به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از فارس، «محمد بلندیان» یکی از ایرانیان دربند زندان ابوغریب است که توسط مأموران آمریکایی مورد شکنجههای بسیار شدید قرار گرفته، در برنامه تلویزیونی «بدون تعارف» به تشریح حقوق بشر آمریکایی پرداخته است.
بلندیان با اشاره به اینکه در سال ۱۳۸۲ به قصد زیارت عتبات عالیات رهسپار عراق شده بود، بیان داشت: بعد از چند روز که در کربلا بودم، به زیارت حرمین کاظمین (ع) رفتم. آن زمان، شبها حکومت نظامی بود. چون هتل شام نداشت، برای تهیه غذا به مغازه روبروی هتل رفتم که ناگهان تیراندازی شد. سراسیمه بیرون آمدم که شرطههای عراقی مرا دستگیر کردند.
محمد بلندیان که طعم حقوق بشر آمریکایی را چشیده است
وی افزود: در بدو ورود با ضربه و کتک، پهلوی من را شکستند و بعد مرا به ابوغریب بردند. ۱۸ ماه در اسارت بودم. بیشتر زندانیان ابوغریب بیگناهی بودند که از خیابان و حتی در خانه خود ربوده و به زندان آورده شده بودند .چند نفر ایرانی هم در ابوغریب بودند.
روایتی از سختترین لحظات در زندان ابوغریب
این شاهد عینی زندان ابوغریب اظهار داشت: در یکی از شبها هوا بسیار سرد بود. صدای سگ شنیده میشد و سگها را به سمت سلول آوردند. بعد از چند دقیقه من را بیرون آوردند و لباسم را از تنم خارج کردند. به شدت ترسیده بودم. هر چه فریاد میزدم فایده نداشت.
ساعتها او را به این حالت نگه میداشتند
وی ادامه داد: یکی از سگها به قدری به من نزدیک شده بود که آب دهانش به صورت من میپاشید. او مرا گاز گرفت و رفت، اما سگ دیگر قسمتی از پایم را کَند. بعد از چند دقیقه یکی از مأموران آمریکایی پای من را بدون بیهوشی بخیه کرد.
بلندیان با اشاره به زجرهایی که در این واقعه کشیده است، ابراز داشت: در طول بخیه یکی از مأموران آمریکایی روی سینه من با پوتین و چکمه ایستاده بود. سختترین لحظات، لحظهای بود که بعد از بخیه مجبور کردند سینهخیز تا انفرادی بروم، در حالی که کسی روی کمرم نشسته بود.
اوج قساوت یک مأمور زن آمریکایی و لبخندی که بر لب دارد، او بدون بیحسی مشغول بخیه زدن پای محمد بلندیان است
مجبورم کردند با دستم قطعات جنازه زندانیان را جمع کنم
وی با اشاره به فاجعه دردناک در شب عید سال ۱۳۸۳ در کمپهای ابوغریب گفت: ما داخل کمپها بودیم و آن روز من اضطراب بسیار شدیدی داشتم. چون تعداد نفرات در کمپها زیاد بود، آنجا را منفجر میکردند تا جمعیت کم شود. برای لحظاتی از چادر بیرون آمدم تا اینکه ناگهان صدای انفجاری آمد. وقتی برگشتم تمام افراد داخل آن کمپ قطعه قطعه شده بودند.
بلندیان از این شکنجه به عنوان سختترین لحظات عمرش یاد میکند
این ایرانی دربند در زندان ابوغریب تصریح کرد: بعد از این حادثه، مأموران آمریکایی به ما مشمع دادند تا جنازههای قطعه قطعه شده را با دست جمع کنیم و به آنها بدهیم. یک سرباز ژاپنی با دیدن این صحنه بسیار متأثر شد و اشک میریخت، اما در کنار این سرباز ژاپنی سه سرباز زن آمریکایی بودند که با لذت به بدنهای قطعه زندانیان نگاه میکردند و هیچ رحم و عاطفهای نداشتند.
در ادامه روایت ایرانی دربند زندان ابوغریب را مشاهده کنید: