به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از همشهریآنلاین، این حادثه ظهر سهشنبه گذشته اتفاق افتاد و افکار عمومی را به شدت تحتتأثیر قرار داد. ماجرا از این قرار بود که ظهر آن روز خانواده دختربچه ۲سالهای، وی را به مطب متخصص اطفال در خیابان شهید بهشتی منتقل کردند. دختر خردسال مبتلا به بیماری خاصی بود و با انجام معاینات اولیه معلوم شد دچار مشکل قلبی شده است.
در این شرایط ماجرا به اورژانس اطلاع داده شد تا وی به سرعت به بیمارستان منتقل شود. وقتی آمبولانس رسید بهدلیل شرایط ترافیکی این خیابان، نبود جای پارک مناسب و حال وخیم دختر خردسال، نیروهای اورژانس ناچار شدند آمبولانس را در خط ویژه پارک کنند و وارد ساختمان پزشکان شوند. پس از آنکه عملیات احیا انجام شد باید هرچه سریعتر کودک به بیمارستان منتقل میشد تا ادامه درمان صورت بگیرد، اما وقتی تکنیسینهای اورژانس به همراه دختربچه از ساختمان پزشکان خارج شدند، ۲ عدد از چرخهای آمبولانس پنچر شده بود و نتوانستند دختربچه را به بیمارستان ببرند. آنها درخواست اعزام آمبولانس دیگر کردند، اما تا رسیدن آمبولانس دوم، بهدلیل طولانی شدن روند انتقال دختربچه به بیمارستان وی دوباره بدحال شد و این بار جانش را از دست داد.
وقوع این حادثه تلخ و انتشار خبر آن در رسانهها افکار عمومی را جریحهدار کرد. همه، عامل این اتفاق هولناک را فردی میدانستند که چرخهای آمبولانس را پنچر کرده و مانع حرکت آن شده بود. در این شرایط تیمی از مأموران پلیس پایتخت با دستور بازپرس جنایی تهران راهی محل حادثه شده و برای شناسایی فرد ناشناس به بازبینی تصاویر دوربینهای مداربسته پرداختند. فیلمها نشان میداد که عامل این حادثه راننده یک اتوبوس بوده است.
او پس از آنکه در خط ویژه با آمبولانس روبهرو شده، چندین بار بوق زده، اما وقتی دیده آمبولانس حرکت نمیکند، درحالیکه عصبانی و کلافه بوده از اتوبوس پیاده شده و ۲تا از چرخهای آمبولانس را پنچر کرده. سپس دنده عقب گرفته و با تغییر مسیر از محل دور شده بود. با این سرنخ، زمان زیادی طول نکشید که این فرد شناسایی و در خانهاش در یکی از مناطق جنوب پایتخت بازداشت شد.
دختربچهای حدودا ۲ساله که در جریان پنچر شدن آمبولانس جانش را از دست داد، مبتلا به بیماری فلج چهاراندامی بود. در این بیماری، کودک هر ازگاهی ممکن است بعد از خوردن غذا یا شیر، آن را برگرداند و حالت خفگی به او دست بدهد. پزشک متخصص اطفال که کودک، پیش از این ۳ مرتبه به مطب او رفته، اما روز حادثه حالش وخیم شده بود، میگوید: قبل از ساعت ۱۲ روز سهشنبه بود که پدر و مادر کودک به من زنگ زدند و گفتند حال دخترشان بد است. به آنها گفتم اگر میخواهند، میتوانند بچه را به مطب من بیاورند یا به بیمارستان بروند. زمانی که آنها با من تماس گرفتند، در خانهام بودم و گفتند میخواهند بچه را به مطب بیاورند.
وی ادامه میدهد: پس از این تماس راهی مطب شدم و پدر و مادر کودک، دخترشان را به مطب انتقال دادند. وقتی متوجه شدم دختربچه مشکل قلبی پیدا کرده عملیات احیا را شروع کردیم و همزمان به اورژانس زنگ زده و درخواست آمبولانس کردیم تا او را به بیمارستان انتقال بدهیم. نیروهای اورژانس که رسیدند عملیات احیا را با کمک آنها ادامه دادیم تا اینکه شرایط بیمار ثابت شد. پس از آنکه وضعیت ثابت شد باید او به بیمارستان منتقل میشد. در علم پزشکی اینطور است که وقتی یک کودک دچار تشنج مغزی میشود باید فورا او را به بیمارستان منتقل کنیم تا به یک دستگاه اکسیژن ثابت وصل شود و ۲ یا ۳ روز تحت درمان قرار بگیرد.
وی ادامه میدهد: در این جور مواقع حساس، معمولا خودم همراه بیمار به بیمارستان میروم و آن روز میخواستم به همراه کودک سوار بر آمبولانس شده و به بیمارستان برویم، اما در اوج ناباوری متوجه شدیم که چرخهای آمبولانس پنچر شده است. حدود ۱۰ دقیقه طول کشید تا آمبولانس دوم رسید، اما متأسفانه کودک فوت شده بود. پزشک متخصص درباره اینکه آیا میشد با خودروی دیگری به جز آمبولانس کودک را به بیمارستان رساند، میگوید: بهدلیل اینکه دستگاه به کودک وصل بود و باید فیکس میماند و تکان نمیخورد، خطرناک بود که با خودروی دیگری کودک را به بیمارستان انتقال داد. حتی اگر در آغوش هم بود باز هم خطرناک بود اما در آمبولانس جایش ثابت میماند و تکان نمیخورد تا به بیمارستان منتقل شود. من از این حادثه به شدت متاثر شدم و بسیار از مرگ کودک ناراحتم.
راننده اتوبوس، مردی ۳۹ساله است که در برابر اتهام تخریب، قتل شبهعمد و اخلال در نظم عمومی قرار گرفته است. او به شدت نادم و پشیمان است و میگوید از وقتی متوجه شده اقدام عجولانهای که بهدلیل عدمآگاهی مرتکب شده منجر به مرگ کودکی بیگناه شده است، عذاب وجدان شدید گرفته و خیلی ناراحت است. وی پس از دستگیری به سوالات تیم تحقیق پاسخ داد.
چه شد که فکر پنچر کردن چرخهای آمبولانس به ذهنت خطور کرد؟
آمبولانس در خط ویژه پارک کرده بود و من هم بهشدت کلافه بودم. آنقدر عصبانی شدم که دیگر کنترلی بر مغز و رفتارم نداشتم. نمیدانم چه شد که پیاده شدم و برای آنکه عصبانیتم را خالی کنم چرخها را پنچر کردم.
مگر جز این است که آمبولانس میتواند هر جایی پارک کند و در آن لحظه به این فکر نکردی که ممکن است مریض بدحال داشته باشد؟
ظهر بود. فکر میکنم ساعت۱۲ بود. هوا بهشدت گرم بود و من از گرما کلافه شده بودم. کولر هم نداشتم و از صبح بهشدت عرق کرده بودم. گرما تا مغزم نفوذ کرده بود و به همین دلیل اصلا متوجه نبودم که اقدام هولناک من باعث مرگ کودکی میشود. خیلی پشیمانم و نمیدانید چه عذابی میکشم.
راهت سد شده بود و راه دیگری وجود نداشت؟
آمبولانس درست جایی پارک کرده بود که نمیتوانستم درجا تغییر لاین بدهم. البته باید کمی دنده عقب میگرفتم تا بتوانم وارد لاین دیگر شوم، اما چون کلافه بودم مغزم کار نمیکرد. بعد از حادثه مسافتی را دنده عقب رفتم و وارد لاین دیگر شدم و رفتم.
کار سختی بود؟
نمیدانم چه باید بگویم. اشتباه کردم و تأکید میکنم که در آن لحظه بهشدت از گرما کلافه شده بودم. چند دقیقهای هم صبر کردم، اما راننده آمبولانس نیامد. وقتی دیدم او نیامد از اتوبوس پیاده شدم و ۲ تا از چرخهای آن را پنچر کردم. من مجبور شدم مسافت زیادی را در آن شرایط دنده عقب بروم.
چه زمانی متوجه شدی که اقدام هولناک تو باعث مرگ کودکی ۲ساله شده است؟
فردای آن روز یعنی روز چهارشنبه خبر را در رسانهها خواندم و نمیدانید چقدر ترسیدم و عذاب وجدان گرفتم. حتی از ترسم موبایلم را خاموش کردم، اما سرانجام پلیس دستگیرم کرد. واقعا در آن لحظه اصلا گمان نمیکردم که ماجرا به مرگ یک کودک بیمار و گیرافتادن خودم ختم میشود. اگر میدانستم، هرگز مرتکب چنین اشتباه بزرگی نمیشدم.