رسانه بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - سمیرا کریمشاهی: چند ماه پیش نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل در جلسه کابینه این رژیم نگرانی خود مبنی بر اینکه مذاکرات وین منجر به توافقی به مراتب ضعیفتر از توافق 2015 با ایران شود را اعلام کرد. نگرانی اسرائیلیها زمانی بیشتر شد که در تیم میز ایران در آمریکا اختلاف ظهور کرد و حتی چند نفر از موافقان ابزار تحریم از تیم کناره گیری کردند. علاوه بر این گفتگوی ایران و آمریکا بر سر خارج کردن سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی از لیست تروریسم آمریکا، حساسیت بیشتری در تلآویو و لابیهای آنها در واشنگتن بر انگیخته است.
به صورت کلی اسرائیل توان جلوگیری از اصل توافق احتمالی در وین را ندارد. اما این روزها در لابهلای سخنان سران این رژیم از سناریوسازی اتاقهای فکر صهیونیست پردهبرداری میشود. اسرائیل مخالف اصل مذاکره با ایران است، اما در مرحله بعد توافقی را ایدهآل خود میداند که برنامه هستهای ایران را مسدود و سازوکار منطقهایاش را در محدودیت حداکثری قرار دهد.
در جدیدترین اظهارات صهیونیستها در این مورد، بنیگانتز، وزیر جنگ این رژیم از «پلن بی» سخن گفته است. به گفته گانتز و با توجه به تحرکات رژیم، آنها قصد دارند در واکنش به هر نتیجهای در وین که طبق نظر اسرائیل نباشد، ائتلاف منطقهای ضد ایرانی را به طور جدی دنبال کنند. به بیان بهتر اسرائیلیها میگویند اگر یک ائتلاف بینالمللی یا همان کشورهای مذاکرهکننده با ایران نتواند ایران را محدود سازد، اسرائیل این کار را با یک ائتلاف منطقهای پیش خواهد برد.
یک ائلاف تماما ضد ایرانی؛ اصرار اسرائیل، تردید دیگران
پیش از این در یادداشتی تحت عنوان «در کشاکش تهدیدسازی» شرح داده شد که اسرائیل به دنبال «ابتکار پیرامونی» است. بدین معنا که ایران را در منطقهی محصور از بازیگران و دولتهایی قرار دهد که با اسرئیل دست آشتی دادهاند یا پیدا و پنهان همدست با این رژیم علیه ایران همکاری دارند. مهمترین ابزار به کارگیری رژیم در این راستا، انتقال تصور و باور تهدیدسازی در منطقه از خود به ایران است تا کشورهای منطقه برای مصون ماندن از این تهدید کاذب به دامان اسرائیل روی آورند. اما اسرائیل برای یک ائتلاف ضد ایرانی به همراهی کشورهای منطقه با سه چالش اساسی رو به رو است:
1. تنوع در واکنش: تلاش اسرائیل برای بیشینهسازی منافع مشترک با کشورهای منطقه با توجه به ذات تنشزای این رژیم اساسا تا سطحی میتواند جوابگو باشد. در محاسبه هزینه-فایده دولتهای منطقه برای دوران پسا توافق هسته ای، به طور بالقوه منافعی در راستای همکاری با ایران وجود دارد. سطحی عقلانیت در دیپلماسی کافی است تا کشورهای منطقه به این نتیجه برسند که نباید تمام تخممرغهای خود را در سبد اسرائیل گذاشت، حتی اگر با این رژیم ضد ایران تعاملی داشته باشند. صرف اینکه واکنش کشورهای منطقه به توافق وین پیوستن به ائتلاف اسرائیلی باشد امری دور از ذهن است.
2.تجربههای پیشین ائتلاف: معمولا ائتلافهای منطقهای و به بیان بهتر جهان عرب نتیجهای جز شکست یا ابهام نداشتند. از شکست این یکصدا شدن در مقابل خود اسرائیل در قالب جنگهای رژیم با اعراب که بگذریم در دو ائتلاف مهم این کشورها یعنی جنگهای سوریه و یمن که از قضا در جبههای مقابل ایران است، نتیجه کار جز شکست به تمام معنا چیزی نبود. دو تجربهای که در دهه اخیر از منظر تجمیع مراکز قدرت و ثروت بیسابقه بوده اما در هر دو جبهه به سران منطقه نشان داد کار در جای دیگری لنگ میزند.
حمد بن جاسم، نخستوزیر پیشین قطر در یک مصاحبهی تلویزیونی در مورد عقلانیت ایران در سیاستهای منطقهای مقایسه جالبی دارد. او میگوید ما عربها زود قهر میکنیم، زود فراموش میکنیم و زود آشتی میکنیم اما در پشت سیاست ایران عقلانیت وجود دارد و آنها مانند احمقها عمل نمیکنند و میدانند چه چیزی به ضررشان است و چه چیزی به سودشان است. مصداقهای عینی متعددی در برداشت حمد بن جاسم در رخدادهای منطقه وجود دارد. لذا از یک طرف سران منطقه از ائتلافهایی با این کیفیت و ماهیت دل خوشی ندارند و از طرف دیگر اسرائیل نمیتواند به این دیپلماسی هزار نظر جهان عرب اطمینان کند.
3.شکنندگی اسرائیل: سران رژیم در کنار غول تهدیدی که از ایران میسازند خود را منشا امنیت معرفی میکنند. پروژه اخیر آنها یعنی «توافق ابراهیم» در راستای نفوذ در خلیجفارس با چنین مشروعیتسازی بود که کشورهای حاشیه خلیجفارس در قبال تهدیدهای ایران در این منطقه(!) نیازمند همکاری و حضور اسرائیلاند.
اما محور مقابل در عمل این ادعا را ثابت کرد. هنگامی که سران این رژیم سفرهای متعددی به حاشیه خلیجفارس داشتند و از عضویت در سنتکام با ادعای کمک در تامین امنیت خلیج فارس استقبال کردند، همزمان با همین تحرکات حملات متعدد به خاک امارات و عربستان هشداری بود که با حضور اسرائیل از امنیت خبری نیست. یا هنگامی که اسرائیل دو نشست ضد امنیتی خود را در مصر و نقب اشغالی برگزار کرد، عملیاتهای متعدد فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی و به لرزه در آمدن امنیت حتی در حد قدم زدن در خیابان برای صهیونیستها حاوی همین پیام آشکار بود که رژیمی که تا این سطح در تامین امنیت خود شکننده است چگونه میتواند بانی نشستهای ضد ایرانی با ادعای تقابل با تنشآفرینی شود.
استراتژی ایران در برابر پلنبی
در کنار سه چالش اسرائیل برای یک ائتلاف دلخواه، میتوان یک عامل دیگر هم اضافه کرد و آن هم نحوه کنشگری ایران است. برخلاف مذاکرات هستهای در دوره قبل که سیاست منطقهای از اهمیت خاصی نزد دستگاه دیپلماسی ما برخوردار نبود، در دورهی جدید، اهمیت سیاستخارجی منطقهای در سطح بهتری درک شده است. گفتوگوها و رایزنیهای متعدد با کشورهای منطقه میتواند نگاه قبلی به توافق هستهای ایران را اصلاح کند که یک توافق خوب از نظر ایران نه فقط در جهت تامین منافع ایران بلکه برای منطقه مطلوب و برای کشورهای آن فرصتساز است.
اگر تلاش برای جا انداختن چنین تصویری در نگاه منطقهای در دستور کار دستگاه دیپلماسی ما باشد، ابتکاری در تقابل با پلنبی اسرائیلی یا همان ائتلاف ضدایرانی خواهد بود. تمام چالشها و موانعی که بر سر برنامههای ضد ایرانی اسرائیل وجود دارد، آن را بیخطر نمیسازد. تهدید آن زمانی خنثی خواهد شد که ایران هم صرفا متمرکز بر آنچه در وین میگذرد نباشد. انفعال در برابر بهبود روابط اسرائیل-ترکیه، توقف مذاکرات با ریاض، ابهام در روند رایزنیهای بهبود روابط با ابوظبی، ادامه بیتوجهی به شمال آفریقا و از همه مهمتر اختصاص بخش زیادی از اظهارات مقامات وزارتخارجه ایران پیرامون مذاکرات وین، بخشی از اتفاقهای نگران کنندهای هستند که ممکن است این تصور را ایجاد کند که وین به دغدغه اصلی دیپلماسی ایرانی تبدیل شده در حالی که پویایی رایزنی در منطقه به سرعت دنبال میشود.