رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-محمد دیبا: پدیده پلی بک خواندن چند سالیست امری معمول در اجراهای زنده تلقی میشود؛ با این حال اغلب خواننده ها انجام چنین کاری را تکذیب می کردند. اما حمله به مخاطب به دلیل انتقاد از این عمل ضد هنری شاهکاری بود که توسط آقای گرشا رضایی رخ داد. جای پرسش دارد واقعا چرا این خواننده می تواند خود را محقّ نشان دادن چنین واکنشی بداند؟
واکنش غیر اخلاقی گرشا رضایی به انتقاد مخاطب
کاهش سطح کیفی موسیقی ایران در سالهای اخیر، تقریبا برای هر مخاطبی مشهود است. با این حال صنعت موسیقی برای فعالین این حوزه پولسازتر شده و درسکوتی که این فضا را پر کرده بی کیفیتی نیز روز به روز درحال افزایش است. حال در چنین شرایطی پس از اتفاقی که در کنسرت ۱۰ تیر گرشا رضایی در زاهدان افتاد او نه تنها از موضع خود کوتاه نیامد، بلکه حتی توهین به منتقد خود را شوخی تعبیر کرد. البته شوخی بودن واکنش های رضایی توسط همان تماشاگر در مصاحبه با یکی از خبرنگاران حوزه موسیقی تکذیب شد.
مصاحبه همان تماشاگر در مورد ویدیوی به ظاهر عذرخواهی گرشا رضایی
مهمترین پرسش این مسئله توصیف چگونگی رفتار گرشا رضایی نیست، بلکه پرسش اصلی چرایی وقوع چنین اتفاقات و موضع گیری های حق به جانب توسط هنرمندان و افراد مشهور است. چه اتفاقاتی افتاده که یک فوتبالیست به خود حق می دهد بگوید «ورزشکار جماعت هر چی بگیره نوش جونش.» یا پیشکسوت دیگری چنین موضع بگیرد که «قراردادهای میلیاردی حق فوتبالیست ها است.» و اخیرا بازیگر و مجری تلوزیون که مواضع سیاسی و اجتماعی تندی دارد گفته است «توضیحی درباره اینکه چرا (مصادف با حادثه ی متروپل) به مجلس عروسی رفتم؛ نمیدهم.»
بها دادن یا باج دادن؟
در سالهای اخیرحضور هنرمندان و ورزشکاران در تلوزیون ملی و دیگر پلتفرم ها و فضاهای اجتماعی افزایش چمشگیری یافته است. این افزایش تبعات قابل بررسی مانند انتفاع اقتصادی بیشتر برای این افراد و ورای آن افزایش چشمگیر دامنه نفوذ اجتماعی آنها داشته است. هزینه این دامنه نفوذ در بسیاری از بزنگاه های اجتماعی مانند انتخابات و اتفاقات مهم دیگر مشهود و قابل درک است.
علاوه بر این، به ابتذال کشاندن مسائل مهم سیاسی کشور با اظهارات سطحی، بی اخلاقی هایی که حتی خودشان اخیرا در جنبشی به آن اعتراف کردند و جریانات مشکوک مالی از دیگر تبعات توجه بیش از حد به سلبریتی ها برای کشور و مردم است.
از یک سو این افراد در تلوزیون ملی و سینما که بودجه اش از بیت المال تامین می شود حضور پررنگی دارند و از سوی دیگر در هر محفلی به همین صدا و سیما و تلوزیون حمله میکنند. برخی معتقدند دلیل چنین اقداماتی دست و پا کردن سابقه سیاسی برای کسب موفقیت در جشنواره های بین المللی و یا حتی اخذ اقامت کشورهای خارجی است.
با اینکه انتقادات مردم و اهالی رسانه به رفتار های این قشر روندی افزایشی داشته اما نتوانسته تاثیر مطلوبی بر کنترل این دامنه نفوذ داشته باشد؛ بنظر میرسد چنین وضعی مقتضی سیاست گزاری جدی در این زمینه است. اگر چه هیچ کس موافق برخورد های قهری با اهالی هنر نیست، اما مدیریت فضای هنری کشور از مولفه های اصلی ایجاد یک سینما و تلویزیون موفق است.
برای کنترل این سلبریتیسم، لازم است روی قراردادها نظارت های مالی جدی صورت بگیرد و میان کیفیت آنچه سلبریتی ها ارائه می دهند و آنچه دریافت می کنند تناسب وجود داشته باشد. عادلانه نیست سخیف ترین و ضعیف ترین فیلمها با فروش چند ده میلیاردی معاف از مالیات، سودهای کلانی را نصیب سازندگان و عواملش کند در حالی که اغلب هنرمندان جوان با مشکل کمبود امکانات رو به رو هستند. یا برخی فوتبالیست ها در تیم هایی که دهه ها از کسب افتخارات بین المللی شان گذشته است قرارداد های چند ده میلیاردی داشته باشند در حالی که فوتبال پایه ما هر روز ضعیف تر می شود.
بی عملی در این زمینه آسیب های بسیاری به دنبال خواهد داشت و ادامه این روند منجر به خلق گرشا رضایی های تازه ای در صحنه هنر و ورزش ما خواهد شد و آثار نامطلوبش گریبان جامعه را خواهد گرفت.