رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه ورزش - مهدی زارعی؛ خبرنگار ورزشی: «من به رئیس جمهور هم گفتم که رئیس فدراسیون فوتبال و دوستانش علیه من توطئه کرده اند!» این جمله را هیچ ورزشکار یا مربی به ابراهیم رئیسی نگفته است! این جمله ای است که علی دایی در سال 1376 در دیدار با محمد خاتمی پس از صعود تیم ملی به جام جهانی و در مراسمی که با حضور رئیس جمهور وقت کشور برگزار شده بود، به خاتمی گفت. در روزهای صعود تیم ملی به جام جهانی 1998 داریوش مصطفوی رئیس فدراسیون فوتبال بود و اندکی بعد که به دستور مصطفی هاشمی طبا (رئیس وقت سازمان تربیت بدنی)، مصطفوی به دلیل «بیماری» برکنار و محسن صفایی فراهانی روی کار آمد، مخالفان دایی برکناری مصطفوی را به نفوذ دایی در فوتبال کشور مرتبط دانستند.
***
همه مشکلات تیم ملی
برای جدیدترها این مساله کاملا نامآنوس است، ولی زمانی بود که تمام مسائل و مشکلات فوتبال ایران به نوعی به علی دایی ارتباط پیدا می کرد و همه این ها در رسانه ها منعکس می شد. دایی در آن روزها در ترکیب اصلی تمامی مربیان تیم ملی جایگاهی ویژه داشت. از جلال طالبی و منصور پورحیدری گرفته تا میروسلاو بلاژویچ و بعدها برانکو ایوانکوویچ. فیکس بودن دایی حتی در روزهایی که ناآماده بود، باز هم، به شایعات مربوط به نفوذ علی دایی در تیم ملی دامن می زد و در واقع اکثر بازیکنانی که از تیم ملی کنار گذاشته شدند، به خاطر این چهره از تیم ملی حذف شدند (البته از نظر رسانه ها!) حتی حذف جواد زرینچه 33 ساله از تیم ملی در سال 1379 به خاطر اعتراض او به لباسهای مارک دایی بود (باز هم از نظر رسانه ها) و پنج سال بعد هم ایمان مبعلی 23 ساله از تیم ملی حذف شد، چون در بازی سوپرجام ایران روی پای دایی تکل زده بود!
به هر شکل نمی توان انتظار داشت، انسانی تا این اندازه مورد اتهام قرار گیرد و بتواند شرایط استاندارد فکری و ذهنی خود را حفظ کند. آن هم مردی مثل دایی که حتی در 28 سالگی به رئیس جمهور از توطئه فدراسیون علیه خودش پرده برداری می کرد!
با چنین ذهنیت هایی طبیعی است که داستان ارتباطات دایی با سیاسیون به شکلهای مختلف ادامه پیدا کند. اما اوج ارتباط دایی با سیاست کشورمان در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد رقم خورد.
****
لابی با خدا!
علی دایی در طول سالهای اخیر بارها و بارها گفته که به دلایل سیاسی و توسط افرادی مافوق فدراسیون از تیم ملی کنار گذاشته شد. البته که دایی معتقد است که اگر هدایت تیم ملی در سه بازی آخر جام جهانی به او سپرده می شد، ایران به جام جهانی 2010 صعود می کرد. اما دایی همچون همیشه، تنها نیمی از لیوان را می بیند. همان نیمه خالی که احتمالا از نظر او با توطئه خالی شده است!
واقعیت این بود که انتخاب علی دایی نیز هیچ ارتباطی به مسوولان وقت فدراسیون فوتبال نداشت و دایی نیز که باورش نمی شد در کمتر از یک سال بعد از آغاز مربیگری، هدایت تیم ملی به او سپرده شود، در جمله ای تاریخی اعلام کرد: هر کسی لابی قوی تری داشته باشد، مربی تیم ملی خواهد شد!
طبیعی بود که در آن روزها همه منتظر انتخاب افشین قطبی بودند و قطبی حتی در سفر پرسپولیس به شیراز در استادیوم دور وداع زد و از هواداران وداع کرد. اما رابطه تنگاتنگ دولت وقت و مسوولان شرکت سایپا همه چیز را دگرگون کرد و معلوم شد که لابی سایپایی ها قوی تر است تا دایی دومین جمله قصار خود را بگوید: من با خدا لابی کردم!
****
معجزه هزاره
دایی یک سال مربی تیم ملی بود؛ دورانی که می توان از همه نظر، آن را عجیب ترین دوران تاریخ فوتبال ایران دانست. دورانی که دولت وقت از همه حربه های لازم از جمله « ارعاب و تهدید» برای حمایت رسانه ها از تیم ملی استفاده کرد!
احمدی نژاد دایی را مربی تیم ملی کرده بود، پس طبیعی بود که هرگونه ایراد از دایی، ایراد از مردی خوانده شود که می خواست دنیا را دگرگون سازد و هوادارانش به او لقب «معجزه هزاره سوم» داده بودند! در این شرایط وزارت ارشاد به همه مطبوعات دستور داد که: از تیم ملی حمایت کنید و دیدگاه انتقادی نداشته باشید!
****
ضررهای مالی
آن روزها دلار هنوز به 2 هزار تومان نرسیده بود و فرصت برای ریخت و پاش زیاد بود. پس چه جایی بهتر از فوتبال؟ در همان ایام گفته شد شرکتی چینی یک میلیون دلار به فدراسیون پول می دهد تا لباس تیم ملی را تولید کند. اما این قرارداد هرگز رخ نداد. چرا؟ چون دایی با اختیار تام مربی تیم ملی شده بود؛ از جمله این که لباس تیم ملی را تولیدی او تهیه کند!
بازیهای تیم ملی همگی عجیب و مبهم بودند. یک بار تیمی ضعیف از آفریقا برای بازی با تیم ملی به ایران آمد و چهار تیم استقلال، پرسپولیس، ذوب آهن و سپاهان (چهار نماینده ایران در آسیا) مجبور شدند برای این بازی بی ارزش، تمام بازیکنان خود را در اج لیگ قهرمانان به تیم ملی بدهند؟ باشگاهها از سوی فدراسیون تهدید به محرومیت در صورت عدم همکاری شدند و البته بعدها دلیل این بازی معلوم شد: اسپانسر آن تیم آفریقایی شرکت دایی بود!
دایی از سیاستمداران، صدا و سیما، رسانه ها و...گریزان است و همه را عامل توطئه علیه خود می داند. اما هروقت که لازم باشد، تغییر موضع داده و از همه آنها به سود خود و کسب و کارش استفاده می کند، بدون این که این بخش زندگی خود را در ذهنش ثبت کند!
***
فعالیت های تجاری سرمربی
ایران برای برگزاری یک بازی عجیب با تیم «منتخب گالیسیا» راهی اسپانیا شد و کسی دلیل آن مسابقه را نفهمید. اما همان موقع رسانه ها نوشتند دایی کارهایی تجاری در اسپانیا داشت و باید حتما در آن ایام به اسپانیا سفر می کرد!
کمی بعد بازی دوستانه ایران با ازبکستان کنسل شد. باز هم رسانه ها نوشتند که به شکلی اتفاقی دایی باید همان ایام برای گرین کارت خود به آمریکا سفر می کرد!
****
رفراندوم بازی با عربستان!
اما بار فنی این دوران چه بود؟ تیمی که بلااستثناء در تمام مسابقات آن «مهدی رحمتی» ستاره میدان بود. تیمی که در چهار بازی خود یک برد و سه مساوی کسب کرد و سرانجام در مسابقه مرگ و زندگی در استادیوم آزادی مقابل عربستان (1-2) باخت تا رویای جام جهانی عملا به باد رود. در آن روز یک استادیوم با تمامی الفاظی که استفاده از آن در ورزشگاههای ما مرسوم است، به دایی«نه» گفتند و این جلوی همان هایی رخ داد که دایی را آوردند تا آنها هم دایی را اخراج کنند!
****
بذل و بخششهای دهه هشتادی!
دایی مدتها بعد به تلویزیون آمد. تلویزیون به هیچ کسی چنین فرصتی را نمی دهد. اما دایی درباره کاغذهای حقوقی و قراردادهای خود 3 ساعت در برنامه 90 صحبت کرد. فدراسیون می گفت برای دایی قراردادی 600 میلیون تومانی (با نرخ دلار هزار تومان) و پاداش 200 میلیون تومانی نوشته بود. اما دایی می گفت قراردادش 50 میلیون تومان بود و پاداشش 750 میلیون تومان!
راستی فوتبال ایران چه وقت این قدر ذلیل بوده که در گروهی چهار تیمه با حضور ایران، کوبت، امارات و سوریه، قرار گرفتن در بین دو تیم اول (دقت کنید دو تیم!) چنین پاداشی برای مربی تیم ملی به همراه داشته باشد؟ (امروزه می توانید تصور کنید به یک مربی بابت چنین کار آسانی 24 میلیارد تومان داده شود؟!)
****
نیمه فراموش شده
به هر شکل دایی هنوز هم معتقد است که در آن دوران، سیاسیون او را کنار گذاشتند. همان طور که الان مدتهاست با تلویزیون رابطه خوبی ندارد. اما همان سیاسیون و همان تلویزیون بیشترین لطفها را به او نداشته اند؟
دایی بعد از اخراج از ساپیا در هیچ تیم دیگری مربیگری نکرد تا شائبه محرومیت دایی به دلیل اظهارات مگوی سیاسی مطرح شود. اما واقعا دایی در ساپیا عملکرد درخشانی داشت؟ آیا دایی شرایط مدیریت سایپا را نمی دانست؟ قطعا می دانست. پس چرا ماهها در این سیستم مربیگری کرد و حقوق گرفت؟ حالا حتی دست دادن یا دست ندادن او با حمید سجادی می تواند با شاخ و برگ رسانه ای روبه رو شده و یک داستان تخیلی بزرگ بسازد.
اما در اصل ماجراها تغییری ایجاد نمی شود. دایی از سیاستمداران، صدا و سیما، رسانه ها و...گریزان است و همه را عامل توطئه علیه خود می داند. اما هروقت که لازم باشد، تغییر موضع داده و از همه آنها به سود خود و کسب و کارش استفاده می کند، بدون این که این بخش زندگی خود را در ذهنش ثبت کند!
|انتهای پیام|