رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی: شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مهمترین متولی امر فرهنگی در کشور، در دوره جدید خود مأمور به ایجاد تغییر و تحولاتی در درون خود شورا شده است. علاوه بر مطالبه «بازسازی انقلابی» ساختار فرهنگی کشور، رهبر انقلاب در حکم خود برای اعضای جدید شورای انقلاب فرهنگی، ضرورت تدوین و تکمیل سند تحول این شورا را هم مورد تاکید قرار داده بودند. به همین مناسبت، بهمن در گفتگویی با دکتر حسن بنیانیان، عضو ستاد اجرایی نقشه مهندسی فرهنگی و از کارشناسان شورای عالی انقلاب فرهنگی به بررسی این نقش این شورا پرداخته است که در ادامه خواهید خواند.
بهمن: وضعیت کنونی فرهنگی کشور تا کجا به عملکرد شورا بر میگردد؟ نقد و بررسی این عملکرد به آینده فرهنگ کشور کمی خواهد کرد؟
بنیانیان: فلسفه وجودی شورا پر کردن خلأ ناشی از شکل موجود دولت مدرن و مردمسالاری ای است که معطوف به مطالبات روزمره است و نتیجتا نمی تواند به مسائل کلان بپردازد. در ساختار اداری موجود امری مثل فرهنگ محدود به ساختارهایی مثل وزارت ارشاد می شود و دیگر دستگاهها و ساختارهای خصوصا اقتصادی فاقد پیوست فرهنگی هستند و نتیجتا به تخریب عناصر فرهنگی می پردازند. شورا با سیاستگذاری امر فرهنگ به دنبال ایجاد این پیوستها و شبکه کردن دستگاهها است؛ خصوصا در ارتباط با بازسازی آسیبهای وارد آمده بر فرهنگ، چه آسیبهای کهنه چه آسیبهای تهاجم فرهنگی.
همه اینها باعث شد نهادی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شود. اعمال مدیریت فرهنگی در همه ارکان نظام و پیگیری و نظارت بر سیاستگذاریها وظیفهای است که شورای عالی انقلاب فرهنگی بر دوش دارد. حال سوال پیش میآید که آیا این نهاد موفق بوده یا خیر؟ باید عرض کنم که شورا در اصل سیاستگذاری علمی و فناوری موفقیتهای زیادی داشته اما در سیاستگذاری امر فرهنگی به دلایل زیادی موفقیتها نسبتاً کامل نبوده است.
اینکه چرا در امر فرهنگ زیاد موفق نبودیم، بخشی به ذات فرهنگ بر میگردد و بخشی هم دلایلی تاریخی دارد. سابقاً اینگونه بوده است که وقتی دبیر شورا فهرست بحثها را برای تعیین دستورکار نزد رئیس شورا که همان رئیس جمهور باشند، میبرده است ایشان به جای طرح های بلندمدت و ریشهای نهایتاً طرحهای کوتاه مدت و روزمرهای مثل تعیین رؤسای دانشگاهها یا تصویب آییننامه مراکز را پیگیری میکردند. آقای رئیسی تاکنون نشان دادهاند که دغدغه مباحث فرهنگی و ریلگذاری را دارند اما چون فرهنگ امری تدریجی است که ثمره آن ممکن است در دوران دولتِ سیاستگذار برداشت نشود، نیاز به این است که سطوح مختلف نخبگان و بزرگان و مردم، همچنان که دغدغه به حقی نسبت به اقتصاد دارند، نسبت به فرهنگ هم مطالبه داشته باشند.
تمرکز مطالبهگری روی بحثهای اقتصادی منجر به کاهش توجه به تامین مالی بحثهای فرهنگی است. عوامل دیگری هم هست که از آنها عبور میکنم.
بهمن: شورا چگونه میتواند در مسائل مبتلابه راهگشا باشد؟آیا در دوره جدید شورا شاهد تغییر و تحولاتی نسبت به گذشته خواهیم بود یا اینکه بروکراسی و تکنوکراسی عرصه را بر فرهنگ تنگتر خواهد کرد؟
بنیانیان: اعضای جدید و نسبتاً جوان و البته با روحیه انقلابیِ شورا را هنوز نمیتوان قضاوت کرد. البته اگر تجربیات و چالشهای چهل ساله گذشته را مورد بررسی قرار ندهند و استفاده نکنند، این اعضای جدید هم در دامی گرفتار خواهند شد که در این چهل سال گرفتار آن بودیم.
از جمله این کارها تعریف شاخصهای کلیدی فرهنگی و آمارگیری دقیق آن در سطوح کشوری، استانی و شهرستانی برای جلب توجه مدیران و همچنین نخبگان و بزرگان نسبت به وضعیت فرهنگی و شبکه شدن اینها برای فراهم شدن امکان درمان مشکلات است.
هر دستگاه و مجموعهای پیوست فرهنگی خود را دارد و مجموع تمامی این پیوستها، فرهنگ عمومی جامعه را میسازد. اگر همه این مدیران مسئولیت خود در قبال فرهنگ را درک کنند و از ظرفیتهای روحانیون و حوزههای علمیه و... به صورت سازنده بهره ببرند، میتوان به سمت حل مشکلات فرهنگی پیش رفت وگرنه این مهم محقق نمیشود.
برای نهادهایی مثل صدا و سیما، آموزش و پرورش، دانشگاهها و...، باید کمیسیونهای خاصی به ارزیابی دقیق بازدهی و پیوست فرهنگی آنها بپردازند. ما در چهل ساله گذشته فرهنگ را به ابزارهای فرهنگی و نهادی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقلیل دادیم و خیال کردیم با کنترل فیلمها و کتابها مشکل حل میشود درحالی که این وزارت تنها با کمتر از پنج درصد تحولات فرهنگی سروکار دارد.
جایی مثل وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، یک تنه با آوردن پدیده اینترنت به ایران، تحولات مهمی در فرهنگ عمومی ایجاد میکند بدون اینکه کارشناس فرهنگی یا جامعهشناسی یا پیوست فرهنگی و... در آنجا موجود باشد یا مدیران التفاتی به این مباحث داشته باشند.
وزیر جایی مثل وزارت راه و شهرسازی باید نسبت به پیوستهای فرهنگی آنچه از راه و ساختمان میسازد، خصوصا معماری فضای شهری و روستایی، اهمیت بدهد.
اعضای جوان و جدید شورا میبایست با تواضع درونی که دارند، مدیران سابق فرهنگی را دعوت کرده و نقاط کارآمدی و ناکارآمدی آنها را برای ایجاد تحولات پیشرو بررسی کنند. انشاءالله این انباشت تجربهها بتواند منجر به ایجاد تحول توسط اعضای جدید شورا شود.
بهمن: پس شما تا اینجای کار فرمودید که مشکل مهم ما این است که فرهنگ را نه بهمثابه کلی که پیوستهای آن در همه دستگاهها موجود است بلکه بمثابه امری جزئی و در عرض دیگر موضوعات نگاه کردیم.
بنیانیان: بله فرهنگ را به ابزارهای فرهنگی تقلیل دادهایم. مراسمی مثل عاشورا اگر به تقویت عقاید و اصلاح رفتارمان کمک بکند و اگر مداحان و سخنرانان توجیه نباشند و این موارد مدیریت نشود، این مراسم به ضد خود تبدیل میشود یا تبدیل به امری روزمره می شود که به لحاظ کار فرهنگی جامعه را اشباع شده نشان میدهد. ذات چنین مراسمی باید تحدید کننده گناه باشد اما برخی مداحان از راه این مراسم اقدام به جمع آوری مرید و توجیه کردن گناهان میکنند. مخاطب خصوصا جوان در شرایطی است که باید او را در شرایط خوف و رجا نگه داشت. موارد دیگری هم از مشکلات فرهنگی هست که از آن عبور میکنم.
بهمن: با توجه به ضرب الاجل حکم جدید، برای اصلاحات ساختاری در شورا، نقد و نظرتان راجع به ساختار شورا و میزان کارآمدی آن چیست؟
بنیانیان: فرهنگ امری است که حکمرانی آن هم «دانش» هم «انگیزه» و هم «تجربه» میخواهد و به صرف مدرک دانشگاهی یا صرف کار اجرایی نمیتوان بدان پرداخت. شورا چنین اعضای پختهای میخواهد. ترکیب فعلی شورا که ترکیبی از افراد باتجربه و افراد جوانتر است، به شرط اشراف یافتن آنها به وضعیت موجود چهل ساله گذشته خصوصا موانع و چالشهای کارترکیب مناسبی است.
ازجمله تحولات لازم، ضمانت اجرا پیدا کردن مصوبات شورا در دبیرخانه است. شورا باید بتواند ظرفیتهای ائمه جمعه، مدیران ارشد و مدیران دیگر را در راستای پیگیری اجرای سیاستگذاریها به خط کند. خود مدیران باید نسبت به اهمیت این سیاستها و پیوستها ملتفت و از ظرفیت مشاوران مسلط فرهنگی بهرهمند باشند.
حتی یک استاندار یا وزیر باید مدتی نسبت به پیوستهای فرهنگی توجیه شود و بعد قبول مسئولیت کند. متأسفانه امر تملق یکی از عوامل حاشیه ساز برای مدیران است. تصمیمات مدیران ما باید جامع و چند بعدی باشد. حتی امری مثل سدسازی باید همراه با پیوستهای عدالت، محیط زیست، امنیت و.. باشد. ما باید سبک مدیریت کشور را در همه دستگاهها با رویکرد فرهنگی توأم کنیم.
بهمن: گویا هم مشکلات خارج از شورا از جمله بهخط نشدن دستگاهها و مشکلات درون شورا ناشی از نگاه تقلیلی به فرهنگ و غلبه روح تکنوکراسی بر آن است.
بنیانیان: علوم و فنون به خودی خود مفید است اما بدون پیوست فرهنگی کافی نیست و دچار ضعف است. لازم است خلأ پیوست فرهنگی در کنار هر دستگاهی پر شود. وقتی مدیران ارشد که عمدتاً فنی مهندسی خواندهاند بدون مشاوران فرهنگی، دست به تصمیمگیری در تمامی امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی می زنند، نمیتوان انتظار کارآمدی داشت. مشکل دیگر انتخاب مدیران با سهم خواهی جریانها و نمایندگان و ستادهای انتخاباتی است. کاش فقاهت سیاسی علمای ما درحدی باشد که اشغال پست بر اساس چیزی غیر از شایستگی را گناه می شمردند. امید داریم این مسائل حل بشود.
بهمن: فرمودید اطلاعی از روند عملکرد اعضای جدید شورا در راستای ضرب الاجل رو به اتمام ندارید؟
بنیانیان: خیر. چون گزارشات باید به اطلاع و امضا و تکمیل رهبری برسد، فعلا چیزی منتشر نمیشود.
بهمن: اگر به عنوان جمع بندی نکتهای هست بفرمایید.
برای تحققش آنچه به عنوان تمدنسازی اسلامی دنبال میشود، نیازمند به نسلی از مدیران قیامتباور است که برای حقوق کار نکنند. این غیر از بحث حقوق و دستمزد است که سرجای خود محفوظ است. با مدیرانی که طمع به کسب موقعیت اقتصادی داشته باشند نمیتوان تمدن سازی اسلامی کرد. درصورت دوری مدیر و خانواده اش از تجملات و تفاخر است که نفوذ کلام بر مدیران میانی و مردم پیدا میشود در غیر این صورت رقابت بر سر کسب حقوق و مزایا بهوجود میآید و متاسفانه این از نقاط غفلت ما در چهل ساله اخیر بوده است.
پاداش این فداکاری در دوری از تجملات نزد خدا محفوظ است. از این راه است که مردم ثمره عملی تعالیم اسلام را میچشند. به تعبیر مقام معظم رهبری، پشت هر موفقیتی، فردی قیامت باور و جهادی و عالم هست. ریشه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی ما زاویه با تعالیم دینی است ولی تبلیغات دشمن در این جهت است که حکومت دینی باعث مشکلات شده و برخی از افراد در داخل هم این حرف ها را تکرار میکنند. درحالی که اگر حکومت دینی کنار برود،چیزی از دین باقی نمی ماند.
پس برای هرگونه اصلاحات باید فرهنگ را بمثابه کل نگاه کرد. فرهنگ امری دفعی و از بالا به پایین نیست. بنابراین سیاستگذاری فرهنگی نیازمند کار ظریف کارشناسی و آسیب شناسی در سطوح مختلف ستادی و مدیران ارشد و میانی و سطوح مردم و نخبگان است.
تصور غلطی وجود دارد که فرهنگ مسئول مشخصی دارد. درحالی که فرهنگ بزرگتر از آن است که درحد وزارت ارشاد یا روحانیون بگنجد. هرکدام از دستگاهها و گروهها در حد خود در امر فرهنگ تأثیرگذار هستند حتی اگر عنوان فرهنگی نداشته باشند. حتی آحاد جامعه هم در این امر دخیلند بنابراین هرکسی باید میزان تاثیر و تأثر خود در فرهنگ را بشناسد. پایینترین سطح تأثیر فرهنگی، امر به معروف و نهی از منکر است. اینکه مثلا در دانشگاه کار رئیس دانشگاه از کار روحانیون جدا باشد صحیح نیست بلکه روحانیون باید به رئیس دانشگاه در بحث فرهنگی دانشگاه کمک کنند و اساتید دانشگاه باید وظیفه خود در بحث فرهنگی را بشناسند و ادا کنند.