رسانه تحلیلی تصویری بهمن: گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی:
گفتگوی اخیر حجج اسلام کاظم قاضی زاده«هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس» و علیرضا پیروزمند «هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی» در برنامه زاویه، اظهارات حجج اسلام سیدمصطفی محقق داماد،رسول جعفریان،رضا مختاری و آقای اکبر ثبوت در نشست رونمایی از کتاب «صدسالگی حوزه قم» از رسول جعفریان و نزاع بین حجج اسلام محمدجواد فاضل لنکرانی و رسول جعفریان، بهانه ای شد برای آنکه تأملی در نسبت نهاد حوزه و روحانیت با دولت و گرایشهای ناظر به این نسبت داشته باشیم.
نسبت حوزه و حکومت
برخلاف دنیای مسیحیت که با ازاله سنت اسکولاستیک و واتیکانیزه شدن شریعت، اصطلاحا تقسیم کار بین قیصر و مسیح اتفاق افتاد و روال مدرنیته آغاز شد، در دنیای اسلام خصوصا شیعه و بطور مشخص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئله نسبت حوزه و حکومت همواره محل نزاع بوده و فارغ از حوزویانی که اساسا با انقلاب همراه نبودند امثال حجتیه و برخی خرده جریانهای دیگر، در بین بدنه حوزوی که فی الجمله در پیروزی انقلاب سهیم بودند، سه گرایش را شکل داده است. البته این تقسیم بندی از روی مسامحت است و ممکن است افرادی از حوزویان، حامل و مروج اجزایی از این گرایشها باشند و در درون هرکدام از این سه گرایش هم خرده گرایشهای متعددی را می توان متصور شد.
1-جریان فقه حکومتی و علوم انسانی اسلامی
این جریان با استناد به نصوص قرآنی و حدیثی،ادله اجتهادی، تاریخ اسلام، فلسفه و کلام اسلامی و... براین باور است که امام خمینی مبتکر حکومت در عصر غیبت نبوده و تنها تدوین کننده و ارائه کننده و مجری این امر از طریق شکل دادن به انقلاب در وقت مناسب بوده است و قبل از این فرصتی به این شکل در اختیار علما نبوده است. زیرگرایشهای مختلف این گرایش بر این باورند که نهاد دین میتواند در عین تلاش برای استقلال از نهاد دولت، به ادای مسئولیتش در قبال اقامه دین در جامعه بپردازد. آنچه این جریان بعنوان راهکار و نسخه ایجابی مطرح می کند، طرح مباحث فقه حکومتی براساس موازین اجتهادی و در مواردی، اسلامی سازی علوم موجود برگرفته از نهاد علم مدرن خصوصا علوم انسانی می باشد. ازجمله سرشناسان این جریان می توان به آیت الله مصباح یزدی، آیت الله سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی، آیت الله جوادی آملی و اکثریت جناح موسوم به اصولگرایان و عدالتخواهان و... و تشکلهایی مثل جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اشاره کرد.
2-جریان سنتی حوزه
این جریان خود را ادامه سنت قدیمی حوزه می داند و قشر خاکستری حوزه محسوب می شود. برخی خرده جریانهای منشعب از این جریان امثال جریان تشیع انگلیسی یا انجمن حجتیه، از اول با انقلاب همراه نبودند یا از جایی به بعد با انقلاب زاویه گرفتند. کلیت این جریان سنتی با انقلاب همراه است اما قائل به دخالت حوزه در حکومت و یا برعکس نیست و در استنباط فقهی هم از مسائل مستحدثه فراتر نمی روند. برخی مراجع عظام تقلید در قم یا جریان تفکیک در خراسان، از مثالهای بارز این جریان هستند.
3-جریان مدرن حوزه و جریان روشنفکری دینی
این دو جریان، بعد از انقلاب، تدریجا از جریان اسلام سیاسی منشعب شدند. تفاوت عمده روشنفکری دینی و حوزویان مدرن این است که دسته اول اسلام را محدود به جنبه های فردی آن کرده و در اجتماعیات و حکومت تابع علوم و قواعد مدرن شده اند اما دسته دوم با تلطیف رویکرد افراطی دسته اول در تقلید از مدرنیته، تلاش در سازگاری قواعد اسلامی و قواعد مدرن دارند. ازجمله چهره های دسته اول می توان به مصطفی ملکیان و محسن مجتهد شبستری در داخل ایران و عبدالکریم سروش و محسن کدیور در خارج از ایران، و از چهره های دسته دوم می توان طیف مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم بطور مشخص مرحوم داوود فیرحی و دوره دوم فکری آیات منتظری و صانعی اشاره کرد.طیف مجمع روحانیون مبارز بعنوان تشکل محوری اصلاح طلبان، حدوسطی از این دوطیف می باشد.
نتیجه گیری
بنظر می رسد آن گرایشی که بیشتر به کارآمدی حوزه و روحانیت کمک می کند و راهکارهایش ایجابی تر از دیگر گرایشات است، گرایش اعتقاد به فقه حکومتی و علوم انسانی اسلامی است همچنان که امامین انقلاب هم نزدیک به این گرایش محسوب می شوند و شاهدش بیانات ایشان از منشور روحانیت حضرت امام تا منشور حوزه و روحانیت مقام معظم رهبری«15جلدی» می باشد.