نامه عجیب «محسن نامجو» برای همایون شجریان!
شبکه خبری ایران24 ـ گروه موسیقی: محسن نامجو، خواننده و آهنگساز ساکن خارج از کشور، در یادداشتی صریح و کمسابقه، خطاب به همایون شجریان، از تجربههای شخصی، مسیر هنری و نگاهش به مفهوم «هیت» در موسیقی سخن گفته است. او در این متن با لحنی بیپروا از عبور از غرور و ایگو، نقد فضای موسیقی امروز و ستایش نسل پدر همایون میگوید و در اقدامی بیسابقه پیشنهاد میکند ده قطعه از آثار کارنشدهاش را بدون هیچ چشمداشتی در اختیار همایون شجریان بگذارد. این یادداشت که با نگاهی احساسی و تحلیلی نوشته شده، واکنشی تازه به رابطه نسلهای مختلف موسیقی ایران است.
لازم به ذکر است که نامجو در این دلنوشته و پیشنهاد، به گونهای شخصی و غیر علمی به مقایسه جایگاه هنری محمدرضا شجریان و فرزندش همایون میپردازد و تنها به صرف اجرای همایون در نتهای اوج، او را برتر از پدر در مقوله آواز ایرانی میداند، مادامیکه شجریان پدر چه از منظر رجیستر و وسعت صوتی و چه در مقوله ارائه آثار متعدد در تمام زمینههای فنی و هنری، به عنوان یک خواننده تمام و کمال و معیار، خود را در جایگاهی منحصر به فرد تثبیت کرده است و طرح این موضوع نیازمند بحثی تخصصی و علمی است که در این مقال نمیگنجد. در ادامه نامه محسن نامجو که بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشته، پیش روی شما قرار میگیرد:
«گمانم این یادداشت با این لحن و محتوی، باید اولین در نوع خود باشد در جهان موسیقی و موزیسینها. قصد این نگاشته را همین ابتدا میگویم. یک موزیسین جاافتاده و دارای مخاطب باید خیلی پا روی ایگو و غرورش بگذارد. که چنین نامهای با چنین درخواستی از یک موزیسین جاافتاده و معتبر با انبوهی علاقمند بکند. من سالهاست که به آنچه میخواهم در ادامه بگویم فکر کردهام. و همه اطرافیانم که بیش از من نگران تصویر و غرور و شإن من بودهاند، مرا تا اکنون از ابراز آن باز داشتهاند. اما چنان که خیلیها میدانند من بعد از اعدام و ارسال به مردهشور خانه حذف شدن به تلاش حداکثری انبوهی رسانه و وبسایت و اشخاص تنگ نظر، در سال ۲۰۲۰ ، برخلاف انتظار آنان، از گور به خانه و صحنه باز گشتم با استقبالی بیش از گذشته… وقتی بازگشت مخاطبم را دیدم فهمیدم که ما اکثریت خاموشی داریم که سکوت میکنند چون نجیباند و نمیخواهند لجن مال شوند. منظور از این سخنان این است که عرض کنم بنده به عنوان یک موزیسین از گور بازگشته، دیگر تصویری و غروری و شآنی برای دفاع ندارم… حالا میتوانم، ترانههای چیپ روحوضی بخوانم، میتوانم در اجرای سولوام استنداپ کنم… میتوانم عکس در مهمانی مختلط بیندازم و نگران از دست رفتن چیزی نباشم. چون بزرگترین از دست دادنها را تجربه کردم. و حالا درس بزرگی در سینه دارم. قدردان هوش و توجه مردم بودن. پس با چنین موقعیت آزادی میخواهم رک و بیپرده و از سر عمیقترین علاقهها و احترامها به خانواده شجریان و همایون عزیز، پیشنهادم را مطرح کنم.
اما قبل از آن لازم است به نکتهای بپردازم.
حدود ۲۰ سال از آن ظهر جمعه در تاکسیمان که به سمت استودیوی ضبط در خیابان ویلا میرفتیم میگذرد. دقیقا یادم است که موسیقی داخل تاکسی که دل مرا از لحظاتی قبل ربوده بود روی پل کریمخان رسید به آواز همایون که “ نبسته ام به کس دل” را خواند… تمام موهای بدنم سیخ شده بود. و اشکم – که بهانهای از قبل داشت – با چاشنی آن ارکستر و آواز، سرازیر شد. پاهایم شل شده بود. دوست داشتم تمدید شود. دوست داشتم به استودیو نرسیم. اصلا ما میخواهیم چی چی ضبط کنیم؟ شاهکار و فصلالخطاب اینجاست. از آنجا من فن همایون شدم.
تا گذشت و سال ۲۰۱۱ در شب هیجانانگیز برنده شدن اسکار توسط اصغر فرهادی، به اجرای او با علی قمصری رفتیم در برکلی. البته من — بدونی که استاد و همایون بدانند — کمکهایی تکنیکال هم به آن اجرا کرده بودم که قابل به ذکر نیست. فقط میگویم تا هیجان خودم را برسانم. علی قمصری در کار خود استاد است. ذهن پیچیدهاش در ارکستراسیون سنتی، واقعا حسادت برانگیز است. اما در پایان کنسرت، لحظهای مخاطب به هیجان تام رسید، که همان “ نبسته ام به کس دل” خوانده شد. آن ملودی شاهکار اثر آقای ضرابیان است. و شاید کمتر کسانی بدانند چون کسی به نام او کردیت نمیدهد. بگذریم. آن شب این نطفه در ذهن من نقش بست که قطعه هیت hit چه خصوصیاتی دارد؟ چه چیز یک قطعه موسیقی را به سرنوشت ابدی و برخوردار از عشق جاودان تودهها میکند؟ چطور مرغ سحر، امشب شب مهتابه، از خون جوانان، اگه یه روز بری سفر، سوغاتی هایده، و انبوهی مثال دیگر اصطلاحا هیت میشوند؟ چرا همایون از آن تجربه ظهر جمعه چندان هیت دیگری ندارد؟ آقای نامجو مگر خودت داری؟ عرض میکنم: من بعد از موفقیت ترنج و مهاجرت بلافاصله بعد از آن، دیگر در جامعه میزبانم سلبریتی نبودم و این انتخابم بود تا کمی از جو شلوغ بعد از ترنج به خلوت خود بروم، پس مسیری را رفتم که کسی انتظار نداشت مسیری دقیقا خلاف جهت بیشتر پاپیولار شدن. بعد از مهاجرت اولین آلبومم شخصیترین آلبومم بود با موسیقیهای عموما انتخابی. دکلمه اشعار عاشقانهای که طی ده سال برای یک انسان خاص سروده بودم. رنج شخصیام بود که آنقدر طولانی شده بود که ۲-۳ بار سبک شعریام تحول یافته بود، اما همه راجع به رنج عشق بود. بدیهی بود که میدانستم آلبوم “ بوسههای بیهوده” ناامید کننده است. خودزنی است. آخر برای کسی که با ترنج و جبر و ای ساربان حال کرده، چرا باید تجربه رمانتیک من مهم باشد. « نامجو جان! ببخشید گور بابات با عشقات » . و انبوهی قضاوت در طی سالیان که: فلانی مهاجرت کرد و تمام شد و…
اما به مرور زمان از بیشمار تجربه ساختن و اجرا فهمیدم هیت یعنی چه؟ هیت به آن اثری میگویند که آنقدر در ذهن مردم ثبت شده و مقبول شده که با شنیدن اولین آکورد آن در ۵ ثانیه اول کنسرت، صدای کف زدنشان را بشنوی… هر موزیسینی باید از خود بپرسد که در کنسرتهایش در شروع ۵ ثانیه اول کدام قطعاتش، مردم به هیجان میآیند و دست میزنند.
خود من این تجربه را بارها با ای ساربان سولو یا ترنج یا… داشته ام اما بعد از مهاجرت ، از بین ۱۰-۱۲ البوم از تعداد هیت هایم راضی بودم: “ من مست “ و “ چه خبر” و شاید “ همش دلم میگیره” و نیز « می باره بارون» و ۱-۲ تا بیشتر مثل گیس، و نوبهاری و ۱-۲ ترانه فولکلور را میتوان هیتهای موزیک بنده نامید. قطعا به اندازه بزرگان پاپ نیست اما با کمال تواضع از متوسط دیگران بالاتر است. خب منصفانه است روزگار به جای قیافه و تیپ جذاب، و رنج محرومیت از وطن و هموطن، و… بسیاری مصادیق شقاوت، یک مصداق سعادت و استعداد به من داده است… من ملودی بسیار ساختهام. و میسازم اگر رجزخوانی برداشت نشود، بیاغراق هفتهای سه تا از ۷-۸ تا را لایق ثبت در گوشی مییابم که بعدا تبدیل به نت شوند…البته هیت در محدوده مخاطب همین موزیک نه در حد شاهکارهای قدما….
حالا به همایون برگردیم. میدانید تعریف من از همایون چیست. اگر مثال سینمایی بزنم او آل پاچینوست، اگر مثال از ماشین بزنم او مازراتی است، در حالیکه من و بقیه در امر آواز، یک سری سمند و تویوتا کرونا و … هستیم که کمی از هم بهتریم. بگذارید تواضع نکنم، من نمیتوانم تواناییهای تکنیکالم را با بقیه مقایسه کنم چون من زیستام زیست یک مجنون موسیقی نیست. از یک اجرا تا اجرای بعد ممکن است دست به سازم نزنم، اما دیوانه شعر و ادبیات و سینما هستم. لذتی که از دیدن و یاد گرفتن از هنرهای تجسمی میبرم چند برابر موسیقی است. در ماشینام در مسیرها، تنها وقتی همسرم هست موزیک پخش میشود. اگر خودم تنها باشم میروم سراغ قصهها و پروندههای صوتی. در خانه اگر غمگین شوم کمتر با سهتار درمانش میکنم. حال آنکه بیاغراق بگویم آنقدر ساختن ملودی برای من اتوماتیک شده که امکان ندارد ساز را بردارم و یک ملودی ساخته نشود. امکان ندارد به موزه بروم و بعد از یک ربع به خودم نیایم که الهام فضا ملودیای را در ذهنم نشانده… پس من نمیتوانم ادعایی در سهتار نوازی داشته باشم هر کس در این سالها با استدلال اینکه “ نامجو سه تار بلد نیست” مرا لایق این توجه ندانسته واقعا از نظر من حق دارد. چون او عمرش را در تمرین صرف کرده و من همان وقت را صرف علایق فرهنگی دیگر کردهام… اما آواز تنها عرصهای است که از ۱۲ سالگی در آن استخوان خرد کردهام. به راحتی میتوانم ضعف و قوت همه خوانندگان را تحلیل کنم اما همایون شجریان ورای تحلیل است. اگر همایون و محمدرضا در سالهای اواخر ۴۰ و دهه ۵۰ دو رقیب چهل ساله بودند، از من قبول کنید که محمدرضا حذف میشد. همایون نت ر تا سل بالا را در چند کنسرت یک تور، بعضی اوقات ۳-۴ بار درهفته اجرا میکند، در حالیکه استاد شجریان فقط دوبار و فقط در ضبط استودیو به آن نتها دست انداخته. یک بار در مناجات ربنا، و یک بار در تصنیف “صبح است ساقیا” در آلبوم دستان. من و امثال من سیصد سال هم عمر کنیم به پای حنجره همایون نمیرسیم. در قطعهای که بر اساس “نصرت فاتیح علیخان” خوانده — ایده از سهراب پورناظری— یک بار دیگر دقیق شوید. مهمترین خواننده جنوب شرقی آسیا را مثل یک مار قورت میدهد. با آوازش در زیر و بالای آن اواز معروف، حرکت میکند طوریکه آدم حسرت میخورد که همه آن غربیها که از استاد هندی اسطوره ساختند، چرا نسخه همایون را نشنیدهاند؟ او در میانسالیاش از هر لحاظ از میانسالی پدر جلوتر است… اما فرق چیست؟ من بعد از کنسرت برکلی ۷-۸ سال بعد در اجرای “ایران من” در سن خوزه هم بودم. موزیک سهراب و اجرای همایون شاهکار بود… ولی انتهای کنسرت باز “ نبسته ام به کس دل” اگر نبود مخاطب هیجان نمی یافت.
گذشت و دوستی خبر داد، همایون و قربانی دارند آلبوم مشترک میدهند. من گفتم: من فن هردوشان هستم. اما این آلبوم باید یک اسکورسیزی( به عنوان سازنده انتخاب شعر و هدایت دو غول) داشته باشد تا بتواند یک آل پاچینو و یک داستین هافمن را هدایت کند وگرنه من از الان نتیجه را حدس میزنم. دوستم پرسید: نتیجه چیست؟ گفتم نتیجه رقابت متمدن و محترم سر اجرای نتهای زیر حنجره است از اول تا آخر آن اثر هردوشان نت بالا اجرا خواهند کرد تا محترمانه تواناییشان را به رخ بکشند که قابل درک است ولی نتیجه اثری نیست که بیش از سه ماه در یادها بماند. و پیشبینیام درست از آب در آمد. آیا از آن آلبوم مشترک همایون و قربانی، قطعهای به یاد دارید؟ قطعا نه…
خواندن ملودی مقام کردی مشهور « یاوران مستم» روی شعر حافظ، نه تنها محبوبیت ورژن کردی را نمییابد بلکه نشان از عدم دریافت بمباران طنز و کنایه و متلک حضرت حافظ به روزگار و هستی است.
درست است بیشتر مقامهای کردی وزن ۵ هجایی دارند و «عیشام مدام است…» نیز بر همان وزن است… اما حافظ در بیت مطلع ذرهای نالان نیست. دارد تیکه میاندازد به خودش. یعنی: از حالم می پرسی؟ آره خیر سرم توپ توپم.
اینجا جای نقد نیست فقط قصدم اشاره به از دست رفتن فرصتهای هیت شدن در کریر یک نابغه است.
هر آنچه مربوط به نعمات درون موسیقی است، همایون از پدرش بیشتر دارد. شان پدر را هم خوب به ارث برده. هوش اجتماعی پدر را نیز. اینکه کمتر دیده میشود، کم مصاحبه میکند و…همه از هوش آرتیست بر میآید، اما افسوس که او در زمانه ما میزید نه زمانه پدرش. در زمانه استاد شجریان اگر ایشان آل پاچینوی عرصه خودش بود، شاعر همنشیناش هم کم از او نداشت. نوازنده کنار استاد، لطفی و شهناز و مشکاتیان و علیزاده و هوشنگ ظریف بودند. آهنگسازان در هر سبکی نابغه دوران بودند از لطفی تا حسن یوسفزمانی، شاعر معاصر ابتهاج و شفیعی کدکنی و مشیری بودند. اما زمانه ما و همایون از این همنشینها خالی است. کدام یک از آن دایره بازیگران طنز و سلبریتیهای سینما و موسیقی میتوانند به کوه استعداد همایون، حتی تخته سنگی بیفزایند. برای همین است که مهمترین استعداد دوران ما از تعداد کمی از قطعات هیت، مثل “نبسته ام به کس دل” بهره دارد.
مطلب را با این ادعا به پایان میبرم. من حاضرم ۱۰ تا از قطعات کارنشدهام را رایگان در اختیار استاد همایون بگذارم، و در تایید ادعایم اینجا تضمین میکنم که از آن ده تا اگر ۵تایش را همایون بپسندد، و چک سفید امضا میگذارم که اگر از آن ۵ تا بعد از تنظیم و اجرای ایشان، حداقل ۲ یا ۳ تای آن تبدیل به هیت نشد، آن چک را بنویسند و از من تقاضای ضرر کنند. حالا این جملات که مزاح است ولی نکته جدی این است. من نه کردیت میخواهم، نه دستمزد و نه همکاری یا همخوانی. استاد همایون فرض کند آن ده ملودی و شعر همراه آن را در کیسهای در بیابان یافته و اصلا صاحب ندارد. من تمام اینها را گفتم که عمر ما دارد میگذرد و مثل همایون حالا حالاها نخواهد آمد. و دلم میخواهد آل پاچینوی نسل ما، در کارنامهاش تعداد بیشتری اثر ماندگار داشته باشد.
اگر او پایه باشد، من حاضرم.
من از غرور نداشته گذشتم و حرف دلم را زدم.
محسن نامجو ۱۹ اگوست ۲۰۲۵- نیویورک