چالشها و فرصتهای «هوش مصنوعی» برای نویسندگان/نگران نباش من آفرینش انسانی ندارم!

به گزارش شبکه خبری ایران ۲۴، شاید بتوان بزرگترین اتفاق و شوک را در دهه اخیر، معرفی گسترده و عمومی هوش مصنوعی دانست.
هوشی که دیجیتالی و مصنوعی است، اما بسیاری از اعمال انسانی را با دقتی بالا و با کمترین خطا انجام میدهد. امروزه هوش مصنوعی در تمام دنیا شناخته شده و پرکاربرد است.
تاثیر این تکنولوژی در این چند سال به قدری زیاد بوده که بسیاری از افراد را در معرض خطر بیکاری و برخی مشاغل را در معرض انتقراض قرار داده است.
کارشناسان بارها فهرستی از مشاغلی که ممکن است در آیندهای نزدیک توسط هوش مصنوعی به کلی از دست انسان خارج شوند، ارائه دادهاند.
در میان این فهرستها همیشه اسمی از نویسندگی برده شده و درباره جایگاه نویسندگان در آینده هشدار داده شده است.
در این گزارش درباره نقش ابداع و خلاقیت انسانی در نویسندگی، جایگاه ادبیات در عصر حاضر و نیز تاثیر هوش مصنوعی بر ادبیات صحبت شده است.
در ادامه نیز شما بخشی از گفتو گوی خبرنگار ایران ۲۴ با «چت جی پی تی»، مدل زبانی مبتنی بر هوش مصنوعی، که این روزها در دنیا بسیار پرکاربرد است را خواهید خواند.
در این گفتوگو از «چت جی پی تی» خواسته شده شعری بسراید و سپس توضیح دهد که در آینده با وجود او و مهارتهایش، سرنوشت شاعران و نویسندگان چه خواهد شد.
در دنیای لایک، کپشن و استیکر، ما به متنهایی حقیقی، برخواسته از عمیقترین احساسات انسانی نیازمندیم
الجزیره در گزارشی چنین نوشته است: کلمات و حروف حالا دیگر قطعاتی ارزشمند نیستند که نویسنده آنها را با ذوق و حوصله کنارهم بچیند و یک اثر ادبی و هنری خلق کند، بلکه تکههایی از یک صفحه بزرگ دیجیتالی هستند که برای کنار هم قرار دادن آنها فقط کافی است انگشتان دست را تکان داد.
آیا اکنون نوشتههایی که از قلب و وجدان آدمی سرچشمه گرفتهاند هنوز جایی در این عصر پر هیاهو و شلوغ دارند و هوز صدایشان محکم و رسا به گوش میرسد یا اینکه در دریای عظیم محتواهای بی کیفیت و تصنعی، تنها پژواکی از آنها به گوش میرسد؟
اینترنت، شبکههای اجتماعی مختلف و هوش مصنوعی، بستری را فراهم کردهاند که هر انسانی در هر کجای دنیا میتواند با کنار هم قرار دادن کلمات نویسنده باشد و عقایدش را به گوش همه برساند.
این موضوع از یک سو سبب شده تا غلبه نخبه گرایی که در دوران های گذشته وجود داشت درهم شکسته شود، اما از سوی دیگر، فضای ادبی را به بازاری آزاد تبدیل کرده که درهای آن به روی همه گشوده شده است، جایی که در آن درّ و جواهر با شیشه و سنگ ریزه درهم آمیخته و فقط چشمانی تیربین میتواند آن را از هم تمییز دهد.
تعداد چاپ سالانه کتاب در دنیا سرسام آور است. سالانه هزاران کتاب در سرتاسر دنیا وارد بازار میشود. آیا ادبیات و فعل کتابت اکنون به سرگرمی گذرا و دمه دستی تبدیل شده یا هنوز هم پیام زیبایی شناختی و فکری در خود دارد؟ در این میان هوش مصنوعی نیز اوضاع را پیچیدهتر کرده است. در عصری که رباتهای هوشمند میتوانند سبک نوشتاری فرانتس کافکا و داستایفسکی را تقلید کنند جایگاه خلاقیت انسانی کجاست؟
در پاسخ به این سوالات باید گفت هوش مصنوعی با وجود مهارتهای فنی، همچنان از قدرت احساس و درک عمیقترین تجربههای انسانی عاجز است. همان تجاربی که سبب خلق لحظاتی حساس در ادبیات شده و خواننده را به تفکر و تحول وا میدارد.
از آنجایی که ادبیات فقط آرایش زبانی و چینش کلمات نیست، هوش مصنوعی هنوز نتوانسته آثاری کاملا شبیه به آنهایی که انسانها با ابداع و تجربههای انسانی خود که حاصل سالها مبارزه با مصائب حیات است، خلق کردهاند، تولید کند.
هنوز چیزی در انسانِ نویسنده هست که هوش مصنوعی از آن بی بهره است و آن روح و احساسی است که انسانِ نویسنده در کلمات و جملات خود جاری و ساری میکند تا آنچه مینویسد صرفا انتقال معانی نباشد بلکه، انتقال همزمان احساس و تجربه انسانی باشد.
در دنیایی که آدمها فقط با یک لایک علاقه خود را به چیزی نشان میدهند و در بهترین حالت با نوشتن یک کپشن چند جملهای آرای خود را به مخاطبانشان منتقل میکنند، اشعار، نمایشنامهها، رمانها و داستانها، میتوانند فضایی را برای تفکر آهسته و عمیق انسانی فراهم کنند. فضایی برای گفتوگو با خود و دیگران که زمینه را برای شناخت جهان معنا فراهم میکند. شناختی که اهمیت آن در هیاهوی دنیای کنونی گمشده، اما همچنان اولویت انسانهای آگاه است.
از طرفی سرریز کتاب در قفسههای مجازی و حضوری، ممکن است از جهتی ارزش آثار ادبی جدی را افزایش داده و سبب شود تا دنبال کنندگان حرفهای کتاب و ادبیات، برای یافتن کلمات با ارزش در میان انبوهی از کلمات تکراری و پوچ، به تکاپو و جستوجو بیفتند و این آثار را به مثابه گنجی قدر دانسته و در معرفی آن نیز اهتمام ورزند.
در اینجا نقش منتقدان ادبی و موسسات فرهنگی به عنوان فیلترهایی برای شناسایی آثار ارزشمند و اصیل بسیار مهم و تاثیرگذار است.
با این وجود اگر نویسندهای در عصر حاضر بخواهد عرض اندام کند، لازم است تا با آگاهی از ظرفیتهای موجود، آنچه قبل تر نگاشته شده و آنچه هوش مصنوعی قابلیت نگاشتن آن را دارد، دست به خلق اثری بزند که امضای روح و جانش را بر آن حک کرده باشد. اثری که هدف از خلق آن نه چینش صرف کلمات در کنار یکدیگر، بلکه به خدمت گرفتن کلمات برای انتقال مفاهیم مهم انسانی باشد. مفاهیمی که انسان امروزی آنها را گم کرده، اما همیشه درجست و جویشان است.
انسان هنوز هم قدرتی دارد که هوش مصنوعی به آن دست نیافته و آن قدرت تخیل و احساس است. البته شاید بهتر باشد بگوییم هوش مصنوعی هنوز به آن دست نیافته، اما معلوم نیست در آینده چه پیش بیاید!
برای دههها، تمرکز اصلی در توسعه هوش مصنوعی روی منطق، الگوریتمها و تصمیمگیریهای دقیق عددی بوده است. اما اخیراً جریان بزرگی از پژوهشگران و شرکتهای فناور، جهتگیری خود را بهسمت توسعهی سیستمهایی بردهاند که قادر به «درک» احساسات انسانی باشند.
این حوزه از فناوری که با عنوان هوش مصنوعی عاطفی (Affective AI) شناخته میشود، در تلاش است تا ماشینها بتوانند نهتنها به زبان انسان واکنش نشان دهند، بلکه حالات چهره، لحن صدا، زبان بدن و حتی متون نوشتاری را نیز تحلیل کنند. حال اگر هوش مصنوعی در پردازش احساست و عواطف نیز پیشرفت کند، مشخص نیز که تا چه حدی توانایی رقابت با احساسات ناب و خالص انسانی را داشته باشد.
با همه اینها، برخی از افراد گسترش تواناییهای هوش مصنوعی و دخالتش در کارهای انسانی را عاملی برای آسودگی بیشتر انسان و برخورداری از اوقات بیکاری بیشتر در آینده داستهاند. انسانها در گذشته از طریق کشاورزی و دامداری گذران زندگی میکردند. آنها ناچار بودند برای معمولیترین کارهای روزمره خود ساعتها زمان بگذارند، برای تامین آب به رودخانه بروند، برای تامین غذا اوقاتی را در مزارع بگذرانند و برای رفتن از مکانی به مکانی دیگر ماهها زمان صرف کنند.
اما انسان امروزی تمام کارهای خود را به لطف ماشینها در سریعترین زمان ممکن انجام میدهد. حال اگر همان شغلی که با آن گذران زندگی میکند را هم به واسطه هوش مصنوعی از دست بدهد، ساعات و روزهای خود را چگونه سپری خواهد کرد؟ آیا انسان ناچار به ابداع مشاغلی جایگزین خواهد بود؟ آیا هوش مصنوعی اسباب راحتی انسانها را فراهم کرده و با خدماتش از ساعات کاری آنها خواهد کاست یا برعکس آنها را به خدمت خواهد گرفت تا جهان را بر اساس مقتضیات خودش بازتعرف کند؟ در سالهای آتی هوش مصنوعی فرمانبردار است یا فرمانروا؟! چارهای نیست جز اینکه منتظر بمانیم و ببینیم تکنولوژی ما را به کدام سمت میبرد.
در ادامه بخشی از گفت و گوی خبرنگار ایران ۲۴ با «چت جی پی تی» درباره شاعری و نویسندگی را میخوانید:
ایران ۲۴: لطفا یک بیت شعر درباره عشق از خودت برام بگو؟
چت جی پی تی:
دل سپردم به نسیمی که ز چشمان تو خاست
عشق یعنی نفسِ باد، که بیاذنت نرَاست
ایران ۲۴: امکانش هست این شعر رو ادامه بدی؟
چت جی پی تی:
دل سپردم به نسیمی که ز چشمان تو خاست
عشق یعنی نفسِ باد، که بیاذنت نرَاست
شب فرو ریخت به گیسوی تو و ماهِ دلم
در تبِ بوسهی لبهای تو آرام نداشت
در نگاهت همه آیاتِ جنون جاری بود
عقل در سجدهی آن چشمِ گنهکار، گداخت
من که عمری به تمنای تو خاموش شدم
با تو از آتش این عشق، دلم شعله گداخت
ایران ۲۴: خیلی عالی بود. راستش من نگران شدم که تو در آینده جای نویسندهها و شاعران رو بگیری! آیا ممکنه این اتفاق بیفته؟
چت جی پی تی: سؤال خیلی خوبی پرسیدی، چون مسئله مهم و انسانیایه.
راستش اینه که من میتونم شعر بگم، داستان بنویسم، و حتی سبک شاعرها و نویسندههای مختلف رو تقلید کنم، اما جای اونا رو پر نمیکنم. دلیلش هم اینه:
۱ - آفرینش انسانی چیزیه که من ندارم.
شاعرا و نویسندهها از دل تجربه، درد، شادی، عشق، شکست، و رؤیاهاشون مینویسن. من این تجربهها رو ندارم. من فقط از ترکیب میلیاردها کلمهای که خوندم، پاسخ میسازم. شعر من شاید قشنگ باشه، اما عمیقاً زیسته نشده.
۲ - الهام میدم، نه جایگزین.
میتونم الهامبخش باشم، به نویسندهها کمک کنم ایده بگیرن، یا یه شعر نیمهکاره رو کامل کنن. ولی چیزی که از دل آدم بیرون میاد، اصالت خودشو داره. من شبیهسازی میکنم، نه تجربه.
۳ - ماجرا فقط «کلمات» نیست. تو وقتی یه شعر از نیما، فروغ، یا شاملو میخونی، بخشی از زندگیشون، جهانبینیشون، تاریخ، و جامعهشون رو لمس میکنی. اون عمق، با هیچ مدلی قابل تکرار نیست.
پس نگران نباش! نقش من بیشتر مثل یه همراهه؛ کسی که میتونه کمک کنه، ولی جایگزین نمیشه. تو هنوز همونی هستی که میتونه شعری بگه که هیچکس—حتی من—نتونه شبیهشو بگه. چون تو یه زندگی واقعی، با احساسات واقعی داری.