رسانه بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - رضا باقری : قدرت دست به دست میشود و صورتبندی نظام بین الملل هر بار پس از چند دهه ثبات، تغییر میکند. قطب های قدرت عوض میشوند و طبعا منویات قدرت هم دگرگون میشود. بازیگری که عمده توجه نظام سابق بینالملل بر انهدام آن متمرکز بوده، در مناسبات جدید، شانس بقا مییابد. بازیگر دیگری که در نظام سابق، افزایش قدرتش مطلوبیت داشته، این بار به جهت ایجاد توازن منطقه ای یا جهانی، تضعیف میشود. مطابق با همین روند، اکنون رفته رفته وزنه قدرت در کاسه شرقی جهان قرار میگیرد و از میان شرقی ها، به جانب چین سنگینی میکند.
در روزهای اخیر تصویری ماهوارهای از یک ماهواره تجاری منتشر شد که پرده از همکاری عربستان و چین برای ساخت موشک برداشت. در جهانی که در آتیه باید مدارهای خود را به سوی چین تنظیم کند، از این دست اخبار بسیار شنیده خواهد شد. مستقیم و غیرمستقیم این اخبار به ایران نیز ارتباط خواهد داشت؛ لکن در این یک مورد، موضوع خبر «فینفسه» ایران است.
موشک سازی برای عربستان از نگاه چین
چینیها برای قدرتگیری به خصوص از نوع اقتصادی آن، سعی کردند تا جای ممکن چراغ خاموش حرکت کنند. موقعیتهای تعارض منافع را کنترل و تا جای ممکن پروندههای تنشزا را مسکوت میگذاشتند. بخشی از این راهبرد به منظور جلوگیری از ایجاد مانع برای توسعه اقتصادی سریع و روان بود و بخشی دیگر برای فرار از هزینههای رهبری بخشی از جهان. چینیها میخواستند تا حد ممکن از زیر بار هزینههای تامین کالای عمومی فرار کنند و از آنچه آمریکا مهیا کرده بود، نهایت بهره را ببرند. نقل است که چینی ها معتقدند که: دوم بودن، بهترین است.
اما به مرور و همزمان با افزایش قدرت چین، این کشور ناگزیر به ابتکارهای بینالمللی به منظور تنظیم جهان به سود خود است. در این بین، خاورمیانه به مثابه بازار انرژی و همچنین بخشی از مسیر ترانزیتی کالاهای چینی یکی از اصلیترین مناطق هدف است. در این منطقه منافع چین منوط به موازنه و تعادل قدرت کشورهای اصلی قابل استحصال است. به عبارتی چین برای خاورمیانه «ژاندارم» نمیخواهد. از همین رو احتمالا هر کشوری هم که مستقلاً به دنبال ریاست بر منطقه باشد، با تقویت رقبای خود توسط چین روبرو خواهد شد. سابق بر این، چین همکاریهای اقتصادی خود با ایران را هم منوط به حل اختلاف با عربستان کرده بود؛ از حیث نظامی نیز از مدتها قبل عربستان را با موشکهای «دانگ فنگ» تقویت کرده و در حال حاضر درصدد درونی سازی این توان در عربستان است.
موشک سازی چین برای عربستان از نگاه عربستان
در این فقره میتوان ارزیابی عربستان را به کل اعراب منطقه تعمیم داد. به خصوص طی دهسال اخیر، شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس متوجه موقعیت ناپایدار خود بواسطه تکیه بر آمریکا شدند. شروع زمزمههای ترک خاورمیانه و اولویت رسیدگی به چین و پس از آن اصرار اوباما برای ایجاد یک توافق با ایران در پرونده هستهای، این نااطمینانی را آغاز کرد. پیروزی ترامپ و مواجهه یکطرفه و تحقیر آمیز او با اعراب، رژیمهای عرب حاشیه خلیج فارس را در این رابطه به قطعیت و تکاپو رساند. اگر چه سیاستهای ترامپ مانند خروج از برجام، تهدیدهای بیشتر علیه ایران و فروش سلاح به اعراب، سیاستهای خوشایندی برای آنها بود اما گذشته از سیاستها، متن این روابط بر نااطمینانی واضحی استوار بود.
بنا بر همین ادراک، در سیاست داخلی و خارجی این کشورها پویشهای جدیدی قابل مشاهده است. اول، توسعه ظرفیت اقتصاد و کاهش اتکا به نفت، دوم کاهش تنش با ایران، سوم داخلیسازی توان تسلیحاتی و چهارم جایگزین کردن آمریکا در امنیت و اقتصاد. از نظر دور نیست که مستقیم و غیرمستقیم این پویشها ارتباط واضحی با چین دارد.
ایران چگونه نگاه کند؟
کلام و بعضا رفتار سیاستمداران کشور در رابطه با پویش جهانیای که با عنوان «گردش به شرق» میشناسیم، موید برداشت ناصحیح آنها از این جریان جدید است. آنها پیوستن کامل به این جریان و تن سپردن به آن را توصیه میکنند. رهبریِ چین و روسیه در این نگاه پذیرفته شده است. حال آنکه ایران خود همان شرق و بخشی از آن است.
رهبر معظم انقلاب با لحاظ یک ظرافت کلامی و استفاده از عبارتهایی نظیر «نگاه به شرق» یا «ترجیح شرق»، اصول و آداب این رویکرد را نیز دائر بر مدار مولفههای چون «استقلال» و «ایران قوی» تعریف کردهاند که چارچوب مواجه هوشمند در موضع «چهره برابر» را تبیین میکند. در بیان ایشان «ترجیح شرق» و نه «گردش به شرق»، ناظر به امکانهای بیشتری است که در این سوی میدان سیاست بینالملل برای ایران وجود دارد؛ امکانهایی که ضمن ایجاد موضع برابر در مقابل ملل شرق، بهرهمندیهای اقتصادی، علمی، تکنولوژیک و ... را برای ایران به دنبال دارد.
بنابراین این صورتبندی متمایز از اضطرار «شرقگرایی» کشورهایی نظیر عربستان است که مقتضای پوشش کاستیهای امنیتی و اقتصادی است. رهبری در دیدار با نخبگان علمی بخشی از علل لزوم «نگاه به شرق» و صورت این ارتباط را به این نحو ترسیم میکنند: «ارتباط علمی با کشورهایی که در مسیرِ رشدِ جهشی قرار دارند، [یعنی] کشورهای آسیا. عمدتاً نگاه باید طرف شرق باشد؛ نگاه طرف غرب و اروپا و مانند اینها برای ما جز معطّل کردن، جز دردسر، جز منّت کشیدن و کوچک شدن هیچ اثری ندارد. باید نگاهمان طرف شرق باشد؛ کشورهایی هستند که میتوانند به ما کمک کنند، میتوانیم با چهره برابر با آنها مواجه بشویم، ما به آنها کمک کنیم، آنها هم به ما کمک کنند، تبادل علمی با آنها داشته باشیم.»
مضامینی مانند «نگاه عمده» به کشورهای آسیا (و نه یک کشور)، «تبادل»، «کمک دو طرفه» و «چهره برابر» به وضوح با قرائتی از شرقگرایی که به دنبال قرار گرفتن در مدار چین و زیرمجموعه ساختن ایران است، تفاوت دارد.
علاوه بر این، در ادبیات جهانی «شرقگرایی» نیز ایران حائز جایگاهی ویژه است و رهبری بخشی از جبهه شرق را به عهده دارد. به عنوان مثال علیرغم قدرت اقتصادی بزرگ هند، چنین جایگاهی برای این کشور در شرق به رسمیت شناخته نشده است. کیفیت همکاری جمهوری اسلامی با چین از جنس گرایش کشوری مانند عربستان سعودی به این کشور نیست و نباید باشد. از این رو بایستی نقشهای سنجیده و هوشمندانه برای همکاریهای بلند مدت با این کشور داشت. باید به این مهم توجه نمود که گشودن پای چین و روسیه در کدام یک پرونده از پروندههای منطقه متضمن منافع ماست و در کدام یک خیر.
جمهوری اسلامی بایستی به ترسیم حدود خود اقدام کند و مبنای همکاریها را برای تمام شرکا روشن سازد. برخوردهای اولیهی ما در بدو برقراری ارتباط، الگوی تعاملی بلند مدتی را ایجاد و متصلب میکند، بنابراین باید در چگونگی ساخت ابتدایی آن دقت بیشتری به خرج داد.