رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-مسعود امیری: اينجا نه ورزشگاه و استاديومه، نه ديسكو اينجا سينما است و ملت به تماشاي آخرين مرد عنكبوتي نشستن و با هر ضربه او چنان تماشگران بوكس يا فوتبال فرياد شادي سر ميدهند.
كجاست آن هاليوود جريان ساز و سينما ساز كه حال خود كمر به قتل فرزند خود بسته، آن هم با كمپاني هايي مثل مارول كه سينما و فيلم نه، بلكه خربعلات ميفروشند و هيجانهاي زود گذر، سينما هنر هفتم ما بود قرار بود محل اجماع همه ي هنرها باشد و سالن سينما قرار بود معبد مقدسي باشد براي انديشيدن، تفكر و ديدن زيبايي و اگر تشويقي بود بعد از اتمام فيلم باشد به احترام هنر و انديشه جاري در فيلم نه تشويقي در اواسط فيلم و از سرهيجان خروج تار عنكبوتي از دستاني.
اين فيلم نشانه اي از مرگ سينما است و توهيني است به سينما، به معبد مقدس بزرگان سينما و نسل مايي كه با فيلمهاي هيچكاك، كاپولا، لينچ، اسكورسيزي، كروساوا، ميازاكي، كباياشي، استنلي كوبريك، جان فورد، ايستود، فرانسوا تروفو، برگمان، آندری تارکوفسکی و ... دلباخته سينما شد و سينما را فهميد.
اما حالا با سينمايي رو به رو هستيم كه هيچ بويي از هنر هفتم و سينما نبرده و بيشتر نمايشي از يك بازي ويديويي است تا سينما و شايد از بعضي از بازهاي ويديويي اين روزها هم عقب تر باشد.
شايد آخرين نشانه تبديل شدن سينما و فيلم به بازي ويديويي رو ميشه در ماتريكس چهار ديد فيلمي كه اول بازيش بيرون مياد و بعد فيلم، فيلمي كه ديگر شباهتي به آن آثار خاص و سينمايي سه گانه ماتريكس ها ندارد.
از آخرين اخطارها نسبت به نابودي سينما ميشه به اعتراض و اخطار اسكورسيزي و ريدلي اسكات اشاره كرد كه مارول رو غول سينما كش خوندن، غولي كه با آثاري مثلا سينمايي در حال كشتن درام و روايت در سينما و هنر زدايي از هنر هفتم است.
ميترسم از روزي كه ديگه تو سالنهاي سينما جايي براي عاشقان واقعي سينما نباشد.