چرا محمدرضا شجریان موفقترین خواننده تاریخ موسیقی ایران است؟
شبکه خبری ایران24 ـ گروه موسیقی: علت موفقیت محمدرضا شجریان در آواز ایرانی را میتوان از جنبههای گوناگون هنری، فرهنگی، شخصیتی و تاریخی بررسی کرد. شجریان نهتنها یک خواننده برجسته، بلکه پدیدهای چندوجهی در تاریخ موسیقی ایران است که توانست آواز ایرانی را از محدودهی سنتی خود فراتر ببرد و به جایگاهی جهانی برساند.
نخستین عامل موفقیت او، تسلط فنی و علمی بر ردیف موسیقی ایران و به همان اندازه تسلط و اشراف بر ادبیات کلاسیک ایرانزمین است که در موسیقی غالبا باکلام ما از بالاترین اهمیت برخوردار است. شجریان از دوران جوانی نزد استادان بزرگی چون احمد عبادی و عبدالله دوامی شاگردی کرد و ردیف را با دقت و عمق فراگرفت. او نهتنها ردیف را حفظ کرد، بلکه توانست با خلاقیت شخصی خود، آن را زنده و پویا نگه دارد. صدای او نمونهای بیبدیل از تسلط بر تحریر، وسعت صوتی و کنترل دقیق نفس بود. در اجرای مقامها و گوشهها، شجریان دقتی علمی داشت که کمتر خوانندهای به آن درجه رسیده است.
دومین عامل، نوآوری در عین وفاداری به سنت از شاخصههای اصلی رویکرد شجریان در آواز ایرانی است. او برخلاف برخی از همعصرانش که میان سنت و نوگرایی یکی را فدای دیگری کردند، راه میانهای برگزید. او در همکاری با آهنگسازانی چون پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و محمدرضا لطفی، قالبهای نوین در موسیقی دستگاهی ایجاد کرد. آلبومهایی چون بیداد، دستان و آستان جانان نمونههای بارزی از ترکیب اندیشه سنتی با بیان معاصرند. این توانایی در تطبیق میان گذشته و حال، از او چهرهای فراتر از یک خواننده ساخت؛ او تبدیل به صدای زمانه شد.
عامل سوم، پیوند عمیق میان موسیقی و شعر در آثارش بود. شجریان شعر فارسی را نهفقط بهعنوان ابزار بیان، بلکه بهمثابه روح آواز میدید. انتخاب اشعار حافظ، سعدی، مولوی و شعرای معاصر از هوشنگ ابتهاج تا فریدون مشیری با دقتی فلسفی انجام میشد. نکته تمایز شجریان این است که او معنای شعر را در لایههای صوتی بازتاب میدهد؛ بهگونهای که هر تحریر و مکث، بازتابی از احساس و اندیشه شاعر باشد. همین درک عمیق از زبان و ادبیات، آثارش را از سطح موسیقی صرف به مرتبه اندیشه ارتقا داد تا جاییکه بار عاطفی واژگان، آکسانگذاری دقیق و روایت مفهوم کلی یک قطعه شعر را به شایستهترین وجه ممکن و نزدیک به ایده شاعر، به زبان موسیقی تعبیر و برگردان میکند.
چهارمین عامل، شخصیت اجتماعی و اخلاقی او بود. شجریان نهتنها در صحنه، بلکه در زندگی شخصیاش نیز نماینده نجابت و آزادگی ایرانی است. صداقت، فروتنی و موضعگیری شجاعانهاش در بزنگاههای تاریخی، به او جایگاهی فراتر از هنرمند داد. او مسئولیت فرهنگی داشت. شجریان به گفته خودش بخاطر «کارهایی که در موسیقی نکرد» شجریان شد. منظور از این عبارت این است که این هنرمند، برای موسیقی قداست قائل بود و هر کاری را نمیخواند، هر پیشنهادی را نمیپذیرفت.
در زمانی که قبل از انقلاب بسیاری از خوانندهها با پولهای کلان دعوت کابارهها برای خوانندگی را پذیرفتند و زندگی سرشار از رفاه برای خود مهیا کردند، شجریان با لقمه بخور و نمیر زندگی کرد تا تعریفی با وجاهت از موسیقی معرفی کند. او در مسیری که همه عناصرش از شعر تا ملودی و تنظیم و نوازندگان را شامل میشد، بسیار گزیدهکار بود و به دنبال بهترین کیفیت در کارش بود. این کار کیفی مستلزم این بود که از نظر اجتماعی نیز منزلتی درخور آن نگاه ایجاد شود، ازاینرو میبایست به بسیاری از پیشنهادات وسوسهانگیز نه بگوید تا ساختاری را تعریف کند که دو مفهوم موسیقی غنی و حرمت، در بالاترین شکل ممکن به قله برسند.
شجریان موفق شد زیرا میان هنر، اندیشه و اخلاق پیوندی استوار برقرار کرد. موفقیت او نتیجه ترکیب نبوغ ذاتی، تلاش مستمر، دانش عمیق، خلاقیت هنری و تعهد انسانی بود. از اینرو، محمدرضا شجریان در حافظه فرهنگی ایران نهتنها بهعنوان استاد آواز، بلکه بهعنوان وجدان هنری یک ملت باقی خواهد ماند.
در ادامه بهصورت تحلیلی و از منظر فنیِ آوازی و فیزیولوژیک توضیح میدهم که شجریان چگونه با کار بر روی صدایش، به اوج تکنیکی و هنری رسید.
۱. تسلط کامل بر فیزیولوژی صدا
شجریان صدای خود را بهمثابه یک ساز دقیق میشناخت. او در تمرینهایش سالها روی کنترل حنجره، حجم نفس، و تنظیم فشار هوا کار کرد. در نتیجه: کنترل نفس (Breath Control) در او بینظیر بود. در اجرای تحریرهای طولانی مثل بخشهایی از مرغ سحر یا دستان، جریان هوایی در نفسگیریهای او کاملا در کنترلش بود تا بتواند نزدیکترین حالت بین کششها، آکسانگذاری و حفظ کیفیت خروجی صدا را ارائه بدهد.
پوزیشن حنجره (Laryngeal Position) را بهخوبی میشناخت. در صداهای زیر، با تکیه بر رزنانس (resonance) سینوسی و دهانی، صدای شفاف اما بدون فشار تولید میکرد. بدین معنا که شما صدایی در نتهای اوج میشنوید اما این صدا به هیچ عنوان شما را اذیت نمیکند چراکه بسیاری از خوانندگان، به نتهای اوج که میرسند، فشاری مضاعف بر حنجره وارد میکنند، و برای اجرای نتهای زیر، حنجره را به شدت منقبض میکنند، این فرآیند باعث میشود حجم صدا کاهش یابد و فشار آن در کام و بینی بپیچد و فشار آن باعث شود که شنونده کاملا متوجه این تنگنای صوتی شود اما در صدای شجریان شما مادامیکه دارید نتهایی در محدوده سوپرانو میشنوید هیچگونه فشاری احساس نمیکنید و دینامیک صوتی خواننده را در یک روند منطقی بدون افت و خیر و با حفظ قدرت در طنین و رنگ صوت میشنوید.
شجریان رزنانسهای چندگانه (Multi-Resonance Technique) را بهکار میبرد: ترکیب رزنانس سینه، دهان و بینی برای غنیسازی طنین. این ویژگی باعث میشود صدایش در تمام محدودهها (از اوج تا بم) پرطنین و یکدست بماند.
۲. طراحی صوتی مبتنی بر کوک و ردیف
شجریان هر گوشه و دستگاه را با درک دقیق از فواصل و کوک ایرانی اجرا میکرد، نه با تکیه بر حس صرف. او فواصل ریزپردهای (ربعپردهها) را بهصورت شنیداریِ دقیق و فیزیکی در عضلات صوتیاش نهادینه کرده بود. این یعنی در صداسازیاش، هر تغییر فرکانسی در محدودهی چند هرتز، با تغییر ظریف در وضعیت لبها، فک و زبان تنظیم میشد. شجریان در روند مدگردی در دستگاهها و گوشههای ایرانی با مهارتی مثالزدنی، پل میزد و چنان از دستگاهی به دستگاه دیگر یا از آوازی به آواز دیگر میرفت که شنونده متوجه نمیشد و حساش نسبت به موسیقی و کلام منقطع نمیشد.
در گوشههایی مثل دلکش یا داد و بیداد، حرکت میان نتهای متغیر را با ترکیب «اسلاید نرم» و «تحریر ملایم» انجام میداد کاری که بهنوعی معادل portamento control در آواز کلاسیک غربی است یعنی لغزش یا انتقال نرم و پیوسته بین دو نت که شجریان آن را به واسطه تمرینات مستمر به شکلی استادانه اجرا میکرد.
۳. معماری تحریرها
تحریر در صدای شجریان صرفاً زینت نبود؛ جزء ساختار ملودیک بود. او تحریر را با ریتم درونی و کنترل دیافراگم میساخت، نه فقط با لرزش حنجره. به همین دلیل، تحریرهایش وضوح، تداوم و دینامیک داشتند.
الگوهای تحریر او از دو منبع گرفته شده بودند: ردیف دوامی (تحریرهای سنتی) و اصوات طبیعی (مثل چهچه پرندهها). خودش بارها گفته بود «من خیلی به صدای بلبل و پرندگان دیگر توجه داشتهام و خودم چند قناری هم داشتهام. آنها برای من آواز میخواندند و من همیشه صدایشان را در گوش داشتهام. در طبیعت هم که راه میروم همیشه گوشم به صدای پرندگان است... تحریرهای ما شبیه چهچهۀ بلبل است که در کوهستان انعکاس پیدا کرده است.»اما از اینها مهمتر این است که شجریان که مهارت در اجرای تحریر را به اوج رسانده بود اما رویکردی بدیع ارائه داد. او معتقد بود که خواننده نباید هرجایی تحریر بزند. او تحریر را از جنبه صرفا خودنمایی خارج کرد و تاکید داشت که تحجریر باید به اندازه و به جا و به فراخور مفهوم شعر و موسیقی ارائه شود.
۴. دینامیک صوت و بیان احساسی
یکی از شاخصترین ویژگیهای شجریان، توانایی در کنترل دینامیک صوتی (Dynamic Range) بود: از pianissimo (آرامترین حالت) تا fortissimo (بلندترین حالت) را بدون تغییر رنگ صوت اجرا میکرد. در هر جمله آوازی، شدت و ضعف را در خدمت معنا به کار میگرفت؛ یعنی با هر واژه شعر، «جهت عاطفیِ» صدا را تغییر میداد. این رویکرد، تلفیقی از تفکر موسیقی دستگاهی و اصول بیان موسیقایی است که اوج این تفکر و اندیشه آوازی را در bel canto غربی میتوانیم ببینیم.
۵. تمرین مداوم و مهندسی صدا
شجریان روزانه تمرینهای خاصی برای حفظ انعطاف حنجره انجام میداد: تمرینهای گامخوانی با آواها برای باز کردن مسیر رزنانس. تمرین در فواصل مختلف از ربعپرده تا پنجم درست برای دقت در کوک. تمرین آوازی در فضاهای مختلف بویژه در کوهستان برای شناخت بازتاب صوت. این تمرینها باعث شد صدای او بهلحاظ آکوستیکی متوازن باشد و در ضبط یا اجرای زنده تفاوتی محسوس نداشته باشد. یعنی شنونده آنچه را که در صحنه کنسرت شجریان میشنید نزدیکترین حالت و کیفیت با صدای ضبط شده و به اصطلاح پالایش شده داشت، برخلاف بسیاری از خوانندگان امروزی که صدای ضبط شده و استودیوییشان اختلاف معناداری با آنچه که به صورت زنده از آنها شنیده میشود، وجود دارد.
شجریان با ترکیب سه مؤلفه بنیادین شناخت علمی از فیزیولوژی صدا، درک موسیقایی از ردیف و معنا، و انضباط تمرینی بیوقفه توانست صدای خود را به دقیقترین ساز آوازی ایرانی تبدیل کند. او صدایش را نه بهعنوان موهبت طبیعی، بلکه چون نتیجه تلاشی آگاهانه پرورش داد. در واقع، صدای شجریان حاصل «علم، ریاضت و عشق» بود سهگانهای که کمتر در تاریخ آواز ایران چنین هماهنگ تجلی یافته است.