>
عضو هیات رئیسه کانون موسیقی نواحی در گفت وگوی اختصاصی با ایران۲۴:

برگزاری جشنواره نواحی با شیوه های گذشته جواب نمی دهد/بزرگ ترین رخدادهای موسیقی باید بر پایه خرد جمعی پیش برود

برگزاری جشنواره نواحی با شیوه های گذشته جواب نمی دهد بزرگ ترین رخدادهای موسیقی باید بر پایه خرد جمعی پیش برود
عضو هیات رئیسه کانون موسیقی نواحی با بیان اینکه بزرگ ترین رخدادها در زمینه موسیقی باید بر پایه خرد جمعی و گروهی پیش برود، تصریح کرد، جشنواره موسیقی نواحی نیاز به پی‌ریزی مجدد دارد زیرا شیوه برگزاری این رویداد مانند یک یا دو دهۀ پیش نشانگر این است که خواب‌آلود و گم‌شده‌ایم.
کد خبر : ۳۴۵۸۴

شبکه خبری ایران24 ـ گروه موسیقی: جشنواره موسیقی نواحی ایران، با هدف پاسداشت و معرفی میراث شنیداری اقوام، سال‌هاست برگزار می‌شود؛ اما در عمل، نتوانسته به دستاوردی پایدار و اثرگذار دست یابد. هنرمندان موسیقی نواحی، که گسترده‌ترین و کهن‌ترین جامعه موسیقایی کشور را شکل می‌دهند، همچنان با مشکلات معیشتی، نبود حمایت ساختاری و کم‌توجهی رسانه‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در حالی‌که این موسیقی می‌تواند حامل هویت فرهنگی و پلی میان نسل‌ها و مناطق مختلف ایران باشد و حتی در کمترین حالت ممکن می‌تواند سبب توسعه گردشگری شود و از ماحصل آن، شرایط اقتصاد خانوار هنرمند اندکی بهبود یابد اما همچنان جشنواره بدون خروجی مثبت برگزار می‌شود تنها به شوق برگزار کنندگان!، پرسش اصلی این است: چرا جشنواره‌ای با چنین ظرفیت عظیم، هنوز نتوانسته از تکرار خارج شود و به نهادی کارآمد برای تقویت و تداوم موسیقی اقوام تبدیل شود؟

در همین خصوص با صادق چراغی پژوهشگر، آهنگساز و عضو هیات رئیسه کانون موسیقی نواحی ایران گفتگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سوال ـ چرا جشنواره موسیقی نواحی از زمان اوج و حضور بزرگانی چون محمدرضا درویشی، از آن به بعد مدام سیر نزولی در پیش گرفت؟

پاسخ ـ من خیلی موافق نیستم روزی روزگاری جشنواره، در اوج بوده و با این نگاهِ نوستالژیک کمی مشکل‌ دارم. باورم بر این است که ما هیچ نگاه آماری از رخدادهای جشنواره‌های انجام‌شده در آن سال‌ها نداشته و نداریم. نداشتنِ نگاه آماری یعنی اینکه سخنان ما دربارۀ خوب بودنِ چند دوره یا بد بودن دوره‌های دیگر، بیشتر سخنان احساسی و برداشت‌های شخصی است.
برداشت هم از یک آدم به آدم دیگر می‌تواند متفاوت باشد. یعنی با نگاه هرمنوتیک ما به تعداد آدم‌ها می‌توانیم برداشت داشته باشیم. ولی شنیدن نام برخی بزرگان که به یادگارها پیوسته‌اند خودبه‌خود باعث می‌شود ما باور کنیم در روزی روزگاری، جشنواره‌ای بوده که آن بزرگان در آن حضورداشته‌اند. ولی باید به یاد داشته باشیم گران‌سنگانی هم هستند که این روزها به جشنواره‌های این سال‌ها می‌آیند و به‌راستی از بزرگان به شمار می‌آیند. شوربختانه ایرانیان شهره‌اند به مرده‌پرستی. شاید سال‌ها بعد که آیندگان به جشنواره‌های این سال‌ها نگاه کنند و دیگر این هنرمندان، خدای‌ناکرده عمرشان به جهان نباشد، آیندگان بگویند چه جشنوارۀ خوبی در این سال‌ها برگزارشده و در اصل آیندگان دربارۀ جشنواره‌های این سال‌ها که بیشتر ما به آن انتقادهای بسیار داریم به نیکی و با ستایش یاد کنند.
پس نداشتن پروندۀ کاری و نگاه آماری سبب می‌شود تا ما نتوانیم مبنای سنجشی درست داشته باشیم.
رخداد جشنوارۀ موسیقی نواحی بدون شک بزرگ‌ترین رویداد درزمینۀ خنیاهای اقوام است که در کشور رخ می‌دهد. اینکه ما در برخی دوره‌ها تنها چند بولتن داریم و گزارش، فیلم‌ها و صدا‌های قابل‌اعتنایی از این بزرگ‌ترین رخداد آن سال‌ها نداریم خودش کاستی بزرگی است. پس نگاه ستایش‌آمیز به آنچه در سال‌های دور رخ‌داده، از نگاه من نادرست است و این نگاه ستایش‌آمیز در چارچوب پرسش نخست شما نهفته است و از شما اجازه می‌خواهم که من، این نگاه ستایش‌آمیز را نداشته باشم و به روند رخدادها کمی انتقادی نگاه کنم.
با این‌ همه برگزاری این جشنواره‌ها با همۀ کاستی‌ها که داشته دستاوردهای ریزودرشت بسیاری داشته است. 
باور دیگر من این است که نگاهِ چپ زده، که از دهۀ چهل و پنجاه تا به امروز، ایرانیان گرفتار آن هستند باعث می‌شود که ما نگاه درست، به ذاتِ رویدادها نداشته باشیم.
همواره نگاه بیش‌ ازاندازه آمال‌گرایانه، ما را از واقعیت‌ها دور می‌کند. همواره به دنبال شعارهای بزرگ و دهن پرکن هستیم. این باور و اندیشه در کارهای هنری و جشنواره‌ها هم هست و شعارها و آمال‌های دورودراز‌، ما را از انجام کارهای اثرگذار ولی کوچک بازمی‌دارد. هنگامی‌که سخن از جشنواره است همه می‌خواهند همۀ آمال‌گرایی و کمال‌گرایی خودشان را در آن جستجو کنند و گویی دوباره و چندباره ما مأمور نجات جهانیم. نگاه‌ها بیشتر سیاه‌ وسفید است و بیشتر برآنند همه مشکلات پیش روی موسیقی را به‌پای جشنواره‌ها بزنند و بنویسند. درحالی‌که جشنواره در قد و قوارۀ خودش کارکردها و چشم‌اندازی دارد که باید آن را در همان چارچوب خودش سنجید و به قضاوت نشست.
بنابراین اجازه بدهید در پیوند با پرسش نخست شما بپرسم، کدام اوج، کدام سیر نزولی و بر پایۀ کدام اطلاعات آماری یا کتابخانه‌ای؟ ما گزارش و کتاب درست‌وحسابی از آن رخدادها نداریم. پس سیر نزولی را از کجا و کدام شاخص‌ها استخراج کرده‌ایم؟ اصلاً پشتوانۀ این‌گونه قضاوت‌ها و پرسش‌ها از کجا می‌آید؟

سوال ـ آیا صِرفِ برگزاری یک جشنواره با یک قالب ثابت و هنرمندان ثابت و در انتها هم چند گزارش رسانه‌های دولتی، دردی از هنرمند موسیقی نواحی دوا می‌کند؟

پاسخ ـ اجازه بدهید با پرسش دوم شما هم مشکل داشته باشم، چون نتیجه وابسته به نوع برگزاری است. پاسخ این است؛ شاید بله شاید هم نه. همه‌چیز وابسته به کیفیت و چگونگی برگزاری است. اگر پرسش شما متمرکز به جشنواره‌های پر ایراد این چند سال است. برخی نقدها و ایرادگیری‌ها که ما می‌بینیم می‌تواند وابسته به تکثر و بیشتر شدن سکوهای نقد باشد. با آمدن جهان اینترنت، صفحه من و صفحه شما و هر صفحه‌ای، ‌یک سکوی رسانه‌ای است و مانند گذشته پیش کشیدن نقد و نظر وابسته به چاپ روزنامه‌های چاپی نیست.
این‌ها همه، فرایندهای جهان تازه و سازوکارهای آن است. شاید اگر چنین امکانی درگذشته بود همان جشنواره‌هایی که درگذشته انجام‌شده و برخی به آن ستایش‌آمیز و نوستالژیک نگاه می‌کنند، ای‌بسا سرشار از کاستی می‌بودند و ما این روزها کلی گزارش‌های انتقادی داشتیم. فکرش را بکنید بزرگانی آمدند و اجرا کرده‌اند که دیگر در میان ما نیستند، ما از آن اجراهای کم‌مانند، نه گزارش درخوری داریم نه اجرایی، این کاستی نیست؟
دربارۀ پرسش دوم شما، اگر همین کار کوچکی که در پرسش شما هست، درست و به‌جا انجام شود می‌تواند اثرگذار باشد؛ چراکه نه! پس ببینید اجرا بسیار مهم است و اینکه آیا انجام کار، به کاردان سپرده‌شده یا نه. در جان‌مایۀ پرسش شما نقد نهفته است و این بد نیست و می‌دانم که دغدغۀ این را دارید که جشنواره موسیقی نواحی، به‌مثابه بزرگ‌ترین رخداد درزمینۀ خنیاهای اقوام ایرانی، به کدام سو می‌رود!
از نگاه من موضوع بدین گونه است، روزی روزگاری ایدۀ برگزاری این جشنواره آمد. روزی روزگاری که سازوکار جهان به گونۀ دیگری بود. در فرایند رخدادهای جهانی آمدن رادیو و پس‌ازآن تلویزیون و دیگر سویه‌های فناوری هریک، انقلابی در زندگی و رویدادهای بشری بوده و هست. روزی روزگاری ایدۀ برگزاری جشنواره و ببر و بیار هنرمندانِ آن، کاری درست بود. ولی ما در این سال‌ها پس از انقلابِ بزرگ آمدن اینترنت، چقدر به این تحلیل و برداشت رسیده‌ایم که هم‌اندیشی بگذاریم و دربارۀ درست یا چگونگی پیشبرد همان رخداد، بازنگری و بازاندیشی داشته باشیم؟ ما می‌خواهیم دوباره و چندباره مانند همان یکی دو دهۀ پیشین، رخدادی را پیش ببریم، اینجاست که اشکال پیش می‌آید. 
ما دربارۀ برخورد متفاوت بر پایۀ جهان تازه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم هیچ تأمل و درنگی نداشته‌ایم. بنابراین به نظر من همه داریم دور خود می‌چرخیم. حتی به یاد دارم چند سال پیش یک فرصت تاریخی پیش آمد و یک بانک به‌عنوان سرمایه‌دار پا پیش گذاشت تا جشنواره‌ای درزمینۀ موسیقی اقوام داشته باشد. اتفاقاً کارگردانی و گردانندگیِ آن رخداد تمام و کمال باکسانی بود که بسیار پرمدعا بودند و به جشنواره‌های دولتی نقد و نظرهای تندی داشتند. شوربختانه من هم جزو اتاقِ فکرِ آن جشنواره بودم. فکر می‌کنید نتیجه چه شد؟ با همه پولی که داشت و زرق‌وبرقی که راه انداخت درنهایت شد تکرار همان جشنواره‌های دولتی. حتی هنرمندان موسیقی می‌گفتند دست‌کم در جشنواره‌های دولتی به آن‌ها توهین نمی‌شد. ببینید این بار پول هم بود و منتقدان کار را تمام و کمال در دست داشتند، ولی تنها یک فرصت سوزی رخ داد. پس ببینید فرایندها بسیار پیچیده‌اند. 

سوال ـ آیا تغییرات مکرر مدیران جشنواره و دفتر موسیقی و انجمن تاثیری در این خروجی ضعیف جشنواره موسیقی نواحی دارد؟

پاسخ ـ بله با نگاهتان در پرسش سوم موافقم. تغییر پیاپی آدم‌ها ثبات را از میان می‌برد. ولی گاهی دیده‌ایم در چند سال پیاپی، دبیری جشنواره را، یک شخص برعهده‌ گرفته ولی درنهایت روندِ برگزاری، نقطه قوتی نداشته است. گاهی هم دکترهایی که از فرنگ بازگشته‌اند عهده‌دار برگزاری آن را داشته‌اند و جشنوارۀ بسیار بی‌دروپیکری داشته‌ایم. از نگاهِ من، یکی از ایرادها اتفاقاً در همین است که آدم‌ها تا این اندازه می‌توانند در سمت‌وسو دادن به یک رخدادِ کشوری و ملی دخیل باشند. این نشانۀ آن است که در نبود چشم‌انداز تعریف‌شده و اساسنامۀ درست، آدم‌ها می‌توانند به کارها سمت‌وسو بدهند و ایراد بزرگ در همین‌جاست. 
بزرگ‌ترین رخداد درزمینۀ یک موسیقی از نگاه من باید بر پایۀ خرد جمعی و گروهی پیش برود نه اینکه چند نفر، در یک اتاق بسته برای بزرگ‌ترین رخداد، هر طرحی دوست دارند بزنند.
همه‌چیز را همگان دانند و باید کارهای بزرگ با خردِ گروهی پیش برود نه با آزمون‌وخطای من یا دیگری. بزرگ‌ترین اشتباه این است که ما کارهای بزرگ و ملی را به اشخاص بسپاریم. به‌ویژه درزمینۀ موسیقی و خنیای اقوام که همسانی نگاه‌ها بسیار کم است و تعدد برداشت‌ها و برخوردها در آن چیزی عادی است. اگر فرایند بدین گونه باشد، همیشه افرادی هستند که برای به دست آوردن امتیازهایی شخصی، سعی می‌کنند که سازوکارها را همین‌گونه نگه‌دارند.

سوال ـ چطور می‌شود به این رویداد کمک کرد که از یک جشن خصوصی چند روزه به یک جریان عمومی سالانه برای هنرمندان موسیقی نواحی بدل شود؟

پاسخ ـ باید با برگزاری نشست هم‌اندیشی با توجه به جهان رسانه‌ای تازه‌ای که پیش روی ماست، یک‌بارِ دیگر پی‌ریزی جشنواره انجام شود. اینکه شیوۀ برگزاری جشنواره مانند دو دهه یا یک دهۀ پیش است نشانگر این است که ما خواب‌آلود و گم‌شده‌ایم. مانند روز روشن است که در جهان رسانه‌های دیداری و شنیداری با آمدن اینترنت، یک انقلابِ بزرگ صورت گرفته. ببر و بیار هنرمندان به شیوۀ همان 10 ، 20 سال پیش، بیشتر شبیه یک شوخی است. ما در برگزاری یک جشنواره می‌توانیم همۀ فرایندها و پیشرفت‌های فناوارانه، دستِ‌کم آن‌هایی که در دسترس کشور عقب نگه‌داشته‌ای مانند کشور ما هست را به یاری بگیریم و برای رخداد همان رویداد، در بسترهای تازه برنامه‌های به‌روزی داشته باشیم.
به یاری خرد گروهی و باور به اینکه جهان تغییر کرده. خواب خرگوشی هرچند آرامش‌بخش باشد ولی ما را از انجام کارهای بزرگ بازمی‌دارد و شوربختانه بیشترِ کارگذارانِ ما، خواب خرگوشی را بیشتر دوست دارند.

| ارسال نظر