جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
چرا ریاضی‌زدگی در علم اقتصاد، امکان بینش و تحلیل اقتصادی را سلب می‌کند؟
درخلال بحران 2008 ملکه الیزابت در بازدیدی از مدرسه اقتصاد لندن (LSE)، با ناخشنودی از اقتصاددانان پرسش کرد چرا هیچ یک از شما ملتفت ابعاد و امکان چنین واقعه‌ای نشد؟ دو نفر از اساتید بریتیش آکادمی (آکادمی ملی انگلستان در علوم اجتماعی و انسانی) پاسخ دادند: «مغزهای ریاضی که به کار مدیریت ریسک در کمپانی‌های بزرگ مالی مشغول اند، بینش صحیحی نسبت به تصویر کلان‌تر اقتصاد ندارند». همیشه بی‌میلی سیاسیون به نظرات اقتصاددانان به سادگی به نادانی سیاستمدار نسبت داده شده؛ اما واقعیت این است که ضعف در ارائۀ راه‌حل‌های متناسب، غیرکلیشه‌ای، ذوابعاد، مؤثر و باورپذیر هم در بی‌اعتمادی سیاسیون به این طبقه دخیل بوده است.
کد خبر: ۱۲۵۵۷
۲۹ خرداد ۱۴۰۱ | ۱۵:۰۶
نویسنده : حسین درودیان

حسین درودیان، تحلیل‌گر برجسته اقتصاد ایران در رشته توییتی به تبیین نسبت علم اقتصاد و ریاضیات پرداخت و ریاضی‌زدگی در اقتصاد را منشا ناتوانی اقتصاددان از تحلیل فرایندهای اقتصادی و تحلیل درست و به موقع بحران‌ها دانست:

ریاضی‌زدگی (mathiness) در اقتصاد چیزی فراتر از صرف کاربرد ریاضیات در اقتصاد است. کیفیت و شدت کاربرد ریاضیات در اقتصاد مورد نقد خیلی‌هاست. همین اصطلاح "ریاضی‌زدگی" ابداع رومر است، رومری که خودش از رشته ریاضی به اقتصاد آمد (می‌گویند عزا چه عزایی است که مرده‌شوی هم گریه می‌کند). ارزیابی او از شیوه علمی متکی به ریاضیات، یک شکست عمومی است:

general failure mode of a scientific field that relies on mathematical theory.

مشکل اساسی در نوع کاربرد ریاضیات در اقتصاد این است که کاربست ریاضیات ولو بدوا موجه و با انگیزه‌های قابل دفاع، عملا به ابزار یا دکانی تبدیل شده که کم‌مایه‌گی و ضعف در ادراک و بینش نسبت به واقعیت اقتصاد، پشت ابزار ریاضیات (و سپس اقتصادسنجی) پنهان شود. به تعبیر ملایم‌تر، یک دغدغۀ برازندگی صوری بر جریان مسلط دانشگاهی اقتصاد حاکم است که توسل به ریاضیات، ابزاری برای ارضاء آن است؛ ابزاری که برای مرعوب‌سازی و دلفریبی ظاهری هم کاربرد دارد؛ ابزاری که جانشین بینش-بصیرت اقتصادی شده است. در متن تکست‌بوک‌های اقتصادی، اثری ضعیف از این بصیرت و تعمق دیده می‌شود. اغلب اساتید، قادر نیستند دانشجوی اقتصاد را مجهز به چنین بینشی کنند. دانشجویان بیش از یافتن چنین قوه‌ای، دلخوش به این ‌اند که فلان کتاب به‌روز ریاضی‌وار که در فلان دانشگاه اسمی تدریس می‌شود را می‌آموزند. پدیده‌های اقتصادی پس از یک قالب‌بندی ساده از حیث نظری و مفهوم‌پردازی، به سرعت تحت بررسی‌های ابزاری ریاضی قرار می‌گیرند. این سبک از سیطرۀ ریاضیات، موجب ساده‌سازی مفهومی و عدم امکان ورود به مباحث عمیقی شده که ارائۀ یک صورت‌بندی ریاضی آن‌ها بسیار مشکل یا ناممکن است. اینجا، علاقه به برازندگی ظاهری و تفاخر علمی‌نمایی، جای عمق مفهومی را گرفته و آن را بیرون می‌راند.

درخلال بحران 2008 ملکه الیزابت در بازدیدی از مدرسه اقتصاد لندن (LSE) با ناخشنودی از اقتصاددانان پرسش کرد چرا هیچ یک از شما ملتفت ابعاد و امکان چنین واقعه‌ای نشد؟

Why Didn’t Anybody Notice?  

دو نفر از اساتید بریتیش آکادمی (آکادمی ملی انگلستان در علوم اجتماعی و انسانی) پاسخ دادند: «مغزهای ریاضی که به کار مدیریت ریسک در کمپانی‌های بزرگ مالی مشغول اند، بینش صحیحی نسبت به تصویر کلان‌تر اقتصاد ندارند»

some of the best mathematical minds’ were involved in risk management but they frequently lost sight of the bigger picture)

در نامه‌ای دیگر به ملکه،10نفر از اساتید اقتصاد شکوه کردند که دانش اقتصاد تبدیل به شعبه‌ای از ریاضیات کاربردی شده و از دنیای واقعی جدا افتاده

economics has turned virtually into a branch of applied mathematics, and has been become detached from real-world institutions and events

این کاستی کجا به مشکل جدی بدل می‌شود؟ آنجا که گذراندن چند کتاب خوش بر و روی ریاضی‌طور (به ویژه اگر زرق و برق تحصیل در فلان دانشگاه اسمی هم به آن افزوده شود) نوعی هژمونی برای این طبقه از تحصیلکردگان بوجود آورده و آن‌ها نیز با نوعی اعتماد به نفس توأم با توهم، خود را در جایگاه تحلیل‌گری سطح کلان و توسعه برای اقتصاد ایران قرار می‌دهند. انگار نه انگار که تکست‌بوک‌هایی که آنها تحت آن پرورش یافته‌اند، در انفصالی آشکار از واقعیت‌های اقتصادی، بیگانه با سایر شعب علوم اجتماعی، غیربین‌رشته‌ای، با نهایت ساده‌سازی، و با کمترین ارتباط با بافت و زمینۀ واقعی اقتصاد آن هم در یک کشور خاص مثل ایران، توسعه یافته‌اند. قابلیت تحلیل‌گری سطح کلان و توسعه، از آن برنامه درسی به دست نمی‌آید. اگر کنه تجویزهای ایشان را هم بکاویم، می‌بینیم کلیت آن‌ها چیزی جز گزاره‌های ساده‌ای نیست که چه ‌بسا یک دانشجوی دوره متوسط اقتصاد و برخی جراید اقتصادی هم پیوسته تکرار می‌کنند.

آسیب ناشی از رویۀ فوق صرفاً خود را در تحلیل‌ها و تجویزهای ساده‌بینانه و یک‌طرفۀ تکست‌بوکی نشان نمی‌دهد، بلکه اثرگذاری مهم‌تر آن، ناتوانی ایشان از ارائۀ راه‌حل‌هایی موجه و شدنی است. همیشه بی‌میلی سیاسیون به نظرات اقتصاددانان به سادگی به نادانی سیاستمدار نسبت داده شده؛ اما واقعیت این است که ضعف در ارائۀ راه‌حل‌های متناسب، غیرکلیشه‌ای، ذوابعاد، مؤثر و باورپذیر هم در بی‌اعتمادی سیاسیون به این طبقه دخیل بوده است.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: