«تملق گویی»، رذیلتی اخلاقی یا پروتکل اجتماعی برای رسیدن از فرش به عرش
چندی پیش سخنان رئیس جمهور در جلسه شورای برنامهریزی و توسعه استان زنجان، که معاون اجرایی خود را از تعریف و تمجیدهای بیمورد منع کرد و از او خواست به اصل موضوع بپردازد، بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی داشته است.
این بازتاب شاید نشانهای از میل عمومی به کنار گذاشتن تعارفات سیاسی و به بیان صریحتر تملق گویی باشد؛ واقعیتی که نشان میدهد جامعه ایرانی از رفتار خسته شده است، تا جایی که حتی خود رئیس جمهور نیز دیگر تحمل این تمجیدها را ندارد.
تملق به معنی تعریف و تمجید اغراقآمیز و گاه نادرست از افراد به ویژه بزرگان و مقامات است و این فرهنگ از دیرباز در جامعه ما ریشه داشته و همچنان گریبانگیر جامعه ایرانی است؛ به گونهای که گویی تملق به یک پروتکل اجتماعی در ایران تبدیل شده است.
برای بررسی ریشههای این پدیده، شبکه خبری ایران۲۴ گفت وگویی با دکتر «امانالله قراییمقدم» جامعهشناس و استاد دانشگاه و حجتالاسلام «علیرضا صادقی» استاد دین و دینپژوه انجام داده است که در پی میآید.
قراییمقدم در مورد تملق در فرهنگ ایرانی تصریح کرد: مسئله تملق گویی از بزرگان در ایران ریشه تاریخی دارد و یکی از آفتهای جامعه ایرانی است که همواره موجب خودبینی و خودخواهی در حاکمیتهای خودکامه شده است. تملقگویی و چاپلوسی یکی از دردهای اجتماعی ما در طول تاریخ بوده است که حتی ابنخلدون نیز در بحثی که درمورد حاکمیت در ایران مطرح کرده است، به آن اشاره میکند.
وی ادامه داد: در واقع، تملقگویان و چاپلوسان جامعه ایران باعث شدند تا عدهای که زر و زور داشتند به قدرت و مقامی برسند و به این ترتیب هم خودشان به جایگاهی برسند و هم اقتدار حاکمان حفظ شود. هرگاه نیز کسانی مانند امیرکبیر، بزرگمهر و یا منصور حلاج و امثالهم برسرکار آمدند و سخن حق را گفتند، متملقان اولین افرادی بودند که علیه آنان شوریدند و حاکمیتها را دوام بخشیدند و خود به نان و نوایی رسیدند.
این جامعه شناس افزود: بزرگمهر را بر دار کشیدند، چون اعتراض کرد، واقعیتها را گفت و اهل تملق نبود. امیرکبیر واقعیتهای دوره قاجار را میدید پس او را نیز به قتل رساندند. پس بنابراین این فرهنگ ریشه تاریخی دارد و تا زمانی که استبدادِ رأی وجود داشته باشد این فرهنگ تملق نیز در جامعه پایدار خواهد بود. سعدی نیز در گلستان خود داستانی درباره چاپلوسان و متملقان و حسودان گوشهنشین میسراید.
قراییمقدم تصریح کرد: یکی از عوامل ورود تملقگویی در فرهنگ ایرانی وجود نظام ارباب - رعیتی و فئودالیسم در تاریخ ایران است. شعرای ایران نیز، جز فردوسی، ناصر خسرو و انگشت شماری دیگر، مدیحه سرا بودند و در باب مدح و ستایش حاکمان شعرها سرودهاند. ناصر خسرو چون اهل تملق نبود و در اشعار خود به پرهیز از تملقگویی تشویق میکرد تبعید شد. مانند این ابیات که سروده اوست:
به علم و به گوهر کنی مدحت آنراکه مایَهاست مر جهل و بدگوهری را
من آنم که در پای خوگان نریزم مر این قیمتی دُر لفظ دری را
بدین معنا که با علم و دانش خود ستایش کسانی را میکنید که سرمایهشان ظلم و کافری است. بدین ترتیب ناصر خسرو تبعید شد.
این استاد دانشگاه درباره راهکارهای مقابله با تملقگویی گفت: راهکار مقابله با این فرهنگ آن است که آزادی اندیشه، آزادی بیان و حکومت دموکراتیک وجود داشته باشد و ترس از گفتوگو نباشد.
وی ادامه داد: استبداد رأی از خانواده شروع میشود، در برخی خانوادهها فرزندان و مخصوصا دختران حق اظهار نظر را ندارند. اجازه ندادن صحبت به فرزندان از سوی والدین پیامدهای جدی به دنبال دارد و این فرهنگ را به سطوح بالاتر جامعه وارد میکند.
قراییمقدم افزود: هرگاه در خانواده، مدرسه، دانشگاه و ... آزادی اندیشه و آزادی بیان وجود نداشته باشد تملقگویی در جامعه ایرانی درمان نخواهد شد.
حجتالاسلام «علیرضا صادقی» نیز درباره دیدگاه اسلام نسبت به تملق دیدگاه خود را بیان کرد و گفت: یکی از مسائلی که در دین اسلام بدان تاکید بسیاری شده است بحث اخلاق است. اساس زندگی هر فرد و سلامت خانوادگی و سلامت اجتماعی و همچنین استحکام خانوادگی، بستگی به رعایت اخلاق دارد. در تایید جایگاه اخلاق، پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) میفرمایند: «إنما بُعِثت لأُتَمِّمَ مکارمَ الأخلاقِ» یعنی «من (پیامبر) مأمور شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم».
وی ادامه داد: اخلاق به دو قسمت تقسیم میشود: فضائل و رذائل. در دین اسلام توصیه شده است که در کسب فضائل و رشد آنها کوشا باشید و از رذائل دوری کنید. یکی از رذیلههای بسیار منفور و مورد قبح واقع شده در دین اسلام بحث تملق است.
این دین پژوه در توضیح تملق گفت: تملق یک معنی لغوی و یک معنی اصطلاحی دارد. در معنی لغوی تملق به معنای چاپلوسی و چربزبانی است و در اصطلاح به معنی اظهار محبت و لطف شدید به فردی است که آنچه در مورد وی میگوییم با باور قلبیمان درباره او متفاوت باشد.
صادقی تصریح کرد: پیغمبر اکرم فرمودند، «لا خَیرَ فی المُتَمَلِّقین» به این معنی که کسانی که تملق میکنند نه تنها سود نمیبرند بلکه دچار ضرر نیز میشوند. در روایت دیگری، حضرت علی (ع) میفرمایند: از چاپلوسی بپرهیزید، زیرا چاپلوسی نشان انسان مومن نیست. در روایات دیگر نیز انسان چاپلوس به عنوان فردی منافق و دورو معرفی میشود.
وی در مورد اثرات فردی و اجتماعی تملق گفت: تملق اثرات فردی و اجتماعی به همراه دارد. در رابطه با خود فرد، تملق باعث پایین آمدن عزت نفس متملقان میشود و از بعد روانشناسی نوعی وابستگی به تایید دیگران پیدا میکند.
صادقی ادامه داد:، اما در فردی که از او تملقگویی میشود، ایجاد تکبر میکند و باعث میشود که آن فرد در فتنه بیفتد. این تکبر همچنین باعث میشود که فرد در مسئولیتهای خود به درستی انجام وظیفه نکند. احتمال زیادی وجود دارد که این قضیه بر عدالت اجتماعی لطمه وارد کند و طبیعتا برای آنکه بیشتر از او تعریف شود به افراد متملق بیشتر بها میدهد و شاید این فرد اگر به جایگاهی برسد بیشتر افراد متملق را در دستگاه خود جای دهد.
وی افزود: یکی از دلایل سرنگونی حکومتها این بوده است که فرد حاکم انسان ضعیفالنفسی بوده و دوست داشته تا از وی تملق شود. به عنوان مثال حکومتی که قبل از انقلاب اسلامی در کشور ما وجود داشته است و بسیاری از افراد در خاطرات خود از این ویژگی در مورد حاکم آن زمان، یعنی شاه ایران، سخن گفتهاند.
صادقی تصریح کرد: تملق فقط در دو جا طبق روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) وجود دارد، از نظر اسلام مورد تایید واقع شده است. یکی در راه خدا و دیگری در طلب علم. از منظر روانشناسی هم به این قضییه نگاه شده است. انسانها دو دسته نیازهای کلی دارند نیازهای مادی و نیازهای روحی روانی معنوی.
وی همچنین از دیدگاه روانشناسی به موضوع تملق پرداخت: از منظر روانشناسی افرادی که در ارضا نیازهای خود از سوی خانواده و جامعه دچار خلاءهایی شدهاند بیشتر به سمت تملق کشیده میشوند. یکی از این نیازها که بسیار اهمیت دارد و مخصوصا والدین در رابطه با فرزندان خود باید به آن توجه کنند، بحث تایید و دیده شدن است. افرادی که از نظر ارضاء نیاز روانی، تایید و پذیرش مشکل دارند بیشتر به سمت تملق کشیده میشوند. یا افرادی که نیاز روانی امنیت آنها دچار خلل شده است، افراد دارای اختلال نمایشی یا اختلالات ضداجتماعی بیشتر سمت تملق کشیده میشوند.
وی افزود: خانوادهها و نظام آموزشی حتما باید به نیاز روانی دیده شدن، پذیرش و امنیت کودکان توجه کنند و از طرفی نیز خود افراد باید دقت کنند اگر دچار خلاءهای روحی و روانی هستند از راه صحیح به درمان آنها بپردازند.