>
کد ویدیو
کد خبر : ۳۴۶۹۷
09:03 12 / 08 /1404
اختصاصی در استودیو ایران‌۲۴ مطرح شد:

صادق کوشکی: دولت پزشکیان استاد فرار از مشکلات است/مسیر پزشکیان از ابتدای دولت غلط بوده، برنامه‌ای ندارد

تحلیلگر سیاسی با انتقاد شدید از عملکرد دولت فعلی گفت: دولتی که از ابتدا افتخار می‌کرد برنامه ندارد و برنامه قبول ندارد، اکنون اعلام می‌کند برنامه هفتم توسعه را اجرا نخواهد کرد. این دولت به جای پرداختن به مشکلات واقعی مردم، صرفاً به مسائل حاشیه‌ای مانندموتورسواری زنان و فیلترینگ می‌پردازد که این مسائل مشکلات اصلی جامعه نیستند.فیلم بازی می‌کنند تا حواس مردم را پرت کنند؛ با تمرکز بر مسائل فرعی، قصد ندارند مشکلات مردم را حل کنند بلکه آن‌ها را افزایش می‌دهند. دولت پزشکیان با سد کردن مسیر پیشرفت مردم و پرداختن به مسائل قومیتی و جنسیتی به جای عملکرد واقعی مدیران، تبعیض‌های ناعادلانه‌ای را دامن می‌زند.
نویسنده : عذرا کبورانی

 

ایران‌۲۴: اتفاقاً آقای رسایی هم توییت زدند که اصلاح‌طلبان در دولت‌های قبل به محض اینکه چیزی گران می‌شد، صدایشان در می‌آمد و دم از استعفا می‌زدند؛ می‌گفتند استعفا بدهید، محاکمه کنید. اما حالا که قیمت مرغ به ۱۷۰ هزار تومان رسیده، هیچ صدایی از هیچ‌کس در نمی‌آید. چرا اصلاح‌طلبان سکوت کرده‌اند؟ حالا که شما کاملاً زیر و بم سیاست را می‌دانید، خودتان در حقیقت این موضوع را چگونه از فکر می‌گذرانید؟ اصلاح‌طلبان که مرغ نمی‌خورند؟

صادق کوشکی: اصلاً ببینید، نکته این است که کسانی که در تمام این سال‌ها در رأس قدرت بوده‌اند، بخش عمده‌شان از این دولت به آن دولت، از این جناح به آن جناح، عملاً زندگی‌شان را از عامه مردم جدا کرده‌اند. خیلی‌هایشان، نمی‌خواهم بگویم همه‌شان، اما خیلی‌هایشان را می‌خواهم نام ببرم. مثلاً در میان دوستان موسوم به اصلاح‌طلب، آقای سید محمود دعایی بود که چند دوره نماینده مجلس بود از تهران و گرایشات اصلاح‌طلبانه جدی داشت. اما شما می‌رفتید و می‌دیدید که ایشان مثل یک شهروند عادی به خیابان انقلاب آمده، چند کتاب خریده و دارد می‌رود. من خیلی از مردم ایشان را نمی‌شناختم؛ مثلاً یک روحانی، یک سید، آمده کتاب خرید کرده و خودش پیاده می‌رود. این یک نمونه است. سلام و علیک هم می‌کردیم و حتی می‌گفتیم حاج‌آقا کمک نمی‌خواهید، خداحافظی می‌کرد. مواضع سیاسی‌اش فرق می‌کرد اما قاطی مردم بود.

آقای سید مرتضی نبوی هم نماینده مجلس بوده از جناح اصولگرا، وزیر هم بوده و جایگاه داشته. عروسی دختر ایشان در یک سالن خیلی معمولی، صرف میوه و شیرینی برگزار شد. خود ایشان با موتور هوندای قدیمی رفت و آمد می‌کرد. ما چنین افراد مسئول در کشور داشتیم. اما بیشتر مسئولین، چه راست و چه چپ، متأسفانه حساب خودشان را از مردم جدا کردند. یکی بچه‌اش را آورده توی رانتی، یکی دامادش را آورده، یکی به یک هلدینگ وصل شده، یکی به هلدینگ دیگر. زندگی‌شان عملاً از مردم جدا شده است. خیلی‌هایشان بدون راننده در تهران گم می‌شوند.

این‌ها در دولت، استاندار در شهرستان‌ها، معاون استاندار در دولت‌های مختلف هستند؛ همیشه مسئول بوده‌اند. خب دیگر، این‌ها مشکلات مردم را نمی‌دانند یعنی نمی‌دانند؛ مثلا کارگری را که هر بار از جلوی مغازه رد می‌شود و می‌بیند قیمت تخم‌مرغ هر هفته ده تومان بالا می‌رود، چون آخرین بخش از سبد غذایی‌اش است، این‌ها نمی‌بینند. مردم می‌گویند دیگر آبگوشت نمی‌توانیم بخوریم، مرغ نمی‌توانیم بخوریم، اشکنه باید بخوریم. این‌ها را نمی‌بینند.

به همین دلیل می‌بینید که فلان آدم که اصولگرا است و سابقه زیادی دارد، پشت همین تریبون‌ها علیه حجاب و قانون حجاب حرف می‌زند. آفای باهنر اصولگرا است و اصلاح‌طلبش هم همان است. به این دلیل که این‌ها بین مردم نیستند که بدانند درد مردم کجاست. اغلب زن‌های این مملکت، نه تنها زنان مسلمان، بلکه زنان هموطنان ارمنی و اقلیت‌ها، آن‌ها زنانی عفیف هستند که دوست ندارند مرد غریبه آن‌ها را ببیند یا برانداز بکند. چون به خانواده خود تعهد دارند و نمی‌خواهند زنان و دخترانی برهنه یا نیمه‌برهنه در خیابان ظاهر شوند که حواس همسرانشان را پرت کنند.

اما این‌ها الان با پوشش مشکل ندارند و تا حد توان رعایت می‌کنند. مشکل‌شان این است که می‌گویند پوشش مناسب گرانه است، این غذای که باید تهیه کنیم گرانه است، پروتئینی که باید تهیه کنیم گرانه است، مسکنی که باید اجاره کنیم گرانه است. آقای اصلاح‌طلب با ۳۰ سال سابقه، آقای اصولگرا با ۳۰ یا ۴۰ سال سابقه، آقای باهنر یک ساز دیگری می‌زند؛ گویی با این مردم زندگی نمی‌کنند. هر جا رفته‌اند، راننده آن‌ها را برده است، راننده برای‌شان خرید کرده است. خانواده‌های‌شان از رانت استخدامی برخوردار بوده‌اند.

با این حال عرض کردم برخی از مسئولین ما اصلاً اینگونه نبوده‌اند. من هر دو جناح را می‌شناسم؛ آدم‌هایی که سالم، مردمی و شرافتمندانه زندگی کردند. اما این «با مردم نبودن» و «بین مردم نبودن» باعث شده دغدغه‌های آن‌ها با زندگی عادی مردم متفاوت باشد. مثلاً ما تعداد زیادی تولیدکننده خرد در کشور داریم، در شهرک‌های صنعتی و کارگاه‌های کوچک که با سرمایه کم برای ۴ یا ۶ یا ۸ نفر ایجاد شغل کرده‌اند و با چنگ و دندان تولید و ثروت ایجاد می‌کنند و اشتغال برقرار می‌کنند. اما از پارسال به این طرف، باور کنید از ادارات مالیات اگر راست می‌گویند آمار بدهند چند تا از این‌ها ورشکست شده‌اند به دلیل عملکرد دولت؟ این تولیدکننده‌ها دنبال کمک دولت نیستند؛ فقط می‌گویند «آقای دولت، ما هیچ چیزی از تو نمی‌خواهیم»، ولی هزاران کارگر از کار بیکار شده‌اند در تولیدی همین تولیدکنندگان که دیروز بودیم.

تولیدکننده‌ای که تا دیروز نون ایجاد می‌کرد، در این تولیدی دیگر کار نمی‌کند و برای پنج خانواده بیکار شده است. حتی کارگری که در آن کارخانه و کارگاه کار می‌کرد، بیکار شده و مانده است. الان مشکل کشور ما این است که این دولت اصلاً این‌ها را آدم حساب نمی‌کند. ببینید استاد فرار هستند، یک قتلی اتفاق می‌افتد، یک موجود حیوان‌صفتی دختری بیگناه را در مسیر اسلامشهر می‌کشد؛ جنایت‌کاری که باید واقعاً مجازات شود، دولت آن‌قدر گریه و زاری راه می‌اندازد که آدم فکر می‌کند این‌ها چقدر دلسوزند.

خانم سخنگو به خانه مرحومه می‌رود و گریه‌می‌کند. آقای عباد که ۳۰ سال سابقه امنیتی دارد، می‌رود و گریه‌می‌کند. می‌گوییم یعنی شما عزادار این دختر هستید، چقدر خوب! اما در همین مدت، کلی آدم دیگر هم مظلومانه کشته شده‌اند.  تبعیض نژادی، فلان روحانی مظلومانه کشته شده، چرا برای او گریه نمی‌کنید؟ آن‌ها فقط فیلم بازی می‌کنند.

در همان زمان که آن دختر اسلامشهری بی‌گناه توسط حیوانی کشته شد، یک دختر خانم دانشجو، استاد دانشگاه و محجبه، یک انسان با شخصیت و مجری تلویزیون هم توسط یک جنایتکار کشته شد، چرا به خانه او عزاداری نمی‌روید؟ خانه همان دختری که دانشگاه رفته و دکترای روان‌شناسی داشت، چرا به آن‌جا نرفتید؟ من باور کنم شما واقعاً دلسوز آن دختر اسلامشهری هستید که مظلومانه کشته شده، پس چرا دلسوز بقیه نیستید؟

آن‌ها فیلم بازی می‌کنند تا حواس مردم را پرت کنند، چون این دولت اصلاً بنای حل مشکلات مردم را ندارد و فقط بنای افزایش مشکلات مردم را گذاشته و در این زمینه عالی عمل می‌کند. یعنی هر جا ببیند مردم دارند نان می‌خورند یا حرکتی می‌کنند، سد می‌شود، مشکل ایجاد می‌کند. وقتی می‌پرسیم آمار چیست، می‌گویند مدیر زن منصوب کرده‌اند، یا مدیر از میان قومیت‌ها گذاشته‌ام؛ مگر مدیر باید قومیتی باشد؟ اگر مدیر کارش را درست انجام دهد، احسنت. همه ما ایرانی هستیم. قومیت بازی چه معنایی دارد؟ اکنون هم که تبعیض به نفع بعضی قومیت‌های الف و ب اتفاق افتاده است.

می‌گویم خب الآن مدیرانی که آوردید، آیا آدم‌های شایسته‌اند؟ آن‌ها کسانی هستند که مسئله را حل می‌کنند؟ بلکه یکی یکی خراب‌تر و بی‌مصرف‌ترند. پس کارنامه دولت چیست؟ بازی با قومیت‌ها؟ مگر قبلاً قومیت‌ها در این کشور استفاده نمی‌شدند؟ مهم این است که همه شهروندان ایرانی هر که شایستگی دارد، مسئولیت بگیرد و درست انجام دهد. افتخار می‌کنیم، مهم نیست آن فرد چابهاری، اردبیلی، خرمشهری یا سرخسی باشد. یک نفر توانمند از این کشور بیاید و مشکل را حل کند. نه جنسیت مهم است، نه قومیت، نه شهرستانی بودن یا تهرانی بودن. این چه حرف‌هایی است که می‌زنید؟

خود این کار تبعیض نژادی است. طبق قانون، هر کسی شناسنامه این کشور را دارد، ایرانی است. اگر شایستگی دارد باید به او کار سپرده شود. چرا هی خط می‌کشید و می‌گویید اهل سنت، قومیت؟ این‌ها مسخره‌بازی است برای پرت کردن حواس مردم. هر مدیری در هر جا منصوب شود و کارش را درست و قانونی انجام دهد و گره‌ای از مردم باز کند، قابل تقدیر است، فرقی نمی‌کند آقا باشد یا خانم، شیعه باشد یا سنی، کرد باشد یا لر، آذری باشد، چه اهمیتی دارد؟ متخصص، دلسوز و متعهد باشد و کارش را درست انجام دهد.

مسیر این دولت از ابتدا غلط بوده. دولتی که از روز اول افتخار می‌کرد برنامه ندارد و برنامه قبول ندارد، بعد هم می‌گوید برنامه هفتم را اجرا نمی‌کنم. می‌پرسیم پس چه می‌کنی؟ می‌گوید هیچ. فقط گیر می‌دهند به قانون حجاب و عفاف، گیر می‌دهند به موتورسواری خانم‌ها، گیر می‌دهند به فیلترینگ. این‌ها مشکلات مردم نیست، این‌ها گیر و گور مردم است.

| ارسال نظر