رسانه بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - رضا باقری پور: حاج طالع باقرزاده، مبارزی است همسنگ باقر النمر در عربستان، شیخ عیسی قاسم در بحرین یا ابومهدی در عراق؛ همصدا و هممرام همین قهرمانان انقلاب جهانگستر حضرت امام (ره). با این تفاوت که در منطقه ممنوعه فعالیت میکند. پس نه آنچنان که باید کسی هوایش را دارد و نه از خیل عظیم انقلابیها کسی او را میشناسد.
به صورت خاص در مورد آذربایجان (جمهوری باکو) و رژیم علیافها صحبت میکنیم. در این سوژه طالع باقرزاده تنها نمونهای از صد و پنجاه مبارزه همبند خود است؛ ناشناختگی و مسکوت ماندگی پرونده او در ایران نیز نمونهای از موضع و عملکرد ایران در مواجهه با مسئله آذربایجان است. اندیشه، فرهنگ، کاراکتر ظالم، کاراکتر مظلوم و تمام چیزهایی که امروز در آذربایجان عناصر داستان مبارزه را شکل میدهد شبیهترین به تجربه ایرانی است؛ در عین حال اما غریبترین نیز هست.
کسی در ایران نمیداند در آذربایجان چه میگذرد. سوال نمیشود که رهبران مذهبی یک کشور با 70 درصد جمعیت شیعه چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ و در چنین کشوری چگونه اسرائیل میتواند نه رخنه سیاسی که حتی نفوذ عمومی و اجتماعی داشته باشد؟
فاطمیون افغانستان هست، زینبیون پاکستان هم هست اما حسینیون آذربایجان کجاست؟ چگونه در اخبار میشنویم که کشوری شیعه مانند آذربایجان میتواند بواسطه اسکان تروریستهای تکفیری مستقر در سوریه تهدیدی برای ایران باشد؟
چرا قدرتمندترین حکومتهای منطقه مانند عربستان از ایران گهگاهی گوشمالی میشوند اما آذربایجان نه؟ پس از طرح هزار چرای دیگر، نهایتا چرا اینقدر مسئله آذربایجان خاص، عجیب و بعضا مشکوک است؟ این رژیم در کشور ما خاطرخواهان قدرتمندی دارد که اینگونه تیغ تیز غیرت شیعی و ایرانی و یا حتی منافع ملی را در رسانه، ساختار سیاسی و محافل تصمیمگیری کند میکنند؟ تا مبادا شیشه عمر علیافها خش نیافتد؟
مستند نار و انار
عطف به بایکوت سنگین ماجرای آذربایجان، هر محتوایی از قبیل مستند و به صورت خاص مستند «نار و انار» وظیفه سنگینی دارد. در نار و انار مشت این بایکوت چنان که باید، باز نشد. از ابتدا مشخص نیست مسئله نار و انار چیست. داستان طالع باقرزاده است؟ سیرت سیاه حکومت باکو؟ سیاست فرهنگی این رژیم؟ رنج شیعیان؟
مستند پرده از حساسیت موضوع برنمیدارد؛ به جوانب مختلف مسئله ناخنک میزند؛ این ناخنک زدن هم تا مرز مبتذل کردن سوژه پیشمیرود. در جایی از مستند کل هماهنگی رژیم علیاف با اسرائیل در حد جاسوس خواندن یکی از مقامات آذربایجان شرح و ختم میشود.
چهره سیاست فرهنگی اسرائیل در این کشور، رقص دختران بیحجاب همراه با پرچم اسرائیل است؛ این تصاویر برای تحریک حساسیت مخاطب و ارائه یک حس از کلیت فضای مسئله شاید مفید باشد اما هنوز مسئله آذربایجان در مستند شکل نگرفته است. بماند اینکه اگر این تصاویر عجیب و خشمبرانگیز است، بیش از آنکه مرهون توانایی مستند باشد، نتیجه طرد شدگی داستان تلخ آذربایجان از رسانههای ایران و گوش و چشم ایرانیان است.
اما در یک سطح کلانتر مخاطب در این مستند نه میفهمد جامعه آذربایجان چیست و نه به چیستی حکومت این کشور پی میبرد. هیچ تلاش خاصی برای توضیح این دو شق کلان از ماجرا نشده است. اگر جامعه آذربایجان همان شیعه ناردارانی است، آن نیروی پلیسی که باقراُف یا موسم حمداُف و ... را دستگیر میکند کیست؟ چرا در مستند به برخی از افراد لقب اسلامخواه داده میشود؟ در این کشور غیراسلامخواهی هم هست؟ آنها چه سهمی از جمعیت و قدرت و نهادهای مدنی و سیاسی دارند؟
مستند در ادای خیلی از ملزومات اصلی ناکام مانده؛ از این رو شاید طلب واکاوی سکوت و انفعال ایران در قبال آذربایجان، تقاضایی سنگین باشد؛ چیزی که به حدود آن نزدیک هم نشده است.
در بیان فقر پرداخت به مسئله آذربایجان همین بس که در حال صحبت از مستندی 25 دقیقهای هستیم که چهارسال پس از اکران، اکنون در یک فرم توزیع محدود، تنها در سایت عماریار قابل خرید است!
انتهای پیام