تداوم برگزاری کنسرت در موزه هنرهای معاصر تهران تهدیدی جدی برای گنجینه آثار
شبکه خبری ایران24 ـ گروه تجسمی: در ماههای اخیر، موزه هنرهای معاصر تهران با برگزاری چند کنسرت موسیقی، فصل تازهای در فعالیتهای فرهنگی خود گشوده است. این اقدام در نگاه نخست، تلاشی برای پیوند میان هنرهای تجسمی و موسیقی، و جذب مخاطبان تازه به فضاهای هنری کشور به نظر میرسد. اما در میان جامعه کارشناسان مرمت، موزهداری و هنر، پرسشهایی جدی درباره تأثیر احتمالی ارتعاشات صوتی و شرایط فیزیکی چنین برنامههایی بر آثار ارزشمند گنجینه موزه مطرح شده است.
ارزش و حساسیت گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران یکی از مهمترین مجموعههای هنر مدرن خارج از جهان غرب را در خود جای داده است؛ مجموعهای که شامل آثاری از نقاشان و مجسمهسازان بزرگ قرن بیستم مانند جکسون پولاک، مارک روتکو، اندی وارهول، پیکاسو، ماگریت و... است. ارزش مادی و فرهنگی این آثار چنان بالاست که حفاظت از آنها نهتنها وظیفهای ملی بلکه یک مسئولیت بینالمللی تلقی میشود. این آثار، عمدتاً از موادی چون رنگروغن، بوم، کاغذ و فلز ساخته شدهاند؛ موادی که بهشدت نسبت به تغییرات دما، رطوبت، نور و ارتعاش صوت حساس هستند.
در واقع، در استانداردهای جهانی نگهداری آثار هنری، کنترل پیوسته و دقیق شرایط محیطی، نخستین اصل حفاظت محسوب میشود. چالش ارتعاشات صوتی یکی از نگرانیهای اصلی کارشناسان درباره اجرای کنسرت در فضای موزه، میزان ارتعاش مکانیکی و فشار صوتی ناشی از تجهیزات صوتی و حضور تماشاگران است. صدا در فضا بهصورت موجهای فشاری حرکت میکند و بسته به شدت و فرکانس، میتواند تأثیرات فیزیکی بر محیط بگذارد. در فرکانسهای پایین (Bass frequencies) که در موسیقیهای زنده و پاپ بسیار رایجاند، دامنه ارتعاش بالا بوده و انرژی صوتی میتواند به دیوارها، کف، و سازه ساختمان منتقل شود. چنین ارتعاشاتی، اگرچه برای انسان قابل احساس نیستند، اما ممکن است در طول زمان به قابها، بومها یا حتی ساختار رنگ آثار فشار وارد کنند.
در آثار قدیمی که لایههای رنگ ترک خوردهاند یا بست رنگ (binder) دچار فرسایش شده، این ارتعاشات میتواند موجب ریزش رنگ یا ایجاد شکافهای میکروسکوپی شود. از سوی دیگر، تجهیزات صوتی قوی که برای اجرای زنده استفاده میشود، معمولاً نیازمند نصب بلندگوها در نزدیکی دیوارها یا کف است. در موزهها، چنین چیدمانی با استانداردهای نگهداری آثار منافات دارد، زیرا هرگونه منبع ارتعاشی یا حرارتی باید از آثار فاصله کافی داشته باشد.
استانداردهای جهانی و نمونههای بینالمللی مدیر موزه هنرهای معاصر تهران در دفاع از برگزاری کنسرتها اشاره کرده است که در موزههای بزرگ دنیا مانند متروپولیتن نیویورک، لوور پاریس یا تیت مدرن لندن، اجرای موسیقی امری متداول است. این گفته تا حدی درست است، اما با یک تفاوت مهم: در آن موزهها، اجراهای موسیقی معمولاً در سالنهای جداگانه، آمفیتئاترهای داخلی یا فضاهای عمومی موزه (مانند لابی یا حیاط) برگزار میشود، نه در گالریهایی که آثار اصلی نگهداری میشوند. برای مثال، در موزه متروپولیتن، بخش «Grace Rainey Rogers Auditorium» با ظرفیت حدود ۷۰۰ نفر برای اجرای موسیقی طراحی شده است. این سالن بهطور کامل از بخش نمایشگاهها ایزوله شده و سیستمهای کنترل صدا و ارتعاش آن استانداردهای حفاظت آثار را رعایت میکنند.
حتی در مواردی که اجرا در فضای گالری صورت میگیرد(مانند برخی پروژههای پرفورمنس آرت در تیت مدرن)، شدت صدا محدود به حدی است که به ۸۵ دسیبل نمیرسد و آثار موقتاً از گالری خارج میشوند. بنابراین، مقایسه میان چنین تجربههایی با اجرای کنسرت در سالنهای گالری موزه هنرهای معاصر تهران، در صورتی که جداسازی فیزیکی و کنترل آکوستیکی انجام نشده باشد، چندان دقیق نیست. مسئله ساختار ساختمان موزه ساختمان موزه هنرهای معاصر، طراحی کامران دیبا در دهه ۱۳۵۰ است؛ بنایی بتنی با ساختار تودرتو و فضاهایی که برای نمایش آثار هنری با سکوت، نور کنترلشده و جریان هوای ملایم ساخته شدهاند. این ساختمان نه از نظر سازهای و نه از لحاظ آکوستیکی برای تحمل ارتعاشات یا تجمع صدها نفر طراحی نشده است. کفسازی برخی گالریها دارای طاقهای زیرزمینی است که میتواند ارتعاش را منتقل و تقویت کند. همچنین، رنگآمیزی، قابها و سیستمهای تهویه، به گونهای تنظیم شدهاند که در شرایط پایدار دما و رطوبت عمل کنند.
ورود انبوه تماشاگران و تجهیزات نور و صدا به این فضا، ناگزیر باعث افزایش دما، تولید دیاکسیدکربن و تغییر رطوبت نسبی میشود که هر سه عامل، تهدیدی جدی برای آثار هنریاند. دیدگاه کارشناسان مرمت کارشناسان مرمت آثار هنری معتقدند که ارتعاش، هرچند در کوتاهمدت اثر محسوسی ندارد، اما در درازمدت میتواند منجر به تسریع روند فرسایش شود. برای مثال، در پژوهشهای «Getty Conservation Institute» مشخص شده که ارتعاشهای مکانیکی مکرر با دامنه متوسط میتواند در لایههای رنگ خشکشده آثار قرن بیستم میکروترک ایجاد کند.
افزون بر این، تغییرات ناگهانی رطوبت و دما ناشی از تجمع افراد در فضای محدود، میتواند به بومها فشار وارد کرده و باعث انبساط یا انقباض ناهمگون شود. آثار روی کاغذ نیز در برابر چنین تغییراتی بسیار آسیبپذیرند. از دیدگاه حفاظت، اصل پیشگیرانه (Preventive Conservation) حکم میکند که هر فعالیتی که احتمال آسیبرسانی دارد، باید تنها پس از ارزیابی دقیق ریسک و با رعایت کامل استانداردهای محیطی انجام شود.
ضرورت تدوین دستورالعمل فنی اگر هدف از برگزاری کنسرت در موزه، ایجاد همنشینی میان هنرهای مختلف و جذب مخاطب گستردهتر است، این هدف تنها در صورتی قابل دفاع است که با دستورالعملهای فنی و علمی همراه باشد. در بسیاری از موزههای جهان، کمیتهای متشکل از متخصصان آکوستیک، حفاظت آثار، و برنامهریزان فرهنگی پیش از هر اجرا، ارزیابی ریسک انجام میدهند. چنین دستورالعملی میتواند شامل موارد زیر باشد:
تعیین سقف مجاز شدت صدا (Sound Pressure Level) در گالریها؛ مثلاً کمتر از ۸۵ دسیبل. نصب حسگرهای ارتعاش و رطوبت در اطراف آثار حساس برای پایش بلادرنگ شرایط محیطی
جداسازی فیزیکی آثار گرانقیمت در زمان اجرا، یا انتقال آنها به فضای امن موقت
محدودیت در تعداد تماشاگران و مدت زمان اجرا
استفاده از سیستمهای صوتی با کنترل جهتدار (Directional Speakers) برای کاهش بازتاب صدا از دیوارها
لازم به ذکر است که اجرای این استانداردها هزینهبر است، اما در برابر ارزش گنجینه موزه، هزینهای ناچیز محسوب میشود.
نباید فراموش کرد که موزهها فقط مکانهایی برای نگهداری آثار نیستند؛ آنها نهادهایی زنده در بطن جامعهاند که باید با جریانهای فرهنگی ارتباط برقرار کنند. موسیقی در ذات خود هنری جمعی است و حضور آن در موزه میتواند تجربهای تازه برای مخاطبان رقم بزند. اما مرز میان پویایی فرهنگی و حفاظت میراث، مرزی باریک است. در جهان امروز، مفهوم «موزه زنده» (Living Museum) به معنای فعال بودن موزه در حوزه آموزش، اجرا و گفتوگوی میان رشتههای هنری است؛ با این حال، هیچ موزه معتبری بدون مشورت کارشناسان حفاظت، اجرای موسیقی در گالری آثار اصلی را مجاز نمیداند. جمعبندی و پیشنهاد برگزاری کنسرت در موزه هنرهای معاصر تهران اگر بدون مطالعه فنی و ملاحظات حفاظتی انجام شود، میتواند تهدیدی جدی برای آثار گرانسنگ این گنجینه باشد. اما اگر با رعایت استانداردهای آکوستیکی، جداسازی فضاها و پایش محیطی همراه شود، میتواند تجربهای نو و مثبت برای پیوند هنرهای تجسمی و شنیداری باشد.
پیشنهاد میشود که پیش از تداوم این سیاست فرهنگی، موزه با همکاری سازمان میراث فرهنگی، پژوهشگاه مرمت و همچنین متخصصان صوت و سازه، دستورالعملی جامع برای فعالیتهای اجرایی در فضاهای نمایشگاهی تدوین کند. همچنین، گزارشهای فنی این رویدادها باید بهصورت عمومی منتشر شود تا اعتماد جامعه هنری و کارشناسی جلب گردد.
در نهایت، موزهها نگاهبانان حافظه بصری یک ملتاند؛ سکوت آنها بخشی از معنای وجودیشان است. هرچند موسیقی میتواند این سکوت را زیباتر کند، اما اگر این نغمهها در غیاب عقلانیت و دقت فنی نواخته شوند، ممکن است پژواکی از دسترفته بر بومهای ارزشمند هنر معاصر بر جای گذارند.