معضل خواننده سالاری در موسیقی امروز ایران/دستمزد نوازنده یک صدم خواننده!

شبکه خبری ایران24 - گروه موسیقی: خوانندهسالاری یکی از معضلات دنیای موسیقی نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای دنیا است اما این معضل حقیقتا در کشور ما نمود بیشتری دارد.
خوانندهسالاری در ایران دلایل مختلفی دارد ازجمله اینکه موسیقی ایرانی کلام جایگاه ویژهای دارد و آفرینش موسیقایی در آثار باکلام بسیار بیشتر از آثار بیکلام است.
همه ما سالها شاهد بودهایم که رسانهها برای معرفی یک قطعه موسیقایی باکلام، نام خواننده را برجسته کرده و حتی به گونهای به معرفی اثر پرداختهاند که گویی، خواننده اثر مذکور، آفریننده آهنگ، تنظیم و شعر آن نیز بوده است.
بارها شنیده و دیدهایم که مجری یک برنامه برای مثال گفته آهنگ «مرغ سحر» از محمدرضا شجریان یا آهنگ «مرا ببوس» اثر حسن گلنراقی یا «گلپونهها» اثر ایرج بسطامی! در صورتیکه این هنرمندان که اتفاقا در این مثال از خوانندههای برجسته موسیقی ایرانی محسوب میشوند، تنها به اجرای آثار ذکر شده اقدام کردهاند و آهنگساز، تنظیم کننده، شاعر و کلی نوازنده آن پشت، زحمت کشیدهاند تا اثری خلق شود که خواننده نیز یکی از ارکان آن باشد.
همین که بسیاری از مردم نمیدانند مرتضی نیداود خالق «مرغ سحر» است یا مجید وفادار آهنگساز «مرا ببوس»، نشانی است بر خوانندهسالاری محض در کشور، که این مساله از منظر حقوقی - قضایی، اجتماعی، مالکیت معنوی، مالکیت مادی و اخلاقی به شدت مشکل دارد.
تازه کاش مساله به همین جا ختم میشد. این نگاه خوانندهمحوری در بخش موسیقی باکلام ایرانی از موسیقی کلاسیک ایرانی به ژانر پاپ، فیوژن و دیگر گونهها نیز تسری پیدا کرده است.
در چنین شرایطی، زمانیکه عموم جامعه، خواننده را پیشانی موسیقی فرض میکند، پیامدهای بعدی نیز هویدا میشود که مهمترین فاکتور آن را میتوان در درآمدزایی موسیقی در کنسرتها و اجراهای صحنهای مشاهده کرد. اختلاف فاحش درآمد یک خواننده از یک کنسرت با گروه نوازندگانش به قدری بزرگ است که سهم نوازنده به نسبت خواننده به کسر دهم و صدم از کل درآمد میرسد.
برای نمونه، برگزاری کنسرت در سالن وزارت کشور واقع در میدان فاطمی با ظرفیت سه هزار صندلی را در نظر بگیریم. با توجه به حداقل قیمت بلیت یک میلیون تومانی و حداکثر بلیت سه میلیون تومانی، اگر میانگین بهای بلیت یک میلیون و 500 هزار تومانی را در نظر بگیریم، آنهم فقط در یک سانس، مبلغ فروش همین یک سانس 4 میلیارد و 500 میلیون تومان میشود.
خوانندهها به دلیل جایگاهی که از همین نگاه خوانندهسالاری به دست آوردهاند، تعیین کننده اصلی تمام تصمیمات گروه هستند از انتخاب نوازندهها تا سالن و نوع قرارداد و تعیین بهای بلیت. ازای نرو خواننده قراردادهایی بلند مدت با نوازندههای گروه میبندد و با این انگیزه که نوازنده مدام در کنسرتهای طول سال حضور خواهد داشت و برایش درآمدزا خواهد بود، کف دستمزد را برای نوازنده در نظر میگیرد. معمولا برای نوازندهها برای هر سانس اجرا رقمی بین 5 تا نهایتا 10 میلیون تومان در نظر گرفته میشود.
همانطور که در اکثر اجراهای پاپ و سنتی در کنسرتها میبینید، تعداد نوازندههای یک گروه به صورت میانگین بین 5 تا 10 نفر هستند. حالا ما اگر بخواهیم دست بالا را در نظر بگیریم یعنی 10 نوازنده و هر کدام هم دستمزد 10 میلیون تومانی، از مجموع درآمد 4 میلیارد و 500 میلیون تومانی یک سانس کنسرت، تنها 100 میلیون تومان برای نوازندهها هزینه میشود. میماند 4 میلیارد و 400 میلیون تومان که ناگفته نماند سهمی از این فروش به تهیه کننده، و سهمی برای اجاره سالن، ونیو، نورپردازی و عوامل صحنه تعلق میگیرید اما باز با این احوال در هر سانس بیش از 60 درصد درآمد حاصله به خواننده میرسد.
البته این در مورد خوانندههایی است که خود را از زیر یوغ تهیهکنندهها درآوردهاند. چون برخی تهیهکنندهها، خوانندههای بی نام و نشان را با سرمایهگذاری به برند و چهره تبدیل میکنند و بعد با آنها قراردادهای بلند مدت 20 ساله میبندند و بخش اعظم درآمدهای حاصل از کنسرت را به جیب میزنند.
داود منادی نوازنده ارکستر سمفونیک تهران که همزمان نوازنده و سرپرست ارکستر سالار عقیلی نیز هست، طی سه دهه با بسیاری از خوانندههای نام آشنای ایرانی کار کرده است.
وی در خصوص معضل خوانندهسالاری به خبرنگار ایران24 گفت: این مشکل بیشتر در دو - سه دهه اخیر بروز یافته است. قبلا در همین حد بود که کل اثر به نام یک خواننده معرفی می شد اما امروز این مساله مستقیما با حق و حقوق نوازندهها، آهنگساز و دیگر عوامل خلق یک اثر و بهرهبرداریهای بعدی در کنسرت مرتبط است.
این نوازنده ویلنسل افزود: متاسفانه مشکل بسیار جدیتر و حادتر از آن است که بتوان با انتشار یک گزارش آن را حل کرد. شرایط اقتصادی آنقدر بد است که نوازنده با وجودیکه میداند زحمات و کاری که انجام می دهد بسیار بیشتر از خواننده است اما مجبور است با حداقلترین دستمزد سکوت کند چون نیازمند تامین معاش است.
وی ادامه داد: این فاصله آنقدر زیاد است که با وجودیکه خواننده و نوازنده بیشتر زمان فعالیت هنریشان با هم هستند اما در دو دنیای بسیار متفاوت سیر میکنند، خواننده معمولا مالک یک یا چندین خانه بزرگ و چند 10 میلیاردی در منطقه اعیاننشین تهران است و نوازنده معمولا مستاجر در یک واحد بسیار کوچک آپارتمانی در جنوب یا حومه شهر تهران. همین یک نمونه، عمق فاجعه را نشان میدهد. البته این معضل در همه جای دنیا هست ولی در کشور ما شکاف بخصوص در بحث مادی بین خواننده و نوازنده بسیار بیشتر است.
مهدی مرتضایی نوازنده سنتور و عضو ارکستر مجید درخشانی نیز که با اغلب خوانندههای مشهور موسیقی ایرانی ساز زده، میگوید: اولا همیشه سطح علمی و فنی نوازندهها از خواننده بالاتر است. یک نوازنده از هفت - هشت سالگی آموزش را شروع میکند اما خوانندهها معمولا بعد از دوران بلوغ خواننده میشوند. یک نوازنده در طول کل یک تا دو ساعت کنسرت روی صحنه است و ساز مینوازد اما خواننده فقط دقایقی برای اجرای بخش کلام میخواند اما دستمزدی که خواننده میگیرد مثل قبل و بعد حذف چهار صفری است که دولت میخواهد اعمال کند.
این نوازنده موسیقی ایرانی تاکید میکند: بسیار تاسفآور است که میبینیم در پوستر یا فیلم یا پست تبلیغی انتشار یک قطعه، فقط عکس بزرگ و نام خواننده هست و شاید آن پایین خیلی ریز هم سم از آهنگساز ذکر شده باشد. اما اصلا اسمی از تیم نوازندهها که کل آن اثر را اجرا و تولید کردهاند وجود ندارد. این یعنی خوانندهسالاری!
وی ادامه می دهد: این نگاه و تلقی از بالا به پایین باعث شده خواننده یک میلیارد تومان بگیرد نوازنده پنج میلیون تومان! این باعث شده خواننده در اجرای شهرستان یا خارج از کشور هتلاش را از هتل نوازندهها جدا کند. این باعث شده، خواننده خود را تافته جدا بافته بداند و با هواپیما و پروازی دیگر به گروه بپیوندد. اینها همه بجز آسیبها و خسران مالی، به شدت به کرامت و جایگاه هنرمند لطمه وارد کرده است. متاسفانه صنف موسیقی هم تا کنون نه به این قضیه اندیشیده نه اقدامی کرده و برایش اولویت نیست مادامیکه بخش نوازنده و آهنگساز، از دو منظر خلق اثر و تعداد جامعه آماری در مقابل معدود خوانندهها، بسیار گسترده است اما مثل همیشه مظلوم!