رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه،محمدحسینی: طی سال های اخیر، آیت الله خامنه ای به مناسبت های مختلف اشاره کردند که راه حل مسائل کشور و علاج ناکارآمدی ها انقلابی گری است، اما به واسطه برخی بدفهمی ها و همچنین شبهه افکنی کسانی که هر نوع مراجعه به انقلاب را خوش نمی دارند، این مفهوم پردازی رهبر انقلاب در تعیین مصداق دچار انحرافاتی شد.
پس از استعفای حجتالله عبدالملکی وزیر کار، برخی فرصت را برای تاخت و تاز به راهبرد «انقلابیگری» و سیاست «جوانگرایی و تشکیل دولت جوان انقلابی» مغتنم شمردند تا بلکه به این واسطه مجددا برای خود و نسخه های نحیفی که دارند، آبرو و اعتباری دست و پا کنند. اما آیا استعفای وزیر کار به معنای ناکارآمدی انقلابیگری و اشتباه بودن سیاست جوانگرایی به منظور تحول در عرصه مدیریتی کشور است؟ آیا به صرف خطای یک یا چند مسئول جوان می توان یک سیاست کلان را زیر سوال برد؟ و آیا هر مدعی انقلابی گری مصداق جوان مومن است که احیانا ناکارآمدی یا شکست او به مثابه شکست راهبرد انقلابی گری و سیاست جوان گرایی باشد؟
یکی از کج فهمی هایی که طی این سال ها نسبت به مفهوم انقلابی گری پیدا شده متصلب و مطلق انگاشتن آن است. رهبر انقلاب در سخنرانی 14 خرداد 95 با اشاره به این مطلب تاکید کردند که «توقع یک میزان انقلابی گری از همهی کسانی که در مسیر شاخصها و جهتگیریهای انقلاب حرکت میکنند، اشتباه است.» ایشان در همان سخنرانی به اصل وجود «شاخص ها» توجه دادند؛ یعنی انقلابی گری شاخص هایی دارد که هر کس به میزانی که از این مولفه ها برخوردار باشد انقلابی است. به طور کلی در بحث انقلابی گری عمده جهت حرکت است. ممکن است کسی به مبانی و مفاهیم انقلاب توجه داشته باشد و در آن جهت حرکت کند اما نسبت به دیگری ضعیف تر یا کندتر باشد، اما از حیث اینکه هر دوی این افراد به مولفه های انقلابی توجه دارند، انقلابی اند. مطابق این منطق اگر مدیری در کارهایش اشتباه کرد یا با شکست مواجه شد، این نه یعنی منطق انقلابی گری معیوب است، بلکه باید دید عیب و اشکال کارهای او در کجاست. کسانی که استعفای عبدالملکی را شکست انقلابی گری و جوانگرایی تلقی می کنند، اولا و بذات متوجه نیستند که آقای عبدالملکی مصداق تام و تمام جوان انقلابی نبوده است که حالا استعفای او_با فرض اینکه از عهده کارها بر نیامده_به مثابه شکست یک سیاست کلی باشد. آنچیزی که میزان انقلابی گری عبدالملکی یا هر فرد مسئولی را تعیین می کند، علاوه بر جهت گیری کلی، کارنامه ی اوست که مقتضی بررسی دقیق و فنی است.
از طرفی انقلابی گری غیر از انقلابی نمایی است. بصرف آنکه کسی شعارهای پرطمطراق بدهد و ظاهری موجه داشته باشد نمی توان و نباید او را انقلابی دانست. چنانکه رهبر انقلاب هم تذکر دادند که کسانی «انقلابی گری را با رفتار هیجانی اشتباه می گیرند» در حالی که انقلابی گری «آن روحیهی اقدام صحیح، عازم، و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت» ترسیم می شود، چنانکه شهید سلیمانی به عنوان یک الگو هم در توجه به مبانی و هم در روحیه اقدام و عمل «به شدت انقلابی» بود.
همچنین یکی از مولفه های انقلابی گری که جوان مومن باید به آن مجهز باشد تخصص است. رهبر انقلاب 24 خرداد 98 در جمع مسئولان نظام تاکید کردند که رفع مشکلات کشور از جمله مسئله اشتغال، مسئله تورم، مسئله رفاه و درآمدهای مردم «با بکارگیری جوان های متخصص ممکن است.» آیت الله خامنه ای در همان سخنرانی به موارد موفق تکیه به جوانان انقلابی متخصص اشاره کردند که یکی صنایع موشکی است و دیگری صنایع هسته ای. بنابراین تکیه به جوانان و نیروی جوانی در کشور عقبه و کارنامه ای دارد و بصرف ناکامی یک یا چند مصداق-که اشاره شد نیاز به بررسی فنی دارد-نمی توان ناکارآمدی یک سیاست کلی را اثبات کرد. با این حال خوب است منتقدین سیاست جوانگرایی که معتقدند جوان مومن انقلابی نمی تواند برای کشور کارساز باشد، به جای نیش و طعن و کنایه و توئیت بازی، سیاست های جایگزین_بجز سیاست بارها آزموده و شکست خورده بستن با کدخدا_را مطرح کنند و راه تازه ای نشان دهند.
بر این اساس، اگر کسی مدعی انقلابی گری شد اما ناکام ماند، اولا بصرف ادعا نمی توان بر انقلابی گری کسی صحه گذاشت؛ انقلابیگری در منظومه گفتمانی رهبر انقلاب و در تجربه زیسته جمهوری اسلامی شاخصهایی دارد که ملاک قضاوت برای انقلابیگری هر کس مطابقت قول و عمل او با این شاخصها است و ثانیا ناکامی یک نفر را نمی توان شکست یک راهبرد یا سیاست کلان تلقی کرد. همچنین انقلابی گری آنطور که برخی القا می کنند مقابل تخصص و اشراف بر امور نیست، انقلابی گری عبارتست از همراهی توان علمی و تخصصی افراد با مجاهدت، از خودگذشتگی، عزم راسخ، ابتکار عمل و کار مخلصانه برای مردم و در راه خدا که محدود به عناصر یک جریان خاص نیست، بلکه «همه می توانند انقلابی باشند.» انقلابی گری در واقع نقطه مقابل عافیت طلبی، منفعت طلبی، عوام فریبی و خودرایی و خودخواهی است.