سوگواره مدیریت فرهنگی قشم! جشنوارهای ملی عود نوازی

آنچه در این جشنواره رخ داد، بیشتر شبیه یک گردهمایی محفلی بود تا یک رویداد فرهنگی ملی. این اتفاق، نه تنها به ارتقای فرهنگی منطقه کمکی نکرد، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای برگزارکننده را نیز خدشهدار کرد.
منطقه آزاد قشم: اسپانسر بینظارت
منطقه آزاد قشم، بهعنوان تأمینکننده مالی اصلی جشنواره، وظیفه داشت نظارت دقیقتری بر نحوه هزینهکرد بودجه عمومی داشته باشد.
این نهاد با پرداخت منابع مالی، نام قشم را وارد عنوان جشنواره کرده، اما هیچ نظارتی بر محتوای فرهنگی، میزان مشارکت بومی، یا بازخورد محلی نداشته است.
در واقع، پول از قشم آمده، اما سود فرهنگی آن برای عدهای خاص در تهران و چند آموزشگاه موسیقی بوده است. این نوع حمایت بدون مسئولیتپذیری، نهتنها بازده فرهنگی ندارد، بلکه منجر به بیاعتمادی و بیانگیزگی در میان هنرمندان محلی میشود.
شهر کتاب، برگزارکنندهای بدون بستر بومی
نقش شهر کتاب در این میان نیز مبهم و نگرانکننده است.
چگونه نهادی که باید ترویجدهنده فرهنگ و ادبیات در سطح ملی باشد، در برگزاری یک رویداد موسیقی محلی - آن هم با هویت منطقهای مانند قشم - حتی به حداقلهای تعامل با جامعه میزبان پایبند نمیماند؟
نه شناسایی هنرمندان محلی، نه تلاشی برای ترکیب فرهنگ بومی با بدنه جشنواره، نه حتی اطلاعرسانی مؤثر در خود منطقه. چنین عملکردی بیشتر به صدور یک محصول فرهنگی وارداتی شباهت دارد تا برگزاری یک جشنواره اصیل و مردمی.
تیم برگزاری، حلقهای بسته، بیپاسخگو
تیم برگزاری جشنواره که بیشتر به حلقهای محدود از اساتید موسیقی و شاگردانشان شباهت دارد، نه برنامهریزی دقیقی داشته، نه ارتباط شفافی با رسانهها، و نه تعهدی به پاسخگویی عمومی. سال گذشته نشست خبری جشنواره در تهران برگزار شد و امسال اساساً هیچ نشست خبری برگزار نشد. اطلاعات جشنواره نه در سایت مشخص است، نه در شبکههای اجتماعی آن. داوران، دبیر جشنواره، جزئیات فراخوان، و نحوه انتخاب شرکتکنندگان، همگی در ابهاماند. حتی نام دبیر جشنواره، بهطور رسمی در هیچکدام از منابع وابسته به جشنواره دیده نمیشود. چنین سطحی از بیشفافیتی، جای پرسش جدی دارد.
جشنواره یا مهمانی؟
برگزاری اجراها در سالن هتل و چند کافه و اقامتگاه دوستانه، آن هم بهصورت پراکنده و بدون اطلاعرسانی گسترده، نهتنها شأن یک جشنواره ملی را زیر سوال میبرد، بلکه تصویر ناقصی از ظرفیت فرهنگی قشم ارائه میدهد.
وقتی هیچ سالن رسمی یا فضای عمومی برای اجرا در نظر گرفته نمیشود و مخاطب محلی از رویداد بیخبر است، آیا اساساً میتوان از «جشنواره» سخن گفت؟ بهتر است صادق باشیم: این یک مهمانی خصوصی بود که با بودجه عمومی برگزار شد، نه یک جشنواره ملی.
سکوت در برابر هزینهها، تردید در شفافیت
اکنون که جشنواره به پایان رسیده، انتظار میرود حداقل یک گزارش شفاف از سوی دبیرخانه جشنواره منتشر شود: میزان بودجه دریافتی از منطقه آزاد قشم، نحوه توزیع هزینهها، مبلغ جوایز، و معیارهای انتخاب شرکتکنندگان. اگر دبیر جشنواره تنها نقش تشریفاتی داشتهاند، این نیز باید شفاف اعلام شود. منابع عمومی، حقالناس است و کسی حق ندارد پشت عنوانهای فرهنگی، از پاسخگویی شانه خالی کند.
در پایان
جشنوارهای که نام «قشم» را یدک میکشد، باید بازتابدهنده فرهنگ، هنر و مشارکت مردم قشم باشد. تکرار چنین الگوهایی، تنها باعث تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای فرهنگی و از بین رفتن فرصتهای واقعی برای توسعه فرهنگی در مناطق کمتر دیدهشده خواهد شد. اگر قرار نیست محتوای جشنواره با نامش همخوانی داشته باشد، بهتر است این عنوان از آن گرفته شود.