مدیریت داراییهای ثابت در بانکها؛ از اکسل تا اکوسیستم دیجیتال
هدایت نصراللهی دکتری هوش مصنوعی در یادداشتی اختصاصی برای شبکه خبری ایران۲۴، درباره مدیریت داراییهای ثابت در بانکها و تاکید بر ضرورت دیجیتالیسازی این حوزه، نقش فناوریهای نوین را در بهینهسازی منابع و ارتقای شفافیت بانکی شرح میدهد؛ مشروح این یادداشت را در ادامه مطالعه کنید.
در بانکهای بزرگ، داراییهای ثابت دیگر تنها ردیفهایی در صورتهای مالی نیستند؛ آنها به موجودیتهایی زنده بدل شدهاند که در عملکرد سازمانی، کارایی شعب و حتی تجربه مشتری نقشی تعیینکننده دارند. در شرایطی که سودآوری بانکها بیش از هر زمان دیگری وابسته به بهینهسازی منابع است، نادیده گرفتن مدیریت علمی و دیجیتالمحور داراییهای ثابت، نهفقط غفلت، بلکه ریسک ساختاری است.
سالهاست که مدیریت این داراییها در بسیاری از بانکها به کمک جداول اکسل و سامانههای نیمهخودکار انجام میشود؛ روشهایی که با رشد شعب، افزایش پیچیدگی داراییها و توزیع جغرافیایی منابع، ناکارآمدی آنها بیش از پیش آشکار شده است. آیا میتوان با ابزارهایی که برای دهه پیش طراحی شدهاند، به نیازهای امروز پاسخ داد؟
پاسخ قطعی منفی است. بانک هوشمند نیازمند سامانهای هوشمند برای داراییهای خود است. سامانهای که نهتنها مکان، وضعیت و ارزش هر دارایی را بهصورت لحظهای ثبت میکند، بلکه توانایی تحلیل چرخه عمر، تشخیص زمان مناسب تعویض یا تعمیر و شناسایی داراییهای غیرفعال را نیز دارد.
از نگاه مدیریتی، داراییهای ثابت ـ نظیر تجهیزات بانکی، املاک، وسایل حملونقل، تجهیزات فناوری و حتی مبلمان ـ بخشی از سرمایه راهبردی بانک هستند. حذف، نگهداری یا جایگزینی هرکدام باید بر مبنای داده و مدل باشد، نه سلیقه مدیر واحد پشتیبانی. اینجاست که پای فناوریهایی چون RFID، اینترنت اشیا (IoT)، بلاکچین و هوش مصنوعی به میان میآید.
بهعنوان مثال، تجهیزاتی که با حسگرهای متصل به شبکه ثبت میشوند، میتوانند بهصورت خودکار اطلاعات مربوط به عمر، وضعیت سلامت، و حتی میزان بهرهبرداری را به سرور مرکزی گزارش دهند. با تحلیل این دادهها، بانک میتواند:
• داراییهای بلااستفاده در یک منطقه را به مناطق نیازمند منتقل کند،
• زمان مناسب برای مزایده یا فروش تجهیزات را مشخص کند،
• سیاستهای تعویض یا خرید را بر پایه داده واقعی اصلاح کند.
از سویی دیگر، بلاکچین میتواند برای ثبت غیرقابلتغییر نقلوانتقالات داراییها استفاده شود؛ مسیری که فساد، خطاهای انسانی و دوبارهکاریها را به حداقل میرساند. با پیادهسازی چنین سامانههایی، نهتنها شفافیت داخلی تقویت میشود، بلکه گزارشگری به نهادهای نظارتی، حسابرسی و حتی سهامداران نیز ساختارمند و قابلاتکا خواهد شد.
با این حال، چالشهایی نیز پیشروی دیجیتالسازی این حوزه قرار دارد. نخست، یکپارچه نبودن سامانههای مالی، تدارکاتی و پشتیبانی در برخی بانکهاست که باعث گسست اطلاعاتی میشود. دوم، ضعف در آموزش و تغییر فرهنگ سازمانی برای استفاده از ابزارهای جدید است. سوم، نیاز به بازطراحی فرآیندها متناسب با فناوری است، نه صرفاً انتقال وضعیت قدیم به قالبی جدید.
مدیران ارشد بانکی باید بدانند که «سرمایه در گردش» تنها محدود به پول نقد نیست؛ بخشی از آن در قفسههای انبارهای راکد، در تجهیزات کماستفاده در شعب کممراجعه، و در املاکی نهفته است که بیهیچ تحلیل، سالها حفظ شدهاند. بازیابی این سرمایههای نهان، هنر مدیریت نوین پشتیبانی است.
در نهایت، مدیریت دارایی ثابت، اگر بهدرستی طراحی و اجرا شود، نهتنها هزینهزا نیست، بلکه میتواند یک منبع خلق ارزش و سودآوری باشد. اکوسیستم دیجیتال پشتیبانی بانکی، بدون این ستون اساسی، هرگز به بلوغ نخواهد رسید.