به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از فارس، اینکه به عنوان یک مسلمان چگونه باید برخورد کنیم که در ورطه انحراف نیفتیم و به خطا نرویم، مربوط به نوع شناخت ما از دین است. مرحوم رضا بابایی، در کتاب دیانت و عقلانیت خود در این باره تذکراتی داده است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
جدول دین را چگونه حل کنیم؟
کسانی که مدتی به حل جدول روزنامهها یا مجلات معتاد بودند یا هنوز معتادند، میدانند که در جدول پاسخ به پرسشهای سخت پس از پاسخ به پرسشهای آسان، راحتتر میشود. یعنی نخست باید بروند سراغ خانههایی که پر کردن آنها آسان است و پس از آن روی سوالات سختتر تمرکز کنند. چون حل ستونهای آسان برخی از حروف ستونهای دشوار را آشکار میکند.
ستون سخت ستون ساده
این روش در حل برخی مسائل معرفتی نیز کارایی دارد. ما در حوزه معرفتهای دینی و فلسفی با پرسشهایی مواجهیم که پاسخ آنها آسان نیست و نیز پرسشهایی را میشناسیم که پاسخ آنها در میان «بدیهیات» یا نزدیک به آنهاست. مثلاً در مواجهه با پارهای از باورهای دینی و فتاوای شرعی نیم نگاهی به مجموعه بدیهیات مانند حسن عدل و قبح ظلم و مسلمات دینی دیگر، گره را میگشاید. اما مسائلی نیز وجود دارد که حل آنها بدون تأملات عقلی یا کاوشهای دقیق و دامنهدار در متون ممکن نیست. خطای روشی در برخی دینشناسیها این است که برخی برای حل جدول دین از ستونهای سخت آغاز میکنند.
هیچکس مخالف تحقیقات دین شناختی در دورترین و ریزترین مسائل نیست. اما کسی که حل جدول را از ستونهای سخت آغاز میکند و تمرکز خود را از روی آنها بر نمیدارد، انسان را به این گمان میاندازد که شاید او پاسخ پرسشهای آسان را هم نمیداند. از سوی دیگر هر گونه خطا در پاسخ به پرسشهای ریز و سخت پاسخگویی به پرسشهای آسان و بدیهی را هم ناممکن میکند.
روش انبیا، روشی ساده بود
برای این که تفاوت این دو روش را بیشتر بدانیم، بنگریم در روش پیامبران که رسالت خود را از سادهترین مسائل بشری آغاز کردند. سخن پیامبر اسلام(ص) در آغاز و انجام این بود که سنگ نپرستید، دختران خود را نکشید، بگذارید ما نیز در کنار کعبه نماز بگذاریم، بردهها را شکنجه نکنید، عاقبت ستمگران دوزخ است و.... . به گواهی از سخنان و سیره انبیا، هدف از رسالت و دین رونق بخشیدن به زیست معنوی، یا هم معنوی و هم خاکی انسان بود نه اینکه مسئلهای بر مسائل حل نشدنی بشری بیفزاید. دین قرار بود به داد ما برسد و گرهای از کار فروبسته ما بگشاید، نه اینکه خود معادلهای سخت و پیچیده شود، دین نه برای آن بود که ما «درد دین» داشته باشیم، بلکه برای آن بود که دردی از ما دوا کند.
این منطق را بسنجید با اندیشهای که از دین زنجیره و تازیانه ساختهاند و آن را دست مایه نزاع و شقاق و تبعیض کردهاند. مطابق منطق انبیا هر نامی داشته باشد دین نیست. این همه جنگ و جدال در میان دینداران نشانه چیست؟ آیا دینی که پیامبر عرضه کرد پیچیده و تفرقه انگیز و دشمن ساز بود؟ قرآن میگوید:« به یاد آرید که شما پیش از بعثت دشمنان یکدیگر بودید و خدا دلهای شما را به هم نزدیک کرد و برادری را جانشین دشمنی.» چه نسبتی است میان دین محمد که توانست از بت پرستان مکه و مدینه خداپرستانی همدل و همراه بسازد، با دینی که منشاء افتراق و نزاع و فرقههای بیشمار است. از همین جا میتوان دریافت که آنچه باعث شقاق و دشمنی و دوری انسانها از یکدیگر است دین نیست، حتی اگر صدها استدلال و استناد متون دینی پشتیبان آن باشد.
لعن سلمان فارسی!
ما اکنون برای مسلمانی ۱۰۰۰ شرط میگذاریم. قرآن میگوید کلمه «الله» برای همدلی و همراهی کافی است، ولی ما اختلاف در جزئیترین مسائل را به دیواری بلند و ستبر تبدیل میکنیم. از دوست فاضل و صادقی که در یکی از شهرهای بزرگ ایران زندگی میکند، شنیدم که در آنجا هیأتی وجود دارد که در جلسات خصوصی خود،گاهی سلمان فارسی و شیخ صدوق را لعن میکنند، به این بهانه که سلمان گفته است:« من یک لحظه در ولایت و حقانیت علی برای خلافت تردید کردم، اما بی درنگ به عقیده پیشین خود بازگشتم.» همین یک لحظه تردید و لغزش او را سزاوار لعن کرده است. جرم صدوق نیز اعتقاد به سهوالنبی (یعنی پیامبر و امام معصوم احتمال دارد که اشتباهی بکند یا چیزی را فراموش کند) است.