به گزارش رسانه بهمن، به نقل از فارس، سیداکبر طباطبایی از مستشاران نظامی ایران در سوریه درباره نبرد ارادهها در کتاب «سیمای سلیمانی» این چنین روایت کرده است: پیشروی نیروهای مقاومت از محورهایی که تعیین کرده بودیم، شروع شد. نیروها در حرکتی برقآسا، بعد از پشت سر گذاشتن «مطار سین»، به «سبع بیار» در عمق ۳۰ کیلومتری رسیدند. آن روز، ۱۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۶ بود. بعد، ۴۰ کیلومتر دیگر پیش رفتند و بعد از ظهر روز شانزدهم اردیبهشت، خود را به سه راهی ظاظا رساندند.
عملیات چنان با شتاب پیش رفت که در دو گام اولیه که ۴۸ ساعت طول کشید، یکی از یگانهای ما یعنی لشکر حضرت عباس (ع)، ۷۰ کیلومتر پیشروی کرد و در منطقه حساس ظاظا مستقر شد. میدانستیم تا رسیدن به مرز، ۵۰ کیلومتر دیگر باقی مانده است. از این موضوع هم اطلاع داشتیم که تا ۲۰ کیلومتر مانده به مرز، آمریکاییها مستقر هستند و ممکن است برای یگانهای ما مشکلاتی ایجاد کنند.
به حیدریون دستور دادیم عملیات را به طرف مرز «کید» ادامه بدهند. بعد از ابلاغ این دستور، فرمانده حیدریون، صبح روز ۲۸ اردیبهشت ماه، یگانش را حرکت داد؛ اما قبل از آنکه یگانش به کید برسد، هواپیماهای آمریکایی تهدید به بمبارانش کردند. جنگندههای آمریکایی با شلیک چند موشک فسفری در اطراف محل تجمع نیروهای حیدریون، به آنها اخطار دادند که اگر همین طور به راهشان ادامه دهند، حتماً بمباران خواهند شد.
فرمانده حیدریون وقتی متوجه این اخطار شد، با تغییر در مسیر حرکت نیروها و دور زدن منطقه به سمت مرز «تنف»، راهش را ادامه داد و ساعت ۱۲ ظهر، نیروهایش را به ۱۰ کیلومتری تنف رساند. آمریکاییها نگران شدند. از قرارگاه، تحولات میدانی صحنه را رصد میکردیم که ناگاه افسر رابط روس، پیام فرماندهی آمریکا را برای ما خواند: «نیروهای ما در تنف مستقر هستند و تا شعاع ۵۵کیلومتری این شهر، منطقه ممنوعه اعلام میشود و با هر تحرک و اقدامی در این محدوده مقابله خواهد شد. شما وارد منطقه شدهاید و باید سریعاً از آن خارج شوید؛ وگرنه هدف جنگندههای ما قرار خواهید گرفت».
با این حال به فرمانده حیدریون گفتم به هشدار آمریکاییها توجه نکند و نیروها را تا سه راه کید پیش ببرد. در همین گیرودار، جنگندههای آمریکایی، یک بولدوزر ما را زدند و به آتش کشیدند. این بولدوزر داشت برایمان خاکریز میزد. لودری را هم که برای مهار همان آتش رفته بود، زدند. یک دستگاه تانک و یک دستگاه بیل مکانیکی ما را هم که روی کمرشکن بود، هدف قرار دادند و به آتش کشیدند. در آن لحظه حساس، حاج قاسم تصمیم نهایی را گرفت و گفت: به اخطار آمریکاییها توجه نکنید و بروید جلو!
افسر رابط روسها، در اتاق وضعیت، پیام دیگری را از طرف آمریکاییها قرائت کرد: «به منطقه تحت کنترل آمریکاییها نزدیک نشوید؛ وگرنه مورد حمله جنگندههای ما قرار خواهید گرفت».
در این لحظه، فرمانده میدان، با اعلام پیامی کوتاه و غیرمنتظره به نماینده روس، از او خواست این پیام را به اطلاع آمریکاییها برساند: «اگر آمریکاییها به این وضعیت ادامه بدهند، ما تنف را گلولهباران خواهیم کرد».
این پیام در حالی به آمریکاییها ابلاغ شد که نیروهای آمریکایی خارج از مدار، با برافراشتن پرچم آمریکا داشتند خاکریز میزدند. اخطار بعدی هم با این منظور به آنها داده شد: «پهباد شاهد در آسمان منطقه، مجهز به موشک و آمادهی شلیک است».
بلافاصله دستور شلیک از طرف قرارگاه صادر شد و یک موشک به قلب مواضع آمریکاییها فرود آمد. گرچه این موشک منفجر نشد، همین زهر چشم کافی بود تا وحشت، اردوی آمریکاییها را بگیرد و آنها پیام ترک مخاصمه بدهند. بعد هم به داخل مدار ۵۵ درجه تنف برگردند.