سندروم پاریس

سندروم پاریس
پاریس دیگر تنها نماد زیبایی و خرد نیست، بلکه صحنه‌ تقابل میان تصویر آرمانی و واقعیت فرسوده‌ مدرنیته است. سندروم پاریس نشان می‌دهد چگونه فروپاشی معنا در بافت شهری می‌تواند به فروپاشی روانی بینجامد.
نویسنده : فاطمه شیخلر
کد خبر : ۳۴۲۰۹

پاریس، نماد بی‌چون‌وچرای زیبایی و فرهنگ اروپایی، سال‌هاست با چالشی پنهان درگیر است. شهری که روزگاری الهام‌بخش شاعران و هنرمندان بود، حالا برای برخی گردشگران، به‌ویژه ژاپنی‌ها، به منبع اضطراب، شوک و حتی فروپاشی روانی تبدیل شده است.

این پدیده، که در روان‌پزشکی به نام «سندروم پاریس» شناخته می‌شود، امروز بیش از هر زمان دیگری در قلب بحث‌های فرهنگی و اجتماعی فرانسه حضور دارد.

برای میلیون‌ها گردشگر، پاریس همان شهرِ نور و عشق است؛ با برج ایفل، بوی نان تازه، و خیابان‌های سنگ‌فرش‌شده‌ای که در فیلم‌ها جاودانه شده‌اند. اما آنچه در واقعیت با آن روبه‌رو می‌شوند، فاصله‌ای عمیق از این تصویر دارد.

در سال‌های اخیر، پاریس به‌ویژه پس از بحران اقتصادی، اعتراضات کارگری و موج‌های متعدد مهاجرت، چهره‌ای خسته و ناهماهنگ به خود گرفته است.
خیابان‌های اطراف ایستگاه‌های مترو و قطار مملو از زباله و چادرهای پناه‌جویان است.

 قیمت‌ها در مرکز شهر به‌شدت افزایش یافته، به‌طوری‌که حتی بسیاری از شهروندان پاریسی توان زندگی در مناطق مرکزی را ندارند. سرقت‌های خرد و جیب‌بری، به‌ویژه از گردشگران آسیایی، افزایش یافته و در سال ۲۰۲۴ بیش از ۳۲ درصد رشد گزارش شده است.

از سوی دیگر، رفتار خشک یا گاه بی‌تفاوت کارکنان فروشگاه‌ها و رستوران‌ها برای گردشگرانی که از فرهنگ‌های مودبانه‌تری آمده‌اند، به شوک فرهنگی دامن می‌زند.

سندروم پاریس نخستین‌بار در دهه‌ ۱۹۸۰ توسط روان‌پزشک ژاپنی هیروآکی اوتا شناسایی شد. او متوجه شد برخی گردشگران ژاپنی پس از چند روز اقامت در پاریس دچار توهم، اضطراب شدید، احساس تعقیب و حتی هویت‌پریشی می‌شوند.

طبق آمار سفارت ژاپن، هر سال حدود ۱۵ تا ۲۰ مورد حاد از این سندروم گزارش می‌شود؛ گرچه شمار واقعی مبتلایان خفیف بسیار بیشتر است. برخی بیماران نیاز به بستری فوری در بیمارستان دارند و در موارد شدید، با همراهی تیم پزشکی به کشورشان بازگردانده می‌شوند.

یکی از روان‌شناسان بیمارستان Hôtel-Dieu در نزدیکی نوتردام می‌گوید: «تقریبا یک‌سوم بیماران بهبود سریع دارند، یک‌سوم دوباره عود می‌کنند، و بقیه وارد مرحله‌ی روان‌پریشی طولانی می‌شوند. این فقط خستگی سفر نیست، یک بحران هویت واقعی است.»

پرسش اصلی پژوهشگران همواره این بوده که چرا این سندروم بیشتر در میان گردشگران ژاپنی دیده می‌شود. پاسخ در تفاوت‌های فرهنگی و ذهنی دو جامعه نهفته است.

در فرهنگ ژاپن، مفاهیمی چون نظم، ادب، دقت و احترام به دیگران ارزش محوری دارند. در مقابل، پاریس با فرهنگی آزاد، فردگرا و گاه بی‌نظم شناخته می‌شود.

آنچه برای یک فرانسوی «رفتار طبیعی» است، ممکن است برای یک ژاپنی نوعی بی‌احترامی یا سردی تلقی شود.

افزون بر این، در ژاپن، رسانه‌ها و صنعت مد، تصویری شاعرانه و آرمانی از فرانسه می‌سازند؛ کشوری عاشقانه، آرام و زیبا که همه در آن مودب و خوش‌پوش‌اند. اما وقتی گردشگر ژاپنی وارد متروهای شلوغ، خیابان‌های آلوده یا فروشگاه‌های بی‌تفاوت می‌شود، تضاد میان رویا و واقعیت چنان شدید است که ذهنش تاب نمی‌آورد.

یکی از گردشگران ژاپنی در گفت‌وگویی با شبکه NHK گفته بود: «در فیلم‌ها پاریس همیشه طلایی و رمانتیک است. اما وقتی وارد شدم، هوا خاکستری بود، مردم عجله داشتند، و کسی لبخند نمی‌زد. احساس کردم فریب خورده‌ام.»

نشانه‌های سندروم پاریس شامل توهم، اضطراب، تپش قلب، احساس بی‌هویتی، و در برخی موارد، باورهای غیرواقعی است. در یک مورد، مردی ژاپنی باور داشت که پادشاه فرانسه لویی چهاردهم، است و باید به کاخ ورسای بازگردد. در موردی دیگر، زنی تصور می‌کرد اتاق هتلش توسط سرویس‌های امنیتی فرانسه شنود می‌شود.

سفارت ژاپن در پاریس برای چنین مواردی پروتکل اضطراری دارد و با چند بیمارستان در تماس دائمی است. هرچند رسانه‌ها گاهی به اشتباه از «خط تلفن ویژه‌ی سندروم پاریس» سخن می‌گویند، اما سفارت تنها خدمات حمایتی و مشاوره‌ای محدود ارائه می‌دهد.

واقعیت این است که سندروم پاریس فقط به ژاپنی‌ها محدود نمی‌شود. در سال‌های اخیر، روان‌پزشکان فرانسوی گزارش‌هایی از بروز علائم مشابه در میان گردشگران چینی، کره‌ای و حتی برخی اروپایی‌ها منتشر کرده‌اند.

به گفته‌ جامعه‌شناسان، این پدیده بازتابی از بحران گسترده‌تری در شهر است. پاریس دیگر توان حفظ چهره‌ی آرمانی خود را ندارد. اعتراضات مکرر، زباله‌دان‌های پر، فقر حاشیه‌نشینان و موج گرافیتی‌های اعتراضی در کنار بوی تند دود و الکل در شب‌های مون‌مارتر، تصویری از شهری ارائه می‌دهد که خسته است. شهری که شکوهش به نوستالژی بدل شده.

یکی از استادان جامعه‌شناسی دانشگاه سوربن در تحلیلی نوشته است:«پاریس هنوز زیباست، اما زیبایی‌اش دیگر صادق نیست. در پسِ هر تصویر کارت‌پستالی، زخمی از نابرابری و فرسودگی نهفته است.»

در نهایت، سندروم پاریس بیش از آنکه درباره‌ی روان انسان‌ها باشد، درباره‌ی روان شهرهاست. پاریس، که زمانی مظهر هماهنگی هنر و زندگی بود، امروز با خود در جنگ است؛ میان نیاز به حفظ ظاهر و ناتوانی از بازسازی معنا.

برای گردشگر ژاپنی، این شکاف فرهنگی به شکل بحرانی روانی بروز می‌کند، اما در سطحی عمیق‌تر، همه‌ ما درگیر نوعی «سندروم پاریس جهانی» هستیم. همان لحظه‌ای که درمی‌یابیم زیبایی جهان مدرن، بیش از آنکه واقعی باشد، ساختگی است.

| ارسال نظر