جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
یادداشت به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی؛
امام خمینی (ره) دغدغه آن را داشت که انقلاب و نظام سیاسی نوپا به دست نا اهلان نیافتد. به همین خاطر، یکی از دلمشغولی های ایشان جانشینی ولی فقیه بود. امام (ره) بر پایه آگاهی تاریخی که از صدر اسلام داشت، نگران تکرار واقعه سقیفه بنی ساعده بود.
کد خبر: ۱۱۸۸۱
۱۳ خرداد ۱۴۰۱ | ۲۰:۵۲
محمد حسین نظری

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه: دکتر داود مهدوی زادگان، سرپرست سازمان سمت در یادداشتی به مناسبت رحلت امام خمینی(ره) نوشت: 1.حاکمان موسس آن دسته از حاکمانی هستند که نظام سیاسی و حکمرانی نوینی را پایه گذاری می کنند. آنان در دوران حکمرانی خود تلاش زیادی برای تثبیت نظام نوپای خود به عمل می آورند. زیرا حکمرانی جدید بطور طبیعی نه فقط از ناحیه وفاداران به نظام سابق بلکه از ناحیه رقبای مدعی همواره تهدید می شود. بویژه از ناحیه رقیبانی که قدرت و توانایی کنار زدن رژیم سابق را نداشتند، ولی از طریق تظاهر به وفاداری به رهبر جدید وارد نظام شده به تدریج با تصاحب قدرت مدعی سروری اصلی نظام سیاسی جدید می شوند. از این رو، مهم ترین دغدغه حاکمان موسس تداوم و استمرار حکمرانی جدید است. لکن باید در ابتدای بحث، حاکمان موسس را به دو گروه کلی مستقل تقسیم کرد.

 

نخست، حاکمانی که پایه گذار حکومت موروثی هستند. نظام های سلطنتی عموماً توسط این دسته از حاکمان موسس شکل می گیرد. حاکم جدید به دلیل برخورداری از قدرت مفوقه و وفاداران جان بر کف عامل اصلی در پدید آمدن حکومت موروثی جدید است. او تلاش دارد بعد از خود، تاج و تخت به فرزند ارشد برسد تا از این طریق، حکومت جدید استمرار پیدا کند. اما نوع دوم از حاکمان موسس کسانی هستند که پایه گذار حکمرانی مکتبی یا آیینی یا به تعبیر امروزی ها حکمرانی ایدئولوژیک می باشند. آنان حکومت موروثی را سرنگون می سازند و حکمرانی جدیدی را تاسیس می کنند. در این نوع از حکومت داری،حکمرانی و قدرت بر اساس، منویات و خواسته های رهبر تعریف نشده است. اگر چه در تعریف جدید از حکمرانی از آراء و اندیشه های رهبر نهایت استفاده و بهره برداری به عمل می آید؛ لکن این شکل از بهره برداری بخاطر خواست و میل شخصی حاکم موسس نیست بلکه به دلیل برتری و درستی اجتهاد او در تعریف نوین از حاکمیت است. دقیقاً به همین دلیل است که اینگونه حاکمان موسس دغدغه ای برای به قدرت رسیدن فرزند ارشد خود ندارند. از نگاه آنان حکومت جدید، امر شخصی نیست تا چنین دغدغه ای را داشته باشند.

 

 گفتار حاضر، معطوف به دسته دوم از حاکمان موسس پیش خواهد رفت. و مساله آن هم پرسش از اصلی ترین دغدغه این دسته از حاکمان موسس است.

 

2. بدون تردید امام خمینی (ره) از زمره حاکمان موسس نوع دوم است. زیرا ایشان پایه گذار حکومتی مبتنی بر الهیات سیاسی اسلام بود و در تمام دوران حکمرانیِ با برکت خود می کوشید حکومت جدید را بر پایه معارف وحیانی و آیین و سیره ناب محمدی باز تعریف و عملیاتی سازد. امام راحل (ره) هیچگاه، قبل و بعد از انقلاب اسلامی، نیروی کاریزمایی خدادادی خود را در راه اهداف شخصی استفاده نکرد، بلکه تمام قوّت و عزّت خدادادی خود را برای اعتلای اسلام سیاسی هزینه کرد. یک جنبه از بیان قاطع و پر طنین جمله آخر وصیتنامه امام خمینی به همین موضوع باز می گردد. امام راحل تردید نداشت که هیچگاه اغراض شخصیه را در به راه انداختن نهضت و تاسیس حکومت اسلامی دخالت نداده است و لذا وصیت نامه خود را اینگونه خاتمه دادند:

 

«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.»

 

3. اکنون با توجه به اینکه امام خمینی (ره) موسس حکمرانی مکتبی و آیینی بوده است، پرسش اساسی آن است که مهم ترین دلمشغولی و دغدغه حکمرانی ایشان در مدت ده سال و چند ماه از حکمرانی چیست؟

جانشینی، مساله امام خمینی (ره) بود

خیلی روشن و بدیهی به نظر می آید که مهم ترین دغدغه امام خمینی استمرار حکومت اسلامی مبتنی بر اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه است. ایشان در طول مدت حکمرانی ولایی خود همواره دلمشغولی آن را داشت که حکومت اسلامی از مسیر اصلی تعریف شده خود فاصله گرفته راه دیگری را طی کند و به تدریج با زوال زود هنگام مواجه شود. از نگاه جامعه شناسی سیاسی این پرسش مهم ترین مساله در تحلیل شخصیت های انقلابی کاریزماتیک است. زیرا از دیدگاه جامعه شناختی رهبران انقلابی مربوط به دوره غیر عادی است که به مرور زمان فرآیند عادی سازی و روزمره شدن یا به عبارتی فرایند این جهانی شدن را سپری می کنند. این امر از طریق جانشینی که فاقد خصوصیات کاریزمایی رهبر انقلابی باشد، سرعت بیشتری پیدا می کند. از نگاه جامعه شناختی مساله جانشینی برای حاکم موسس مهم ترین مساله است. آنچنانکه ماکس وبر بر این نکته اشاره کرده است: «اگر قرار است که سیادت کاریزمایی تبدیل به یک نهاد دایمی و با ثبات شود، اولین و مهم ترین سوالی که برایش مطرح می شود، مسئله جانشینی مبشّر، قهرمان، معلم یا رهبر حزب است. در همین جا ورود به مسیر مقررات و سنت به طور اجتناب ناپذیری شروع می شود.»( وبر ماکس، 1384، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهری و دیگران، انتشارات سازمان سمت: 506 )

 

این برداشت جامعه شناختی درباره مساله اساسی حاکم ایدئولوژیک درست است.

 
امام خمینی (ره) دغدغه آن را داشت که انقلاب و نظام سیاسی نوپا به دست نا اهلان نیافتد. به همین خاطر، یکی از دلمشغولی های ایشان جانشینی ولی فقیه بود. امام (ره) بر پایه آگاهی تاریخی که از صدر اسلام داشت، نگران تکرار واقعه سقیفه بنی ساعده بود.
 

رسول خدا صلی الله علیه و آله برترین و شایسته ترین فرد برای جانشینی را در علی بن ابی طالب علیه السلام می دانست بلکه این انتخاب خداوند سبحان بود و در حجه الوداع رسول وحی بر پیامبر ابلاغ کرد که بر مردم اعلام کند که پس از ایشان، علی علیه السلام مولا و جانشین او است و هر کس که پیامبر را مولای خود می داند، باید علی را هم مولای خود بداند. اما گروهی از مهاجر و انصار در سقیفه خلاف این خواسته وحیانی رسول خدا عمل کردند. همین بینش تاریخی سبب شده بود که امام خمینی همواره دل نگران عادی سازی و مساله جانشینی باشد. امام راحل در مساله جانشینی همواره دغدغه تکرار ماجرای سقیفه را داشت. از این رو، بخشی از حکمرانی ایشان جلوگیری از تکرار چنین واقعه تلخ تاریخ اسلام بود.

 

4. تمام جریانات معارض با انقلاب و نظام اسلامی در زمره عوامل فرآیند عادی سازی در حکمرانی جدید اسلامی تلقی می شود. هر یک از آنها بر پایه درک سیاسی و خواست قدرت با شکل حکمرانی که امام خمینی (ره) پایه گذاری کرده بود، زاویه داشتند. اگر چه شدت این تعارض متفاوت بود ولی در اصل اهتمام به تغییر مسیر انقلاب و نظام و وقوع روزمرگی و عادی سازی اختلافی بین شان نبود. از این جهت همه آنها جبهه مشترکی را پدید آورده بودند. امام خمینی (ره) از پیش از انقلاب اسلامی توجه وافی به این مساله داشت. عدم تایید سازمان مجاهدین خلق ( سازمان منافقین ) در پیش و بعد از انقلاب، مخالفت با مواضع سیاسی دولت موقت و بنی صدر و ایستادگی برابر تهاجم نظامی صدام و حزب بعث عراق از جمله اقدامات پیشگیرانه امام در وقوع عادی سازی نظام اسلامی است. ایشان در کنار این اقدامات سلبی، گامهای ایجابی بسیار مهمی در جهت تضمین حکمرانی جدید اسلامی انجام دادند. ایشان هیچگاه به غیر از دو سه مورد اجتناب ناپذیر، سعی نکردند حکمرانی را متوقف بر شخصیت کاریزمایی خود سازند. به همین خاطر، در آغاز کار رفراندم جمهوری اسلامی و قانون اساسی را برگزار کردند و مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری را برقرار کردند تا اداره جامعه بر اساس قانون پی گرفته شود و متکی به شخصیت ایشان نباشد. البته امام خمینی (ره) با تکیه بر شخصیت معنوی شان در رهبری دفاع مقدس علاوه بر بکارگیری قوای مسلح، نیروهای جهادی و مقاومت مردمی را بسیج کرد.

 

5. پرداختن به هر یک از این امور، مجال وسیعی را طلب می کند و باید به فرصت دیگری حوالت داد. لکن در اینجا برای نشان دادن اهمیت مساله عادی سازی و جانشینی حکمرانی نوین اسلامی نزد امام خمینی (ره) توجه خوانندگان را به مطالعه ماجرای عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی جلب می کنیم. باز خوانی نامه 6/ 1/ 1368 امام به ایشان از این منظر گواهی می دهد که امام تا چه اندازه دغدغه حفظ و تثبیت نظام اسلامی را داشتند. ایشان در ابتدای نامه خطاب به آیت الله منتظری چنین می فرماید: «با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که »نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم می‌دانم، خدا را در نظر می‌گیرم و مسائل را گوشزد می‌کنم.» از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید». امام راحل به دلیل همسویی آقای منتظری با جریانات عادی ساز انقلاب و نظام اسلامی در این نامه اینگونه اشاره ای به آنها کرده است: «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم» (صحیفه امام(ره)، ج21، ص330)

 

مرحوم آیت الله ری شهری در کتاب روشن بینی امام خمینی( ره) در نامه 6/ 1/ 1368 به خوبی توانسته است مساله عزل آقای منتظری را توضیح دهد ( ر. ک: محمدی ری شهری محمد، 1400، روشن بینی امام خمینی ره در نامه 6/ 1/ 1368، نشر موسسه چاپ و نشر عروج )

 

6. به هر روی، آخرین تدبیر امام خمینی در روزهای پایانی عمر مبارک شان مانع تکرار سقیفه در جمهوری نوپای اسلامی شد. این جمله پایانی در وصیت نامه سیاسی و الهی امام که می فرماید: «سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است»، حکایت از این نکته اساسی دارد که امام از اینکه همه گونه اقدامات ایجابی و سلبی جلوی گیری از عادی سازی و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی را در حد توان و استطاعت خود به کار بسته است و به فضل الهی امید دارد که هم ملت شریف ایران و هم جانشینی که بعد ایشان خواهد آمد این نظام را تنها نمی گذارند و در باقی ماندن آن بر مسیر اصلی اهتمام می ورزند.

 

7. اکنون بعد از گذشت سی و سه سال از رحلت جانسوز امام خمینی این پرسش مطرح است که آیا آرامش خاطری که امام خمینی در وصیت نامه شان بیان فرمودند، واقع شده است و همچنان پابرجاست؟ تردیدی نیست که روح بلند و ملکوتی امام خمینی در ملکوت اعلی همچنان شاد است. زیرا سیدی از نسل علی و فاطمه که میراث دار برحق و وفادار رسول خدا بودند، سکاندار ولایت مطلقه فقیه شده است و همچون خود ایشان حکمرانی اسلامی را رهبری می کند. تردیدی نیست که اگر امام خمینی می بودند؛ همین رهبری را به کار می بستند که حضرت آیت الله سید علی خامنه حفظه الله در طول سه دهه پر تلاطم سیاسی و اجتماعی ایران و جهان تدبیر کرده اند. بلکه ای بسا در موارد هم امام راحل سخت گیرانه تر از ایشان عمل می کردند. مقام معظم رهبری در این مدت مانع عادی سازی و انحراف انقلاب و نظام از مسیر اصلی خود شده است. به همین خاطر است که دوست داران و دلسوختگان به انقلاب و نظام با حضور ایشان در جایگاه ولایت فقیه جای خالی امام خمینی را احساس نکردند. چون مردم امام خمینی را در سیمای امام خامنه ای مشاهده می کنند.

 

درباره وفاداری رهبری به راه و اندیشه و دغدغه های امام خمینی (ره) مباحث و نمونه های زیادی را می توان مطرح کرد. در اینجا فقط به همین نکته اشاره می شود که تمام جریانات روزمرگی و عادی سازی که در دهه شصت برابر امام خمینی (ره) ایستاده بودند، امروز همان ها برابر ولایت امام خامنه ای ایستاده اند و با ایشان معارضه می کنند. همچنان هیچ جامعه شناس سیاسی نمی تواند سخن از وقوع عادی سازی انقلاب اسلامی بر زبان جاری کند. حتی برخی از گروه هایی که روزگاری خود را پیرو خط امام می دانستند، دلیل مخالفت شان با ولی فقیه این نیست که چرا از مرام و اندیشه امام خمینی ره کوتاه آمده است بلکه ایراد آنان به رهبری این است که چرا همچنان به مثابه وفادار ترین و صادق ترین مرید امام خمینی رفتار می کند در حالی که – به زعم آنها – اندیشه امام خمینی تاریخی شده است. بیانیه گام دوم انقلاب بهترین گواه بر این نکته اساسی که رهبر معظم انقلاب حقیقتاً امتداد روح ملکوتی و اندیشه ناب محمدی امام خمینی است. از خداوند سبحان مسئلت داریم که به حق اولیا و صالحانش بر عزّتش بیافزاید و تا قیام حضرت مهدی عج و در کنار آن حضرت، ولی و نصیر او باشد. آمین یا رب العالمین

 

انتهای پیام/

 

 

 

 

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: