موضوعات مطرح شده در «تاک شو»ها کارکردی برای مردم ندارد/مجریان «تاک شو»ها فاقد هویت محتوایی هستند
این روزها فضای مجازی مملو از ویدیوهای برنامه های گفتوگو محور یا «تاک شو» با حضور هنرمندان یا شخصیت های سیاسی است. این گفتوگوها موضوعات متنوعی را در برمیگیرد، از مسائل شخصی گرفته تا مواضع سیاسی و اظهار نظرهای اجتماعی و... در واقع هر چیزی به جز حیطه تخصصی شخص مدعو و آنچه او میتواند دربارهاش اظهار نظر کند و حرفی برای گفتن داشته باشد!
حالا علاوه بر اینکه هر یک از هنرمندان با داشتن یک پیج شخصی - که بسته به شهرت شخص تعداد دنبال کنندههایش متفاوت است - میتوانند درباره موضوعات گوناگون اظهار نظر کنند، برنامههای گفتوگو محور متنوع هم فضای دیگری را در اختیار آنها قرار میدهد تا به طرح مسائل مختلف بپردازند.
موضوعی که گاهی سبب شهرت بیشتر هنرمند میشود، گاهی هنرمند فراموش شده را به مخاطب یادآوری میکند و گاهی سبب میشود تا مورد حمله کاربران فضای مجازی قرار گرفته و شخصیتش زیر سوال برود.
در این بین مخاطب در میان انبوهی از اطلاعات مهم و غیر مهم سرگردان شده و در بازنمایی حقیقت و تشخیص آنچه برایش کارآمد است ناتوان میشود.
حسین سلطان محمدی منتقد و نویسنده سینمایی در گفتوگو با ایران۲۴ درباره تعداد زیاد تاکشوهای اینترنتی گفت: در این تاکشوها آن کسی که میزبان است و دارد پرسش میکند، باید یک هویت محتوایی از قبل برای او ایجاد شده باشد. مثلا در حوزه ورزش آقای عادل فردوسی پورهویت محتوایی او تعریف شده و وقتی بحث میکند مخاطب متوجه است سوالاتی که میپرسد چگونه است و نوع جستوجوی کلامش چطور است.
وی ادامه داد: اما در موارد اخیر در فضای مجازی مثلا آقای یزدان پناه، موگویی یا واشقانی، اینها هنوز خودشان به عنوان شخص محتوا تولید کن یا محتوا جستوجو کن معرفی نشدهاند. اینها همه بستگی دارد که از چه رسانهای دارند محتوایشان را توزیع میکنند. رسانه به آنها هویت گسترده میدهد و فراتر از محتوا دارد برای اینها فضا تعریف میکند. در این گفتوگوها مطالعه قبلی به آن شکل مطرح نیست. در مواردی مثل «صندلی داغ» که از تلویزیون پخش می شد، پرسشگر از قبل اطلاعاتی را درباره مهمان شناسایی کرده بود یا برایش تعریف میکردند. در تلویزیون الان هم آقای نجف زاده اینکار را میکند، اما آقای محسن کیایی در برنامه «هزارویک» فقط چند سوال شخصی میپرسد.
سلطان محمدی افزود: در این فضای جدید همه اطلاعات میدهند و این اطلاعات اغلب ناقص و مغشوش است. اطلاعات متضادی میدهند و بعضیها هم به خاطره تعریف کردن میرسد. فعلا میتوانیم به عنوان یک نوع روش تولید محتوا به این برنامهها نگاه کنیم، اما کیفیت محتوا قابل بحث است.
سلطان محمدی به موضوع جنگ ۱۲ روزه و اطلاعاتی که درباره آن در فضای مجازی منتشر شد اشاره و عنوان کرد: در سوژهای مانند جنگ ۱۲ روزه در برنامه آقای موگویی میبینیم که همه جور اطلاعاتی از زبان پاسخ دهنده بیرون میآید. فردی یکجور توضیح میدهد و فرد دیگری جور دیگر، هرکسی به نحوی اطلاعاتی میدهد. زمانی مطرح شد از طریق واتسآپ افراد شناسایی شدند. یکی گفت دوربینها هک شدند و برخی میآیند اینها را نقض میکنند. از آن طرف حریف هم کری میخواند که بر تمام سسیستمهای ارتباطی جهانی تسلط دارد. تا چند روز قبل فکر میکردم حدودا ۱۰ ساعت بعد از اسرائیل ما حمله را شروع کردیم، اما امروز مطلبی خواندم که گفته بود سی دقیقه بعد از حمله آنها حمله کردیم. این اطلاعات از کجا منتشر میشود؟!
این منتقد سینمایی اضافه کرد: خلاصه هر کسی یک حرفی میزند. مخاطب را در برابر مجموعهای از اطلاعات قرار میدهند که فاقد مسیر تحلیلی است. دادهها متنوع است و برای من مخاطب عادی ابزار صحت سنجی وجود ندارد؛ بنابراین به تدریج در بلندمدت یا نسبت به این اطلاعات خنثی میشوم یا من را دچار نوعی نگرانی و سردرگمی میکند که بالاخره حقیقت چیست.
وی با اشاره به گفت وگوی اخیر مهدی مطهرنیا با مجید واشقانی بیان داشت: مثلا چالش آقای مطهرنیا چه کارکردی برای کشور دارد؟ ما اصلا متوجه نمیشویم که فایده تولید بیش از حد این تاک شوها چیست. اگر تمام این دادهها را کنار هم بچینیم متوجه میشویم که یک سری اطلاعات ناقص است و برای ما فقط انبوه دادههایی است که نمیدانیم با آن باید چکار کنیم. به صورت روزمره از آنها عبور کنیم یا بخوانیم و بررسی کنیم؟ ما در انبوهی از اطلاعات شناور میشویم که نمیدانیم کارکرد توزیع این اطلاعات چیست و چقدر صحت سنجی شده است؟
سلطان محمدی به حواشی اخیر گفت وگوی فریبا نادری با امیرحسین قیاسی نیز اشاره کرد و گفت: ماجرای خانم فریبا نادری کارکردش چیست؟ چرا باید چیزی را که بعدا به یک شوخی تبدیل میشود توزیع کنیم تا این مغلطه در جامعه ایجاد شود. اینها در ژورنالیسم در گروه تولیدات زرد دسته بندی میشوند. من اصلا یادم نبود همسر اول خانم فریبا نادری چه کسی بوده، اما با این برنامه و حواشی آن دوباره نام مرحوم رسام مطرح شد و اینکه چند سال از همسرش بزرگتر بوده است. این اطلاعات کارکردی برای مخاطب ندارد. اکنون میخواهند روح مرحوم مسعود رسام را از قبر بیرون بکشند که چرا با این فاصله سنی ازدواج کرده! اصلا شما چه کار دارید قضایای آن دوارن چه بوده است که طعنه میزنید؟ چرا اجازه میدهید هرچیزی که در برنامه وجود دارد قیچی و منتشر شود؟ شمایی که از خانم نادری یا دیگر هنرمندان اطلاعات میگیرید با پخش این اطلاعات شخصی دنبال چه هستید و میخواهید به کجا برسید؟ این اخبار زرد چه کارکردی دارد؟ چرا هنرمندان را خراب میکنید؟
این منتقد سینمایی با یادآوری خاطرهای از مرحوم علی معلم به نقش مهم خبرنگاران در نمایش چهره معقول و فرهیخته از هنرمندان اشاره کرده و گفت: مرحوم علی معلم تعریف میکرد که در جلسه هیات رئیسه خانه سینما بحثی شد و مرحوم فرشته طائرپور گفت انجمن منتقدان چرا باید جزو صنوف خانه سینما باشد؟ باید جای دیگری باشد. علی معلم هم در جواب گفته است که اگرمنتقدان و خبرنگاران نباشند مردم میفهمند شما هنرمندان چقدر بیسوادید! چون شما هرچه میگویید اینها با کلمات زیبا تولید و چاپ میکنند و ملت شما را فرهیخته میدانند، در حالیکه اینطور نیست.
وی افزود: اکنون دراین گفتوگوهایی که ویرایش و کاتی هم ندارد و کسی دستی در آن نمیبرد و پرسشگر هم فقط یک ضبط کننده و اپراتور ساده است، هر اطلاعاتی منتشر میشود. مهمان هر چیزی دلش میخواهد میگوید و پرسشگر هم هیچ درکی ندارد که اصلا این سوال را باید بپرسم یا نه. توزیع کننده و رسانه هم باید ببیند دنبال چه هدفی است. آیا باید هر چیزی را ضبط و منتشر کرد؟
سلطان محمدی بیان داشت: سالها پیش که تعداد اهالی رسانه کم بود، تعداد منابع و مراجع کمتر بود و تعداد هنرمندان هم محدود بود، مجریها با حوصله پرسش و سعی میکردند چالش ایحاد شود و دیالوگها و جستوجوی اطلاعات منطق داشته باشد. اکنون همه با هم نشستهاند و حرف می زنند. هر جا را می بینی یک نفر با میکفروفون نشسته و دارد اطلاعات میدهد. فضا برای همه فراهم است و همه هم حس میکنند مخاطب دارند و سر لایکهای جعلی و فالوور با هم رقابت میکنند.
وی در خصوص بازتاب رسانهای ماجرای دستگیری پژمان جمشیدی نیز گفت: در مورد قضیه پژمان جمشیدی هم همینطور بود و هر کس چیزی میگفت. یکی از دستگیریاش ابراز خوشحالی میکرد و دیگری از او حمایت میکرد. قدیمها در دهه شصت و هفتاد اگر کسی درگیر موضوعات اینچنینی می شد یا ممنوع الکار می شد، در سکوت پیش میرفت و هیچکس مطلع نمی شد. الان همه برایشان افتخار شده. فقط تولید انبوه داده میشود که کارکردی برای مخاطب ندارد و ذهن را مغشوش میکند.
منتقد سینما در پاسخ به اینکه چه تغییری سبب میشود تا تاکشوها حرفهایتر و موثرتر ضبط و منتشر شوند، گفت: مجاری که اجازه میدهند این مطالب تولید شود باید دقت کنند و نظارت بیشتر شود. نوع پرسشها باید کنترل شود و شخصی که دعوت میشود باید بررسی شود که کلامش چقدر کارکرد دارد. اکنون بیشتر اینها خاطرات تعریف میکنند. باید نسبت به انتخاب شخص فکر شود و رسانه هم باید بررسی کند که تا کجا زمینه نفوذ دارد. رسانه باید خودش و حوزه نفوذش را بشناسد و بر اساس هدفش عمل کند.
سلطان محمدی بیان داشت: آقای امیر حسین قیاسی هم برای خودش فاز برداشته و گفتوگو میگیرد و فکر می کند هویت دارد. در صورتی که فضا به او داده شده است. اگر فکر شود که بر اساس چه هدفی این تولیدات را انجام میدهیم، نظم میگیرد وگرنه همین بلبشو ادامه پیدا میکند و هرکسی هم فکر میکند جذابیت رسانهای پیدا کرده است. این شلوغ نمایی همه ما را گرفتار کرده، هر طرف میچرخی یکی دارد پرسش میکند و یکی کلام ارائه میدهد.