چرا جشنواره موسیقی نواحی صدای واقعی هنرمندان اقوام نیست؟

چرا جشنواره موسیقی نواحی صدای واقعی هنرمندان اقوام نیست؟
تغییر مداوم مدیران، نبود برنامه‌ بلندمدت و فقدان بانک اطلاعاتی منسجم باعث شده که جشنواره موسیقی نواحی هر سال از نو آغاز شود و تجریه نشان داده هیچ سیاستگذاری مدون و پایداری وجود ندارد؛ نه برای انتخاب گروه‌ها، نه برای مستندسازی اجراها و نه برای پیگیری وضعیت هنرمندان پس از جشنواره.
نویسنده : علیرضا سپهوند
کد خبر : ۳۴۲۶۱

شبکه خبری ایران24 ـ گروه موسیقی: سال‌هاست که در پاییز، گروهی از نوازندگان، خوانندگان و مقام‌دان‌های اقوام ایرانی بار سفر می‌بندند تا در شهری از ایران گرد هم آیند و نغمه‌های سرزمین‌شان را اجرا کنند. سازهای کهن از گوشه و کنار کشور جمع می‌شوند و برای چند شب، هوای شهر میزبان رنگ موسیقی نواحی به خود می‌گیرد. اما همین که چراغ اختتامیه خاموش می‌شود، صدای آن سازها نیز در هیاهوی زندگی گم می‌شود.

این خلاصه‌ای است از سرنوشت جشنواره موسیقی نواحی ایران؛ رویدادی که بیش از دو دهه قدمت دارد و قرار بود تریبونی برای معرفی و احیای موسیقی اقوام باشد، اما در عمل، هنوز نتوانسته از مرحله‌ی نمادین فراتر برود.

جشنواره‌ای که بیشتر دیده می‌شود تا شنیده شود
مشکل جشنواره، کمبود شور یا علاقه نیست؛ مشکل در نبود استمرار است. همه‌چیز به چند روز خلاصه می‌شود. رسانه‌ها چند خبر کوتاه منتشر می‌کنند، چند مقام قدیمی اجرا می‌شود، چند عکس در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد و تمام. نه آلبومی منتشر می‌شود، نه همکاری‌ای شکل می‌گیرد، نه کارگاه آموزشی‌ای ادامه پیدا می‌کند.

در واقع، جشنواره بیش از آن‌که جریان‌ساز باشد، به اتفاقی سالانه و تشریفاتی شباهت دارد. گویی تنها برای پر کردن تقویم فرهنگی برگزار می‌شود. هنرمندانی که از روستاها و شهرهای دور آمده‌اند، چند روز بعد دوباره به همان زندگی دشوار خود برمی‌گردند؛ بی‌حمایت، بی‌بیمه، و بی‌امکان انتشار آثارشان.

فراموش‌شدگان در حاشیه‌ سیاست فرهنگی
بخش زیادی از ناکامی‌ها به نگاه مرکزگرای حاکم بر سیاست‌گذاری فرهنگی برمی‌گردد. هنوز بسیاری از تصمیم‌گیران در پایتخت، موسیقی نواحی را نه به‌عنوان بخشی زنده از فرهنگ معاصر، بلکه به‌عنوان میراثی تزئینی می‌نگرند؛ گویی قرار است تنها در vitrine جشنواره‌ها نگهداری شود.
در نتیجه، هنرمند ناحیه‌ای سهمی از جریان فرهنگی کشور ندارد. نامش در رسانه‌ها نیست، اجرای زنده‌اش در تلویزیون جایی ندارد و حتی برای دریافت حداقل حقوق صنفی هم با دیوارهای اداری روبه‌روست. با این‌همه، او همچنان می‌نوازد، چون سازش بخشی از زندگی اوست.

ساختار جشنواره؛ هر سال از صفر
تغییر مداوم مدیران، نبود برنامه‌ بلندمدت و فقدان بانک اطلاعاتی منسجم باعث شده که جشنواره هر سال از نو آغاز شود. هیچ سیاست‌گذاری مدون و پایداری وجود ندارد؛ نه برای انتخاب گروه‌ها، نه برای مستندسازی اجراها و نه برای پیگیری وضعیت هنرمندان پس از جشنواره.
به همین دلیل است که بسیاری از پژوهشگران از «فرسودگی ساختاری» سخن می‌گویند. جشنواره در ظاهر پابرجاست، اما در باطن نیروی تازه‌ای به بدنه‌ی موسیقی نواحی تزریق نمی‌کند.

رسانه‌ ناکارآمد برای موسیقی نواحی!
در دنیایی که یک قطعه موسیقی محلی می‌تواند از طریق پلتفرم‌های آنلاین شنونده‌ای جهانی پیدا کند، موسیقی نواحی ایران هنوز در سکوت رسانه‌ای به سر می‌برد. پوشش خبری جشنواره محدود است، پخش زنده‌ای در کار نیست، و مستندسازی اجراها به‌ندرت انجام می‌شود.
اگر این رویداد می‌خواست واقعاً اثرگذار باشد، می‌توانست از دل خود مجموعه‌ای از محتواهای دیداری و شنیداری تولید کند؛ ویدیوها، پادکست‌ها، گفت‌وگو با استادان و حتی انتشار آنلاین مقام‌های نادر. اما چنین اتفاقی هنوز نیفتاده است.

بیم انتقال از نسلی به نسل دیگر
بخش بزرگی از استادان موسیقی نواحی امروز در سال‌های پایانی عمر خود قرار دارند و شاگردانشان اندک‌اند. در حالی که انتقال شفاهی و سینه‌به‌سینه، اساس بقای این موسیقی است، هیچ نظام آموزشی مشخصی برای آموزش رسمی آن وجود ندارد.
جشنواره می‌توانست بستری برای شکل‌گیری کارگاه‌های آموزشی مستمر و پروژه‌های مستندسازی باشد، اما این بخش‌ها معمولاً نمایشی و کوتاه‌مدت‌اند. نتیجه، شکافی است میان نسل‌های قدیم و جوان؛ نسلی که شاید دیگر نتواند زبان موسیقایی نیاکانش را بشناسد.


روزنه‌ای تازه: کانون موسیقی نواحی
با این‌حال در میان همه‌ انتقادها، حرکتی تازه در دل خانه موسیقی ایران شکل گرفته که شاید بتواند بخشی از این درد مزمن را درمان کند. خانه موسیقی اخیراً کانون موسیقی نواحی ایران را تأسیس کرده است؛ نهادی صنفی که هدفش پیگیری حقوق و مسائل معیشتی هنرمندان مناطق مختلف کشور است.
این اقدام، اگر به‌ درستی مدیریت شود، می‌تواند نقطه‌ عطفی در مسیر احیای موسیقی اقوام باشد. هنرمندان نواحی برای نخستین‌بار می‌توانند در قالبی سازمان‌یافته با بدنه‌ی اصلی صنف موسیقی ارتباط برقرار کنند، خواسته‌هایشان را منتقل کنند و در تصمیم‌سازی‌های فرهنگی نقش داشته باشند.
گرچه هنوز زود است درباره‌ نتیجه‌ این حرکت قضاوت کنیم، اما نفسِ تشکیل چنین کانونی نشانه‌ی توجهی تازه و امیدی نو در میان هنرمندانی است که سال‌ها صدایشان شنیده نمی‌شد. اگر این کانون بتواند با جشنواره موسیقی نواحی همکاری کند، شاید بتوان از دل این هم‌افزایی، شبکه‌ای واقعی از حمایت و ترویج پدید آورد.

مسیرهای ممکن برای آینده
برای اینکه جشنواره از تکرار و فرسودگی نجات پیدا کند، باید چند گام جدی برداشته شود:

ایجاد پیوست دائمی حمایتی: بودجه‌ جشنواره نباید فقط صرف برگزاری چند روز اجرا شود؛ بخشی از آن باید به تولید اثر، حمایت مالی، بیمه و آموزش اختصاص یابد.
همکاری میان جشنواره و کانون تازه‌تأسیس: هماهنگی میان این دو نهاد می‌تواند هم در شناسایی استعدادها و هم در رفع مشکلات صنفی نقش مؤثر داشته باشد.
تولید رسانه‌ای حرفه‌ای: لازم است از دل جشنواره محتوای دیداری و شنیداری تولید شود تا مردم سراسر کشور (و حتی جهان) بتوانند با این موسیقی آشنا شوند.
شفافیت و تخصص در مدیریت: گزینش هنرمندان، داوری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها باید با حضور متخصصان مستقل انجام گیرد تا اعتماد عمومی بازسازی شود.

موسیقی نواحی ایران چیزی فراتر از هنر است؛ صدای زمین و مردم است. صدای شالیزارهای شمال، دشت‌های ترکمن، کوهستان‌های کردستان و بادهای بندر. هر نغمه‌اش روایتی از زیست و رنج و شادی مردمانی است که در تاریخ این سرزمین ریشه دارند. اگر قرار است جشنواره موسیقی نواحی همچنان برگزار شود، باید به‌جای نمایش کوتاه‌مدت، به «حرکت فرهنگی ماندگار» تبدیل شود. شاید امروز با شکل‌گیری کانون موسیقی نواحی در خانه موسیقی، دریچه‌ای برای این تغییر گشوده شده باشد، دریچه‌ای که اگر به‌وقت باز بماند، شاید هنوز بتوان صدای سازهای فراموش‌شده را دوباره در گوش این سرزمین زنده کرد.

| ارسال نظر