رسانه بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - سمیرا کریمشاهی: دی ماه سال گذشته اخباری منتشر شد که مبنی بر آن میان مقامات اطلاعاتی ترکیه و اسرائیل جلسات متعددی برگزار شده است. درست زمانی که اسرائیل در بحران تشکیل کابینه به سر میبرد و ترکیه در تلاطم بحران مدیترانه با اتحادیه اروپا چانه میزد. هر چند طرفین هیچگاه به سطح قطع رابطه کامل نرسیدهاند اما وجود موانع و محدودیت در روابط سیاسی باعث شد این تحرکات تازه، تلاش برای عادی سازی روابط آنکارا-تلآویو برداشت شود که با تایید و تاکیدات مستقیم و غیر مستقیم مقامات ترکیهای و رژیم صهیونیستی، این گمانهزنی ها در طول یک سال گذشته بیشتر قوت گرفت. اخیرا اردوغان در یک کنفرانس خبری از احتمال سفر هرتزوگ، رئیس رژیم صهیونیستی به ترکیه در آینده نزدیک خبر داده که باعث شد دوباره بازار تحلیل تلاشهای اسرائیل به منظور عادیسازی روابط در سطح منطقه داغ شود.
پیرامون حیاطی
به دنبال تاسیس رژیم جعلی اسرائیل و سلسله جنگهای اعراب و اسرائیل، این رژیم با انزوای منطقهای رو به رو شد که بقای آن را به شدت تهدید میکرد. بنگورین، نخستوزیر وقت اسرائیل برای خلاصی از این وضعیت به طراحی راهبرد «اتحاد پیرامونی» پرداخت که طبق آن با نزدیکی و برقراری روابط با کشورهای غیر عرب منطقه مانند ترکیه و ایران بتوانند فضای کنشگری برای رژیم فراهم سازند و موجودیت آن تثبیت شود.
اما با تغییر نظام در ایران و به دنبال آن تحول در معادلات منطقه، ایران نه تنها متغیر تثبیت بقای اسرائیل نشد بلکه به مهمترین عامل تهدید وجودی این شر مطلق در منطقه تبدیل شده است. محاصره مرزهای اشغالی توسط نیروهای تحت حمایت ایران از جانب جولان اشغالی در سوریه، جنوب لبنان و غزه سبب شده بیش از هر زمانی اسرائیل در تاریخ چند ده سالهی خود تنگنای ژئوپلیتیکی خودش را بحرانی ببیند.
در چنین وضعیتی اسرائیل راهبرد جدید خود را با پوست اندازی اتحاد پیرامونی طراحی کرده بدین صورت که در پیرامون مرزهای ایران به دنبال یافتن متحدان جدیدی باشد تا بتواند سطحی از تنگنا و محاصرهای که علیه سرزمینهای اشغالی وجود دارد در پشت مرزهای ایران جبران کند. تراکم این تنش پیرامونی در غرب ایران و حوزه ی خلیج فارس طی سالهای اخیر ملموس است. در آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، اقلیم کردستان عراق، عربستان، بحرین، امارات، عمان و یمن هستههای ارتباطی اسرائیل آشکار شدهاند. نشت منبع تنش در منطقه به این صورت که جنایتهای اشغالگری خود را در زرورق صلح و ثبات پیچیده و با هدف امنیتزدایی از ایران و منطقه تقدیم همسایگان ایران میکند، طبعا روشهای تقابل پیچیدهتری و ورای قدرت سخت میطلبد.
دستورالعملهایی برای ایران
در طول هشت سال گذشته، در حالی که اسرائیل روز به روز جا پای خود را در مناطق پیرامونی ایران محکمتر کرده، غفلت دستگاه دیپلماسی از فرصتهای منطقهای و چشمان دوربینی که به طور مطلق به دروازههای اروپا و واشینگتن دوخته شده بود، فضای جولان بیشتری را در اختیار این رژیم قرار داد. اما اعتقاد دولت سیزدهم مبنی بر اینکه سیاستخارجی معطل مذاکرات هستهای نماند و تنوع بخشی در مسیرهای تامین منافع ملی تحت بیاثرسازی یا خنثیسازی تحریم، امیدواری عدم تکرار غفلت گذشته را ایجاد میکند لکن ذکر جند نکته لازم است.
- قدرت سخت لازم اما ناکافی
شاید اوج استفاده اسرائیل از سیاسترهاشدگی منطقه در دستگاه دیپلماسی دولت تدبیر و امید، انعقاد توافق موسوم به ابراهیم و عادیسازی روابط در جنوب خلیج فارس باشد که بیش از پیش خطر حضور این رژیم در آبهای جنوبی و استراتژیک ایران را پررنگ ساخت.
افول تدریجی آمریکا و خروج نظامی از منطقه باعث میشود حکام عرب و متکی به قدرت آمریکا در منطقه، خلا امنیتی را برای خود متصور شوند، این امر میتواند زمینه تشکیل پیمانهای جمعی امنیتی در منطقه را فراهم کند و با مشارکت ایران بتوان یک ساز و کار بومی برای امنیت دسته جمعی فراهم ساخت.
واضح است هر آنچه کشورهای منطقه را زیر یک هدف جمع سازد بقای اسرائیل را تهدید میکند، لذا تکاپوی این رژیم برای چشمانداز منطقه بدون آمریکا، باز تعریف هویت خود از عنصر نامطلوب منطقه به کانون امنیتزای منطقه است که با جا انداختن ایران به عنوان تهدید منطقهای در ادراک ذهنی بازیگران منطقه، آنها را به سمت آغوش به اصطلاح امن خود متمایل سازند. در نتیجه هر چند برق شمشیر و قدرت نظامی ما باید در مقابل دیدگان کشورهای پیرامونی باشد اما آنها باید همواره دست دوستی ایران را در دسترس خود ببینند. به بیان روشنتر بازنمایی توان نظامی اگر از مرحلهی بازدارنگی فراتر رود کشورهای همسایه نه تنها آن را شریک در تامین امنیت خود تلقی نمیکنند بلکه عامل تهدید در نظر میگیرند.
- اولویت یافتن همسایگان
مورد قبلی ما را به نتیجه هماهنگی میدان و دیپلماسی و خدمات متقابل دو عرصه میرساند. متاسفانه در سالهای گذشته در عین خدمات امنیتبخش ایران در منطقه، سرعت و هماهنگی بخش سیاسی-دیپلماسی هیچگاه به پویایی نظامی نرسید و از ظرفیت آن برای تحکیم روابط همسایگی کمترین میزان استفاده صورت گرفت. عقبنشینی ما و محدود کردن خود به پشت مرزها، پیشروی اتحاد پیرامونی جدید اسرائیل را رقم میزند. لذا میبینیم که دیپلماسی دولت جدید و قرار دادن همسایگان در اواویتکاری که با رایزنی متعدد با مقامات اماراتی، سفر وزیر خارجه ترکیه به ایران و صحبت از توافق بلند مدت با سفر آتی اردوغان به ایران و همچنین استمرار در مذاکرات تهران-ریاض، راهبرد پیرامون ایران رژیم را به گونهای باخطر مواجه کرده که مقامات اسرئیل معترف شدند از روابط تازه تهران-ابوظبی نگرانند و برای عادی سازی روابط با آنکارا و ریاض به تکاپو افتاده اند.
نیاز است که ایران با پیوند قدرت نظامی و ظرفیت دیپلماسی شرایطی را ترسیم کند که هزینه تحکیم روابط با تلآویو برای هرکدام از پایتختهای همسایه به قدری بالا باشد که به راحتی آب خوردن این عمل صورت نگیرد و حتی با پیوست چنین رخدادی ایران بتواند فضای تعامل خود با همسایه را حفظ کند تا هدف اتزوای ایران به سرانجام خود نردیک نشود.
- مدیریت رسانه و اهمیت دادن به افکار عمومی
ضعف بزرگ ایران در کنشگری بینالمللی خود، توان روایت و بازتاب رسانهایست. که نه در فضای داخلی، نه منطقه، ایران نمیتواند عملیات اقناع را انجام دهد. چنین امری باعث میشود سیاست خارجی ایران بعد از اسرائیل دومین سیاستخارجی نگرانکننده نزد افکار عمومی منطقه در نظرسنجیها نام بگیرد. به ویژه آنکه در فضای داخلی با پدیدهی آشفتگی رسانهای مواجهیم و قدرت تشخیص منافع ملی در سیاستخارجی میان هجمههای افسارگسیخته گم میشود و فوران هیجان و اظهار نظرات احساسی از کنترل خارج است.
به عنوان مثال ایران در حال به کاری تدبیر منطقی و عقلانی در مسئله افغانستان بود، در فضای رسانهای داخل متهم به هم پیمانی با طالبان شد و این فضا به خارج از ایران تسری یافت. یا تنشهایی که میان ایران و آذربایجان در چند ماه گذشته رخ داد، همزمانی که دستگاه دیپلماسی تلاش داشت از راه گفتوگو از بحرانی شدن شرایط جلوگیری کند، اظهار نظرهای نسنجیده مانند توانایی حمله هزار موشکی به آذربایجان یا کلید واژه فتح باکو صرفا تهدیدانگاری به ایران را ضریب بخشید که حتی باعث شد خطر جولان اسرائیل در آذربایجان را در درون خود گم کند. نمونههای اخیر آن هم بر سر روابط با چین و روسیه است که بیعملی یا به عبارت بهتر بدعملی رسانهای و عدم توجه کافی به اهمیت اقناع عمومی، مخاطب را به تحلیلهای زرد و دستهچندمی میرساند.
احتمال تحکیم روابط آنکارا-تلآویو میتواند بازهم چنین فضای رسانهای را ایجاد کند، اما سرگرم شدن با رجزخوانی و تیترزنی علیه مقامات ترکیه دردی از منافع ملی ما دوا نخواهد کرد بلکه سیاستخارجی کشورمان را که در بزنگاه تقویت رابطه با شرق لازم دارد برای حفظ توازن رقابت-همکاری تعاملات خود با ترکیه را افزایش دهد، تحت فشار قرار خواهد داد.