنید تا من بروم دادگاه شکایت کنم علیهاش.
مثلاً یکی از موارد این بود که به من گفتهاند شما ۱۰ هکتار زمین فشافویه گرفته و تفکیک کردهاید. از کی گرفته؟ منابع طبیعی؟ آقا، این که الفبای کار است. کد ملی من را اینجا زنگ بزنید، یا حتی حضوری مراجعه کنید. مدیرکل منابع طبیعی استان تهران هست، اسم نمیخواهم، کد ملی میخواهم. هرکس از منابع طبیعی زمین گرفته، با وارد کردن کد ملی، برایش اطلاعات میآید. بپرسید که من چقدر زمین در فشافویه دارم. من در عمرم به فشافویه نرفتهام! یا گزارش دادهاند که نقوی از فشافویه ۱۰ هکتار زمین از منابع طبیعی گرفته و تبدیل کرده و فروخته است، در حالی که آنجا فرماندار یا شهردار ندارد و کسی نیست که تفکیک کند. خب، بپرسید. من در استان تهران همه جا را گشتم، ولی باور کنید الان فش کجاست؟ بعداً متوجه شدم آن زمین متعلق به شخصی دیگر بوده است که خیلی عذرخواهی میکنم؛ زمین کسی را من نمیخرم. کجا این ادعا را میکنید؟
از ۲۳ مورد، ۲۱ مورد واقعاً کذب محض بود و اساساً اتفاق نیفتاده بود. کاهی از کوه درست کردن نیست، اصلاً کاری وجود ندارد. اگر کاری بود، من که میگویم، کوه را درست کنید. اگر کاری بود، من ناراحت نمیشدم، ولی اساساً این دروغ است. البته در ابتدای گفتگو هم به آنها گفتم که نه از کسی میترسم، نه برای کسی کار میکنم، من برای مردم کار میکنم. وقتی خدا میداند که تو چه کسی هستی، چه کاری میکنی، یا میدانی یا نمیدانی. گفتم فرض میکنم شما کافر و منکر هستید، من مردم را قبول دارم، شما کافر و منکر باشید. هر سوالی دارید، اگر کاری از من سر زده بود و شما اشتباه توضیح دادهاید، من آن را اصلاح میکنم. این بحث همین است.
مواردی مطرح کردم که واقعاً دروغ بود، اما عامل اصلی که آنها هیچوقت مطرح نمیکردند و من میدانستم، موضوعی مشابه همین بود، ولی مربوط به هواپیما نبود؛ مربوط به ترور اهواز بود. یک مصاحبه درباره وضعیت من داشتم که باعث شد دوستان واکنش نشان دهند، در حالی که من واقعیت را گفتم. من وکیل مردم بودم؛ اگر موقع حرف من گوش داده بودند، این اتفاقات نمیافتاد. امروز من چه گفتم؟ ضعف امنیتی. چهار تروریست تنها در ۱۲ دقیقه مردم را میکشند، ولی حتی یک گلوله به آنها شلیک نمیشود. مشکل کجاست؟ واقعاً مشکل کجاست؟ چرا باید فضایی مهیا کنیم که چهار تروریست اسلحهشان را روز قبل در فضای سبز دفن کنند؟
حتی اگر قرار است رژه برگزار شود، باید یک ماه قبل قرنطینه شود، ولی اینجا هیچ بسته نبود و رفتوآمد برقرار بود. اگر کسی رفت و آمد میکرد، باید بدانیم کیست. صبح روز ترور، سر تیم این چهار تروریست فیلمها و اسناد موجود است که آنها با شلوار جین و تیشرت آبی دور میدان رژه میگشتند، چند بار دور زدند، ساعت هفت صبح. کسی به آنها نمیگوید که تو چه کارهای؟ مردم را آنجا جمع میکنی؟ اگر این مسائل را بگذارید، من دوباره رد صلاحیتام را اعلام میکنم.
ایران ۲۴؛ از مجلس هشتم، نهم و دهم که حضور داشتید، خاطرهای برایمان بگویید؛ حالا تلخش و شیرینش را که تا حالا جایی بازگو نکردید.
نقوی حسینی: همین انتخابات کمیسیون ویژه برجام برگزار شد؛ بعد آقای ابوترابی نایب رئیس مجلس بودند. دیگر بعد آن روز ریاست مجلس را داشتند؛ ایشان رئیس مجلس بودند. بعد از انتخابات اعضای کمیسیون برجام که ۱۵ نفر برگزار شد، من رأی اول آوردم. بعد نفرات بعدی بعد از من بودند. مثلاً همین آقای ابوترابی فکر کنم چهارم یا پنجم شده بود. خوب، در مجلس وقتی اسامی را در انتخابات میخوانند از بالاترین رأی، به ترتیب حروف الفبا و نمیدانم آقای فلانی بالاترین رأی، بعدیاش، بعدیاش. خب، آقای ابوترابی رئیس مجلس بودند و چهارم شده بودند، نقوی اول شده بود و هیچکاره هم بود. در مجلس کارکنان مجلس آمدند پیش من گفتند: حاجآقا، آقای دکتر، شما رأی اول آوردید؛ ولی خوب، بعد آقای ابوترابی خوانده شود. شما اجازه میدهید از حروف الفبا بخوانیم؟ اول بخوانیم؟ نه، او نگفت؛ ابوترابی گفت که از حروف الفبا بخوانیم. گفتم: بابا، میخواهی ابوترابی اول بخوانی، برو اول بخوان دیگر؛ نمیخواهد ادا در بیاوری. متوجه شدم که ایشان رئیس مجلس است، نایبالسادات هم که هست، بالاخره باید اول شود دیگر؛ ولی رأی نیاورد. خلاصه خوند، دیگر اول آقای ابوطالبی خوانده شد. خودش بعداً متوجه بود؛ بعد آن را فرستاد پیش من. دیگر خودت فرستاده که اول خوانده شود، اشکال ندارد. هیچ جا نگفتم؛ خدا کند آقای ابوترابی گله نکند. گفتیم که جایی هنوز بازگو نکرده باشید دیگر.
ایران ۲۴: اولین واژهای که با شنیدن این اسامی به ذهنتان خطور میکند را برایمان بیان کنید.
پزشکیان: آقای پزشکان مردی بسیار سالم، مخلص و معتقد است. من ۱۲ سال با او زندگی کردم.
ظریف: ظریف، ظریفی و دیپلمات قهاره است.
عراقچی: عراقچی هم دیپلمات خوبی است، ولی به قهاری ظریف نیست؛ عراقچی همیشه سایهی ظریف بود.
جلیلی: آقای جلیلی هم یک آدم واقعاً ایدهآلگراست، یعنی واقعیتها را نمیبیند و ایدهآلهایش را دنبال میکند. من در گفتگویی گفتم که آقای جلیلی مثل کسی است که یک کاسه ماست در دست دارد و میخواهد دریا را دوغ کند؛ نمیشود. اگر بشود که خیلی خوب میشود، اما اگر بشود، یک دریا دوغ میخورند کشتی! گفتگو این بود که همهاش ایدهآلگرایی است.
محمد جواد لاریجانی: آقای لاریجانی هم سیاستمداری با تجربه است.
شهید رئیسی: شهید رئیسی مردی بسیار مخلص و واقعاً دلسوز بود. من از نزدیک با ایشان آشنا بودم؛ در سال ۷۶ که آن زمان سخنگوی کمیسیون امنیت ملی بودم و نماینده شاخص مجلس، اصلاً جرئت نمیکردم دوره ایشان بیایم، چون آقای روحانی رئیس جمهور بود و دولت عصای روحانی بود؛ راحت میتوانست با نمایندگان برخورد کند.
اما آن زمان من کنار آقای رئیسی ایستادم، از ایشان حمایت کردم با تمام توان. حالا رای نیاوردند چون اعتقاد شخصی خودشان را داشتند.
در دوره دوم که مجدداً آمدند، با همه توان از ایشان حمایت کردند. برداشت من این بود که ایشان آدمی واقعاً دلسوز، مخلص و معتقد بود؛ هیچ چیز برای خودش فکر نمیکرد، هیچ منفعتی برای خود تعریف نکرده بود و فقط به مردم و نظام فکر میکرد.
حالا شرایط اجازه نداد که موفق شود و خیلی موفقیتهایش ظهور و بروز پیدا کند، اما حلقه اطرافش را واقعاً قبول نداشتم.
علی لاریجانی: آقای دکتر لاریجانی، انصافاً یک شخصیت متفکر، اندیشمند، واقعگرا و واقعاً یک فیلسوف است؛ در حالی که میدانید من در مجلس خیلی وقتها با لاریجانی چلنج شدید داشتم، ولی انصافاً آقای لاریجانی قابل مقایسه با خیلی از کسان نیست؛ خیلی فازش بالاتر است و خیلی خیلی نزدیک به زندگی کردن گفتگو کردهام. در این دوره ریاست جمهوری خیلی دلم میخواست که ایشان تأیید شود. اگر تأیید میشد، ما همه کار برایش میکردیم، چون انصافاً آدم فهیم است، دنیا را خوب میشناسد، مناسبات را خوب میفهمد، نظام را خوب درک میکند، آدمها را خوب درک میکند، جناحها و جریانات را خوب میشناسد، میفهمد و آینده کشور را خوب متوجه است و هدفمند جلو میرود. خوب دیپلماسی میکند، خوب گفتگو میکند، خوب مذاکره میکند، آتو دست آدمها نمیدهد. ایشان در همین جریانات اخیر چندین مصاحبه داشتهاند و اصلاً کوچکترین آتویی نمیتوان از او گرفت؛ کاملاً هم له میکند همه این دشمنان را، ولی حسابشده و دقیق. آقای لاریجانی آدم خیلی برجستهای است.
ترامپ، قمارباز، منظور ما به اصطلاح آقای شهید سلیمانی، وفادار هستیم، واقعاً یک آدم قمارباز است، چون تاجر است؛ تاجر ریسک میکند، قمار میکند بالاخره، ولی آدم واقعاً حداقل شأنش ریاست جمهوری نیست.
نتانیاهو: انصافاً نتانیاهو یک صهیونیست متعصب، آدمکش، کودککش است. انصافاً محمد بن سلمان به نظرم یک شخصیت نوگرا در بین اعراب است. الهام علیف را خیلی نمیشناسم و نسبت به او اطلاعات ندارم، ماجراها کمی است ولی چیزی برای گفتن در موردش ندارم.
اردوغان:هم یک سیاستمدار است، سیاستمدار دیپلمات. واقعاً این ژست به اصطلاح اسلامگرایی یا آزادیگرایی یا لیبرالگرایی که میگیرد، سیاسی است. مثلاً فرض کنیم که ایشان ضد صهیونیستی باشد که آدم فکر میکند عجب سردمدار ضد صهیونیستی است، ولی با اسرائیل راحت کار میکند.
بشار اسد: بشار اسد که دیگر سقوط کرده است؛ به نظرم یک سیاستمدار بدشانس بود.
پوتین: سیاستمدار قهاره و به هیچ چیز وفادار نیست جز منافع ملی کشور خود.
ایران ۲۴: نقش مدیریت آقای عراقچی در مذاکرات را با آقای ظریف چگونه ارزیابی میکنید؟
نقوی حسینی: من چون با هر دو ایشان از نزدیک خوب گفتگو داشتم، کار کردم، صحبت کردم و مراوده داشتم، از نزدیک هم دعوا و جر و بحث داشتم، همه اینها را با هم داشتیم. به نظرم آقای ظریف سیاستمدار خوبی است، خیلی قهاریه و دیپلمات فعالی است. تقریباً منافع ملی کشور برایش مهم است و سعی میکند که کمی خارج از ایدئولوژی، کار دیپلماتیک خود را انجام دهد. آقای عراقچی آدم بسیار متدینی است و سوابق خیلی خوبی دارد، آدم انقلابی است، ولی آن پختگی، جسارت و به اصطلاح اشراف بر موضوعاتی که آقای ظریف دارد، عراقچی قطعاً ندارد. به همین جهت هم وقتی جایی مصاحبه میکند یا گفتگو میکند، خیلی مسائل در میآید و تنش درست میکند. اما ظریف آدم کاملاً مسلطی بود.
با توجه به صحبتهای شما، آقای محمد جواد لاریجانی برای مدیریت مذاکره پیشنهاد داده بود که تغییر صورت بگیرد؛ شما نسبت به این موضوع چه صحبتی دارید؟
کاری که در دولت روحانی انجام شد، این بود که مذاکرات را از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه منتقل کردند، چون قبل از دولت آقای روحانی مذاکرات به عهده شورای عالی امنیت ملی بود؛ دبیر شورا میرفت مذاکره میکرد و وزیر خارجه نمیرفت. آقای روحانی این انتقال را انجام داد؛ یعنی مذاکرات را از شورای عالی امنیت ملی گرفت و داد به وزارت خارجه. وزیر خارجه مسئول مذاکرات است. دیگر وقتی وزیر خارجه یکی دیگر را جلو میگذارید و میگوید تو برو مذاکره کن، وزیر خارجه چه کاره است؟ این خلاف قاعده است. الان دیگر آقای عراقچی مسئول مذاکرات است چون وزیر امور خارجه است، مگر آنکه وزیر خارجه را عوض کنیم و وزیر خارجه بعدی منصوب شود و خودش مذاکره کند.
ایران ۲۴: نماینده اصولگرای تندرو، ابتدای صحبتم گفتم با گفتگویی که داشتیم به این نتیجه رسیدم که موازنتان حس من را میرساند؛ حالا خودتان هم این را تبیین کنید؛ به این نتیجه رسیدم که انگار دیدگاهتان نسبت به اصلاحات کمی نرمتر شده است. چگونه است این مواضع؟
نقوی حسینی: من هم این را میخواهم بدانم که چگونه است این مواضع. الان ببینید، من در مشی سیاسیام قبل از اینکه نماینده شوم، هم با اصلاحطلبان رفاقت داشتم، دوستشان بودم و اصلاحطلبان نیز با اصولگرایان رفاقت داشتند ولی همیشه اصولگرا بودند. من در حمایت از آقای پزشکیان یک کلیپ دارم؛ نمیدانم دیدید یا نه؟ آن کلیپ را اعضای پزشکیان حمایت کردند و گفتند: من، ملت عزیز ایران، به عنوان یک اصولگرا از آقای دکتر پزشکیان حمایت میکنم. نمیگویم به عنوان اصلاحطلب؛ یا اینکه من اصلاحطلبان را بیشتر قبول دارم. شما پزشکیان را میشناسید. آدم وقتی از کسی میخواهد حمایت کند، یا باید معتمد باشد و آن فرد را بشناسد یا شناخت شخصی داشته باشد. من شخصاً آقای پزشکیان را میشناسم، ظاهر و باطنش را دیدهام، و با هم زندگی کردهایم. ایشان عضو کمیسیون برجام بود؛ اتفاقاً در کمیسیون برجام همدیگر را دیدیم، مغازهمان را دیدیم و حرفهایمان را شنیدیم. بنابراین، من واقعاً آقای پزشکیان را میشناسم. من با مدیریت اجرای ایشان کاری ندارم، ولی آقای پزشکیان آدم بسیار صادق، بسیار سالم، بسیار روراست است. هیچ پشتوانه پنهانی ندارد، هیچ لایهی پیچیدهای ندارد؛ همانی است که هست. به نظرم در ارتباطاتش با مقام معظم رهبری و ارتباطاتش با قوا بسیار خوب عمل کرده است. رئیسجمهور ما تاکنون اینقدر با مقام معظم رهبری همراه و همگام نبوده است، در حالی که اصلاحطلب است اما اینقدر هماهنگی و همراهی بینشان وجود دارد و این یک برکت است. باید قدر این را دانست.
من با هر دو طیف واقعاً رفاقت داشتم، ولی همیشه اصولگرا بودهام. اما اصلاحطلبی و اصولگرایی نباید آدمها را از خط انصاف خارج کند. من یک کلیپ در مورد آقای آخوندی دارم؛ نمیدانم دیدید یا نه؟ آن کلیپ را بعداً اصلاح کردم. چه اشکالی دارد؟ وقتی متوجه میشوم که اشتباه کردهام، چه اشکالی دارد که اشتباهم را اصلاح کنم؟ گاهی هم اینگونه نبوده؛ من اشتباه کردم. این چه اشکالی دارد؟ نباید بگویم چون این اصلاحطلب است باید همین موضع را بگیرم. به همین خاطر، اصلاحطلبان منطقه من به من رای میدهند. اصلاحطلبان دولت با من خیلی رفاقت داشتهاند، حرفهایم را محکم میزدم و در مقابلشان موضع میگرفتم؛ جایی که اشتباه بود حتماً مقابل اشتباه میایستم. مگر زمان آقای احمدینژاد نمیایستادند؟ دولت آقای احمدینژاد دولت اصولگرا بود، ولی هر جا که اشتباه و اشکال دیدم، به عنوان وکیل ملت کار وکالتم را انجام میدادم.
بنا بر این من تغییر نکردهام؛ من همان بودهام. حتی با رقبای خودم در انتخابات، بپرسید، در منطقهام با رقبایم همیشه رفیق بودم؛ آنها از رفاقت فرار میکردند ولی من جلو آنها را میگرفتم. مثلاً فردی که بعد از من نماینده میشد، به مجلس میرفتم، بغلش میکردم، میبوسیدمش و آرزوی موفقیت برایش میکردم. در انتخابات رقابت همینطور بود. من در رقابت هیچگاه نگفتم رقبای ما؛ میگفتم دوستانم، برادرانم؛ آنها رفقای من هستند. مردم مثالی که میزدم این بود که مردم از بین این گلها باید یک گل را انتخاب کنند. خب مردم باید انتخاب کنند دیگر؛ ذائقه مردم هر کدام باشد، همه اینها اسلحهاند، همه اینها خوبند. حالا مردم دیدگاهشان مردم است دیگر.
بنابراین من واقعاً نگاه جناحی افراطی نداشتم، اما در موضعگیریها، جایی که اشکال میدیدم، محکم بودهام. مثلاً در دولت آقای روحانی، معرفی یکی از وزرا برای وزارت آموزش و پرورش یا علوم، یا استیضاح وزیر علوم در دولت آقای روحانی را یادتان هست؟ من آنجا خیلی محکم ایستادم و نطقی که علیه آقای روحانی کردم، سرآمد بود؛ آن نطق آتشین بود که میگفتند. خب نه به جهت مواضع سیاسی، بلکه به جهت اشکالاتی که وجود داشت.
ما چرا تو این انتخابات از آقای پزشکیان حمایت کردیم؟ پزشکیای اصلاحطلب هستند؛ من یه اصولگرا هستم. چه جوری شد من از آقای پزشکیان حمایت کردم؟ آقایانی که به عنوان اصولگرا تو میدان آمدند؛ ۸۰ درصد ملت ایران را استکبار جهانی میدانستند. شما رئیس ستاد انتخابات آقای جلیلی رو دیدید؟ سخنرانی میکند؛ میگوید رقیب ما اینها نیستند، یعنی این کاندیدا نیستند؛ رقیب ما استکبار جهانیه. آقا تو مگه چند درصد رأی داری؟ ۲۰ درصد رأی داری؟ ۱۵ درصد رأی داری؟ یعنی ۸۵ درصد ملت ایران استکبار جهانیاند. چهار تا آدم مسلمانی یه حلقه درست کردن ددور شهید رئیسی. خدا رحمتش کند، خیلی مخلص و آدم سالم و درستی بود. من همیشه تحلیل و تفسیر میکنم و میگویم خدا آقای رئیسی را برد، حیف بود. آقای رئیسی خیلی آدم خوبی بود، ولی یه حلقه دورش درست شده بود که میگفتن فقط ما انقلابی هستیم، فقط ما مسلمانیم، فقط ما پیرو ولایتیم؛ همه کافرن، همه ضد ولایتن، همه با استکبار دستشون تو دست هم. این تفکر نمیتونه کشور را اداره کند. باید آغوش تو باز کنی، به تعبیر مقام معظم رهبری، جذب حداکثری و دفع حداقلی، نه جذب حداقلی و دفع حداکثری. من دیدم این نگاه تو اصولگرایی وجود دارد. همیشه این سوالو مطرح میکنم و میگویم اگر آقای دکتر پزشکیان نمیآمد کاندیدا و آن پنج نفر فقط کاندیدا بودن، چند صندوق ۱۵ درصد لطف بود، این ویژگی مثبته نظام جمهوری اسلامی بود که ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم پای صندوق بودن. آقای ۳۰ درصد مردم را پای صندوق آورد، یعنی مشارکت کرد. ۵۰ درصد که آورد پای صندوق، این برا نظام آورده داره، یعنی نداره؟ حرفمان اینه بهشون میگویند آقا وقتی فلانی و فلانی و فلانی رد میشوند و کسی تو صحنه نباشد، خب مردم نمیآیند پای صندوق؛ اگه ۱۵ درصد پای صندوق بیایند، آمریکا و رژیم صهیونیستی چیکار میکنه؟ ۵۰ درصد آمدن پای صندوق، اینجوری با ما رفتار میکنند؟ اگه ۲۰ درصد بیایند چی؟، من دیدم این دیدگاه واقعاً نمیتواند چون من پایبند به نظام جمهوری اسلامی هستم، پایبند به آدما نیستم، پایبند به جریان سیاسی نیستم، کسی پسرخاله من نیست که. من برام منافع نظام جمهوری اسلامی مهمه. به این جهت از آقای پزشکیان حمایت کردم، این به نفع نظام جمهوری اسلامی است و ما امروز منافعش را میبینیم. تو کارکرد اجرایی کاری ندارم، حالا آقای پزشکیان نبود، آقای شهید رئیسی بود؛ شهید رئیسی نبود، آقای کس دیگهای بود، این اتفاقات میافتاد. بنابراین اگر واقعاً نگاه ما منافع نظام و منافع ملی کشور باشد، میتوانیم با همه جریانات کار کنیم، دوست هم باشیم و رقابت هم داشته باشیم.
یک آقایی را معرفی کرده بودند اول برای آموزش و پرورش به نام آقای باغ گلی. خب، من آموزش و پرورشی هستم؛ همه معلما را میشناسم، همه مدیرای آموزش و پرورش را میشناسم. هر چی با خودم گفتم، خدایا، بیا! رفتم سرچ کردم «باغ گلی»، هر چی زدم «باغ و گل» نشون داد؛ یعنی آدم «باع گلی» نیومد. هر چی زدیم «با گلی» یا «باغ گل» و انواع گلها را نشان میداد. برادر، وزیر آموزش و پرورش، یک میلیون معلم تو این کشوره، ۱۴ میلیون دانشآموز تو این کشور؛ سرنوشتشان به این آدم بستگی دارد. تو رفتی کسی را معرفی کردی که چرا؟ چون مسئول مدارس آستان قدس رضوی بود؛ مثلاً تو همون حلقه بود، حلقه دوستان آستان قدس بود. یا وزیر کار، مثلاً چی بود؟ اسمش بود یه برنامههای تلویزیونی داور، عبدالملکی وزیر کار. من با یه میلیون شغل ایجاد—چرا؟ چون مثلاً ایشون تو حلقه بچههای آستان قدس بود. اصلاً نگذاشتن نیروهای مثلا... من اون موقع یادم هست با آقای شهید رئیسی توی برنامه انتخاباتی گفتم: آقای رئیسی، آموزش و پرورش را برو دنبال حداد عادل، برو دنبال حضرت آیتالله اعرافی، برو دنبال یه آدم بزرگ. وزیر آموزش و پرورش باید خیلی بزرگ باشه، از رئیس جمهور باید قویتر باشه. آموزش و پرورش مملکت آدمایی که همسایه، نه صاحب نظر، نه اهل بررسی و پژوهش، نه تو این زمینه کاری کرده. خوب، این اتفاقات میفته که ما میبینیم.
ایران ۲۴: با توجه به صحبتهایی که در خصوص آقای پزشکیان بیان کردید، انتقادهایی که الان به ایشان میشود بابت سفری که به ترکیه داشتند و رفتاری که با الیاف انجام دادند، که میگویند عدم رعایت پروتکل بوده، در حقیقت و همچنین گفتگویی که با خبرنگار آمریکایی داشتند، در این خصوص شما صحبتی دارید؟
نقوی حسینی: آقای پزشکیان، انتقاد عدم رعایت پروتکلها به او وارد است؛ چون اولین دیداری که بعد از انتخابات با ایشان داشتم، که دو نفری بودیم و حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه با هم صحبت کردیم، اولین گلش این بود که بعد از انتخابات گفت: «آقای دکتر، بدبخت شدم، این چه وضعیه؟ من را مثل توی قوطی، صندوقچه میآورند اینجا، میکنند تو صندوقچه و میبرند خانه، صندوق میآورند اینجا. این چه وضعیه؟ میخواهم بروم تو خیابان، میخواهم بروم تو بازار، نمیگذارند. گفتم رئیس جمهور خوب نمیشود، دیگر نمیشود، مثل نمایندگی نیست که نماینده مجلس برود تو خیابان، تو بازار. مسائل رئیسجمهوری هست، خوب نمیشود.»
یعنی گله داشت که چرا آدم اینقدر محدود میکنند، اینقدر مثلاً چارچوب میگذارند، نمیگذارند هر جا برویم. گفت اصلاً زندگی من بود. بنابراین این انتقاد واقعاً به او وارد است. هر تیم به اصطلاح دیپلماتیک هم به او میگوید که باید اینجا بایستی، آنجا نروی، دستت را اینجوری بیاری، دست آنجوری نیاوری؛ اینها را خیلی پایبند نیست و رعایت نمیکند و این نقص است، البته ایراد وارد است.
ببینید، ما دشمنان قسمخورده داریم. رژیم صهیونیستی دشمن قسمخورده ماست، آمریکا و ازناپذیر دشمنان قسمخورده ما هستند. آمریکا از قبل از پیروزی انقلاب علیه ما هر کاری خواسته انجام داده است. ما کودتاهای دوران انقلاب را فراموش نمیکنیم، ما کشتار دوران انقلاب را فراموش نمیکنیم، ما حادثه بمبگذاری توسط منافقین را فراموش نمیکنیم. اما امروز در ذهن نسل جدید جا میاندازند که ایران رفته لانه جاسوسی سفارت آمریکا را اشغال کرده است. در حالی که این سفارت، کودتا درست میکرد، حمله نظامی را توسل میکرد؛ اینجا اتاق عملیات آمریکا علیه ملت ما و انقلاب ما بود. این اتاق عملیات را ما گرفتیم.
دشمنان قسمخورده داریم، بیش از ۲۰ سرویس جاسوسی علیه ما فعالیت میکنند؛ از موساد رژیم صهیونیستی گرفته تا MI6 انگلیس و CIA آمریکا، و همچنین سرویسهای اطلاعاتی منطقهای که علیه ما کار میکنند. علت این همه نفوذ چیست؟ چرا فکر میکنید در کشور ما این اجازه داده شده است؟ اجازه دهید این موضوع را توضیح دهم.
ما مورد حملهایم، ما مورد نفوذیم. شما هنوز یادتان نرفته است که آن حاجی شعاری که خدا رحمتش کند، در روز شهادت شهید رجایی و شهید باهنر گفت: «شهید رجایی خداحافظ، شهید باهنر خداحافظ.» سپس کشمیری در هفته بعد در فرانسه مصاحبه کرد. کشور ما مورد حمله است. کشوری که مورد حمله است، حلقه امنیتی آن باید بسیار محکم باشد و اجازه ندهد کوچکترین رفتوآمدی بدون کنترل صورت بگیرد. هر نوع ارتباط باید تحت نظارت باشد زیرا علیه ما کار میکنند و تلاش میکنند در همه نهادها و دستگاههایمان نفوذ کنند. آنها از همه امکانات، از دنیای دیجیتال و هوش مصنوعی استفاده میکنند.
بنابراین ما باید در حوزه امنیت بسیار محکم و قوی عمل کنیم. ما با یک سرویس جاسوسی طرف نیستیم، بلکه با دهها سرویس جاسوسی که اطلاعاتشان را با هم شریک میشوند و علیه ما فعالیت میکنند. راههای نفوذ باید بسته شود. هم دستگاه امنیتی و هم دستگاه نظارتی باید این موضوع را جدی بگیرند. نفوذ ممکن است کنار هر یک از این شخصیتها حضور داشته باشد.
یک زمانی که با دوستان مخابراتی صحبت میکردم، گفته شد سیمکارتها استفاده شده بسیار زیاد دارند. من به عنوان مهندس مخابرات متوجه شدم که برخی استفادههای نامناسب از سیمکارتها میشود. آن زمان سیمکارتها در خارج از کشور ساخته میشد و به ما ارسال میشد. من دهها مورد قطعات سانتریفیوژ را دیدهام که نیروهای امنیتی ما آنها را کشف کردند؛ این قطعات برای انجام کارهای تخریبی به داخل کشور ارسال شده بودند. دستگاه امنیتی ما آنها را شناسایی و خنثی کرد.
بنابراین، دستگاه امنیتی ما باید بسیار قوی، مقتدر، توانمند و متخصص باشد. یکی از مشکلات من با وزرای اطلاعات در زمان نمایندگی همین بود. ما مورد حمله، نفوذ و تهاجمیم. من نماینده، رئیس مجلس، وزیر، وکیل، مدیرکل، فرمانده هستم؛ آنها دنبال نفوذ اطلاعاتی هستند. ما باید حوزه امنیتیمان را واقعاً بازسازی کنیم و تقویت کنیم تا بتوانیم در برابر این همه تهاجم و نفوذ مقابله کنیم.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی شبکه خبری ایران ۲۴، سید حسین نقوی حسینی، متولد سال ۱۳۳۹ در روستای کلاته شهرستان ورامین، یکی از چهرههای شاخص اردوگاه اصولگرایی و سیاسی کشور است. وی در طول فعالیتهای حرفهای خود، سمتهای متعددی از جمله عضویت در فراکسیون رهروان ولایت، ریاست کمیسیون فرهنگیان، و ریاست مجمع نمایندگان شهرستانهای استان تهران را بر عهده داشته است. همچنین، سید حسین نقوی حسینی به عنوان نماینده اصولگرای حوزه انتخابیه ورامین، قرچک و پیشوا در مجلس شورای اسلامی فعالیت کرده و به عنوان سخنگوی کمیسیون ویژه برجام و سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز ایفای نقش داشته است.