رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه_جعفر علیان نژادی: «چرا با غرب کنار نمی آییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار میایید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی داده ایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق اینهمه هزینه کردیم؟ چرا بدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟» لابلای کامنت های اینستاگرام یا چت های سوپر گروه های تلگرامی یا گفت و گوهای اتاق های کلاب هاوس، سوالاتی از این دست نه به قصد مطالبه جواب، بلکه با هدف نشان دادن دلخوری از وضعیت جاری امور فراوان دیده و خوانده و شنیده می شود. طوری شده که هر فرد، برای ابراز نارضایتی و ناراحتی، پررونق ترین سوژه ممکن را نظام سیاسی ای می داند که آن را موجب شده است. فارغ از درستی یا نادرستی این دعاوی، مساله، آزردگی خاطر است.
منطقا با پاسخ به این سوالات، نمی توان، حس آزردگی خاطر را تسلا داد. زبان به اعتراض می چرخد یا با این سوال یا با سوالات دیگر. معترض، کنجکاو نیست، گرفتار است، ناراحت است، دنبال مستمسکی برای ابراز ناراحتی است. برخی سوالات حس آزردگی وی را بهتر منتقل می کند، برخی کمتر. طبیعی است هر سوالی که بیشتر به انکار مقصر وضع موجود بینجامد، حس آزردگی فرد را بهتر منتقل می کند. معترض بدنبال رساندن پیام نارضایتی است. می خواهد بهتر شنیده شود. هر بار که لحن و کلام اعتراضیش غلیظ تر می شود، میل به انکار خود نیز پیدا می کند. دیده ایم یا شنیده ام که گفته می شود حاضر است هر هزینه ای بدهد یا قربانی شود ولی وضع فعلی خوب شود. حتی اگر نگوید، در درون خود اینگونه است. معترض، مقصر نیست، معترض محق است. اعتراض معترض به هر زبانی، انتقال یک رنج وجودی است، یک امر واقعی. فریبی در آن نیست. معترض، مغرض هم نیست. حامل یک پیام مهم است. می خواهد جدی گرفته شود. معترض مخرب هم نیست. ممکن است زبان او به تخریب یک فرد یا افرادی بچرخد، اما قصد او به تخریب یا انکار یک فرد یا افرادی محدود نمی شود. می خواهد از این وضع عبور کند. برای معترضی که نه کنجکاو، نه مقصر، نه مغرض و نه مخرب است، پس رفتار اعترضی چه معنایی دارد؟ رفتار اعتراضی ابزاری دم دستی برای برون رفت عاجل از وضعیت فعلی است. معترض حق دارد از وضعیت بد کنونی اش به وضعیت بهتری در آینده عبور کند.
در مقابل اما، گاهی اعتراض هدف شده، و به تبع آن معترض کنجکاو و مقصر و مغرض و مخرب می شود. در این حالت معترض، کنشگر اعتراض نیست، مبلغ اعتراض است. به یک بیان «متعرض» است. دور نشسته و گزارش می کند، حتی یک صحنه را چند بار مرور می کند و هر بار بلندتر فریاد می زند. کنجکاو است دنبال تمام زوایای نادیده می گردد، بدنبال رساندن پیامی ورای اعتراض نیست. به اسلوب سوال و انقلت پایبند می ماند. یک سوال را به سوال دیگر گره می زند، مطالبه پاسخ می کند تا سوالی دیگر از دل پاسخ احتمالی برگزیند. بدنبال تولید ادبیات اعتراضی است؛ تولید واژگان جدید. می خواهد حس اعتراض واقعی را با ادبیات خودساخته اش همراه سازد. یعنی مقصر است، می خواهد نیت واقعی معترض را در پوشش کلمات و واژگان جعلی منحرف سازد. در پی جهت دادن به نیات معترضین است. مغرض است چون می خواهد یک اعتراض بحق را تبدیل به یک اعتراض ناحق کند. بر این اساس از تخریب هم ابایی ندارد چه تخریب کلامی چه خشونت رفتاری. اصلا بدنبال ایجاد خشونت رفتاری و کلامی است. چون قصدش اعتراض است. در واقع با کنش متعرضانه، به حق قانونی معترض تعدی می کند. به این گزارش اعتراض یک متعرض دقت کنید:«امروز دیگر سوالها و مطالبه ها شکل گرفته، کسی با این همه فشار اقتصادی قدرت بستن چشم روی حقیقت را ندارد و قریب به اتفاق مردم پرسشگری می کنند.» بعد از گزارش اعتراض، حالا زمینه آماده است که به مردم بگوییم به چه چیز اعتراض کنید:«چرا با غرب کنار نمی آییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار میایید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی داده ایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق اینهمه هزینه کردیم؟ چرا بدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟»[1]
بین اعتراض و تعرض تفاوت هست. به بیان دیگر میان کنش اعتراضی و کنش متعرضانه باید تفکیک قائل شد. معترض اگر بدنبال برون رفت عاجل از شرایط فعلی است، باید ابتدا خود را از ایدئولوژی اعتراض خلاص کند. یعنی همان ادبیاتی که متعرضین ساخته و پرداخته کرده اند. در مثال فوق ادبیات اعتراضی کاملا انحرافی و مغرضانه طراحی شده است؛ یعنی درست علیه منافع معترض. از این نظر سوال «چرا با غرب کنار نمی آییم؟» یک پرسش ظالمانه علیه منافع فرد معترض است. معترض 8 سال ثمره کنار آمدن با غرب را در تحریم بیشتر و تورم بی سابقه تر زیسته است. با این سوال در واقع ناخواسته همان وضعیتی را خواهان می شود که در سال 1400 آن را انکار کرد. سوال بعدی جالبتر است؛ می پرسد «فرق غرب خداباور! با شرق بی خدا چیست که با دومی کنار می آیید و با اولی نه؟» یعنی دارد به معترض حقنه می کند؛ همان غربی را که علیه منافعش کار کرده و از آن گریخته، مقدس هم هست. می خواهد به او بگوید این غرب نه تنها به فکر منافع معترضین است، بلکه در عین حال این کار را از روی خداباوری انجام می دهد. سوالات بعدی نیز همانطور که گفته شد به سوال قبلی گره می خورد. می پرسد چرا تن به تحریمی داده ایم که ما را به فقر کشانده؟ در واقع این آگاهی کاذب را محکم تر می کند، می گوید ما خودمان را از مواهب همان غربی که به فکر منافعمان است و خدا را در نظر می گیرد، محروم کرده ایم. این سوالات تا جایی ادامه پیدا می کند که در نهایت معترض را بکلی نسبت به سیاست خارجی بدبین کند و تنها راه را در تغییر ریل سیاست خارجی از بدبینی واقعی به غرب به خوشبینی و اعتماد، مطالبه کند. یعنی همان که درست سال گذشته در چنین روزهایی از آن توبه کرده بود. در یک کلام، متعرض به حقوق واقعی معترض تعدی می کند.
[1] - این نقل قول، نمونه ای زنده از کنشگری متعرضانه، شهاب الدین حائری شیرازی است.