رسانه تحلیلی تصویری بهمن: محمدرضا شفاه، دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری در یادداشتی با عنوان تراژدی و کمدی بازار آزاد در وبسایت علم و سیاست نوشت:
یک. دولت جمهوری اسلامی ایران سیاست خطیر و سترگی را در اقتصاد کشور به انجام رساند و آن توقف پرداخت یارانه کالاها به واردکنندگان بهواسطۀ حذف ارز ترجیحی بود. تبعات این تصمیم در کشور هنوز بهطور کامل بروز نکرده است. تورم بسیار شدید و خارج از طاقت شهروندان این جمهوری و اختلالهای شدید در تولید و مصرف میتواند تا مرز فروپاشی جامعه گسترده شود. اما دولت جمهوری اسلامی ایران این تصمیم خطیر را با شجاعت و پایمردی اتخاذ کرده است. با این همه این تصمیم با تمام خطرات و اهمیتش میتواند بیسرنوشت شود و مخرب از کار دربیاید اگر دولت فریب سخنانی را بخورد که مصرانه وظیفۀ دولتها را صرفاً اعمال سیاستهای سلبی شمرده و ادعا میکنند که بازارها «خودبهخود» ساخته میشود.
دو. «سلب بازار را میسازد» حکمی انتزاعی است. دولتها برای نگهداشت بازارهایشان نهتنها اعمال سیاست میکنند بلکه جنگ راه میاندازند و خون میریزند. پشت هر جنگ بزرگی، لشکری از بازاریان نه در پی منافع و مطامع افزونتر، بلکه در پی حفظ موجودیت بازار که آیینۀ موجودیت نظم زندگی است، ایستاده است. افسانهٔ بازارِ رها، پیش چشم همگان و زیر پوتین سربازهای روسی افشا شده است و ما باز هم باور نمیکنیم. آیا برای تاجران آلمانی بهتر بود صرفاً به اقتصادیترین روش به گاز طبیعی و انرژی روسی وابسته باشند یا باید با دولتشان متحد شوند و از منافع کوتاهمدت اقتصادی خود به نفع موجودیت بازارشان بگذرند؟ چهبسا این منافع از دست رفته، برخی از آنها را تا مرز فروپاشی هم ببرد اما در اینجا نه بازرگانان بلکه بازار باید خود را حفظ کند.
سه. دولت جمهوری اسلامی باید در شرایط جدید بازار را بر پا کند و برای این هدف میبایست ائتلافی بسیار قدرتمند در داخل بازار داشته باشد. بدون وجود عناصری که به جای بازارِ خودشان، به خود بازار متعهد باشند، سازندهترین سیاستها فرصتی برای نیروهای مخرب خواهد بود. هرچه دولت برای بازار، فرصت خلق کند، این فرصت بهعنوان نیرویی علیه خود بازار به کار خواهد افتاد. پیش از این نیز دیدهایم که مثلاً حمایت از تولید داخلی چگونه بازار را تخریب کرده است.
تنها راه، تشکل نیروهای سیاسی منسجمی در بازار است که که در هماهنگی با دولت به بازار در مقام یک کل متعهد باشند. چنین تشکلی نمیتواند سیاسی نباشد بلکه شریک سیاسی دولت است. این و هر ائتلافی از نیروهای سازنده و مولد طرحی از به رسمیت شناختن مشارکت نیروهای مستقل در سیاست است.
چهار. تنها برنامۀ بزرگ تولید در دولت آیتالله رییسی، برنامهٔ تولید مسکن است. تحلیلهای خامی که تصور میکنند مشکل فشار مسکن در تهران و شهرهای بزرگ، ساختن مسکن در بیابانهای دور افتاده است، نمیفهمند که مردم مهاجر به این شهرها، بیخانمان نیستند بلکه خود را به ورطهٔ قلزُم مسکن در تهران انداختهاند در جستوجوی آینده داشتن و در شهرهای کوچک، سترون نشدن.
ساختمانهای بیابانی، مسکن هیچکس نخواهد شد. بلکه در پی بازار مخرب زمین و مسکن که در حال بلعیدن تمام اقتصاد و آیندهٔ ایران است و بیشک به خطر موجودیتی برای نظام سیاسی ما و حتی تهدیدی برای تمامیت ارضی ما تبدیل شده است، این ساختمانها هم هیزمی خواهد شد در آتش کالای سرمایهای مسکن و جز بدبختی هیچ چیز به بار نمیآورد. این ساختمانها هیچ چرخۀ حیات و هیچ اقتصاد زایایی نخواهد آفرید بلکه رودخانهای است که در ریگزار سرمایههای بیمعنای بازی مسکن فرو خواهد رفت. تنها برندهٔ این بازی بد، دلالان و پیمانکارهای بدقولی خواهند بود که انبوهی مسکن ساختهنشده روی دست دولت میگذارند.
پنج. دولت باید برنامهای سترگ در تولید داشته باشد، برنامهای زاینده. این برنامه با سیاستهای تجمع سرمایه که امید دارد فرصتی به بازار و تولید بدهد تا بازار و تولید، خودبهخود پا بگیرد انجام شدنی نیست. این برنامۀ تولید باید جامعهای در بازار تولید کند. جامعهای که از سر اراده به ساختن و تعهد به بازار در ائتلاف با دولت قرار میگیرد.