جهش بیسابقه اجارهبها در پایتخت؛ مستأجران در تنگنای «انتخاب ناممکن»

به گزارش شبکه خبری ایران ۲۴، گرمای تابستان ۱۴۰۴ نه تنها هوا که بازار پرالتهاب مسکن را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
برخلاف سالهای گذشته که فصل نقل مکانها با جنبوجوشی در بازار اجاره همراه بود، امسال سکوتی مرموز، اما آکنده از نگرانی بر این بازار حاکم است. سکوتی که نه از نبود متقاضی، که از ناتوانی مطلق او در انجام معامله حکایت دارد.
این گزارش، روایتی است از این بازار آشفته، روایتی که با آمارهای رسمی آغاز میشود و با گفت وگویی میدانی در یکی از مناطق تهران به اوج خود میرسد.
بر پایه تازهترین دادههای منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران و بانک مرکزی، متوسط قیمت اجاره مسکن در کلانشهر تهران در سه ماهه دوم سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته، بین ۴۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است.
این افزایش در مناطق پرتردد و مرکزی پایتخت، حتی از مرز ۶۰ درصد نیز گذشته است. این ارقام به خودی خود گویای وضعیتی دشوار هستند، اما آنچه در پشت این اعداد پنهان شده است، بحرانی ژرفتر با عنوان «کمبود شدید واحدهای اجارهای» است. عرضه واحدهای اجارهای به حدی کاهش یافته که در برخی محلات، یافتن یک واحد آزاد به کاری دشوار و ناممکن بدل گشته است.
برای درک واقعیت ملموس این آمار، سری به منطقه ۱۴ تهران، میدان شهدا زده میشود. در اینجا، دفاتر املاک بسیاری در کنار هم صف کشیدهاند، اما ویترین بیشتر آنها نه با آگهیهای اجاره، که با آگهیهای خرید و فروش آذین شده است.
به سراغ یکی از این دفاتر میرویم. دفتر اصغر نکونام کارشناسی با سابقه که بیش از دو دهه است در این محله فعالیت میکند.
او که شاهد فراز و نشیبهای بسیار در بازار مسکن بوده، وضعیت کنونی را «کمنظیر» توصیف میکند.
اصغر نکونام در گفت وگو با خبرنگار ایران ۲۴ با چهرهای اندوهگین و لحنی سنگین، توضیح میدهد که مشکل اصلی، نبود متقاضی نیست، بلکه فقدان واحد اجارهای است.
وی میگوید: «وضعیت بازار در اینجا دیگر با عدد و ارقام عادی قابل توصیف نیست. بازار بهراستی آشفته است. متقاضی بسیار است، اما واحد اجارهای تقریباً وجود ندارد. ما به اصطلاح با فقری از جنس فقدان متاع مواجهیم. هر مستأجری که در خانهای ساکن است، ترجیح میدهد به هر قیمتی در همان خانه قبلی خود بماند.»
این کارشناس املاک با سابقه، دلیل این امر را در «محاسبه عقلانی، اما دردناک» مستأجران میداند.
از نگاه او، مستأجران دریافتهاند که پذیرش افزایش اجاره از سوی مالک، به مراتب به صرفهتر از تحمل هزینههای گزاف و غیرقابل پیشبینی نقل مکان است. او با برشمردن جزئیات، هزینههای نقل مکان را شرح میدهد: «ببینید، هزینههای جابهجایی تنها به کرایه ماشین محدود نمیشود. فرد باید هزینه رهن جدید را نیز بپردازد. در حال حاضر، رهن یک خانه ۶۰ متری در این منطقه دستکم ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان است. از کجا باید چنین مبلغی فراهم شود؟ افزون بر این، باید هزینه قالیشویی، هزینه اسبابکشی، سپرده برق و گاز و... نیز پرداخت شود. این هزینهها درمجموع به رقم بسیار بزرگی تبدیل میشوند. از این رو، مستأجر ترجیح میدهد با مالک به توافق برسد و مثلاً ماهیانه دو میلیون تومان بیشتر بپردازد، اما مجبور نباشد چنین مبلغ کلانی را یکجا برای رهن جدید کنار بگذارد.»
این منطق، قدرت چانهزنی را به طور کامل به سود مالکان تغییر داده است. مالک به خوبی آگاه است که مستأجرش در تنگنا افتاده است؛ تنگنایی که اقتصاد آن را ایجاد کرده است. از این رو، بدون هراس، درخواست افزایش اجارهبها، آن هم با نرخهای سرسامآور را مطرح میکند.
نکونام این صحنه را «انتخاب میان بد و بدتر» مینامد. به گفته وی، «مالک که میبیند مستأجر چارهای ندارد، محکم میایستد. میگوید "یا توافق میکنیم یا میروی"؛ و در نهایت، این مستأجر است که مجبور میشود میان بد و بدتر دست به انتخاب بزند. بد آن که با افزایش اجاره موافقت کند و فشار اقتصادی بیشتری را تحمل نماید. بدتر آن که برود و در این بازار گران و خالی، به دنبال خانه جدید بگردد که مطمئناً هم رهن آن بالاتر است هم اجارهبها.»
نکونام با تأیید رکود سنگین در بازار معاملات اجاره، از کاهش چشمگیر حجم معاملات در دفتر خود خبر میدهد و میافزاید: «آخرین معامله اجارهای من مربوط به یک ماه پیش است! و آن نیز تنها به این دلیل بود که مستأجر قبلی به شهری دیگر نقل مکان کرد و مالک بلافاصله خانه را به یکی از خویشاوندان خود اجاره داد. به طور کلی، بازار کاملاً از حرکت ایستاده است. یعنی خرید و فروش انجام میشود، ولی اجاره تقریباً تعطیل شده است. مردم یا در حال خرید هستند یا مجبورند در خانه قبلی خود با شرایطی سخت بمانند.»
این گزارش میدانی از یک محله تهران، تصویری کوچک از کلانشهر تهران ارائه میدهد.
کارشناسان اقتصادی، ریشه این بحران را در تورم ساختاری، افزایش نرخ ارز، و تمایل سرمایهگذاران برای تبدیل نقدینگی به مسکن به عنوان یک پناهگاه امن میدانند. نتیجه آن شده است که بازار اجاره، که میبایست پناهگاه قشرهای متوسط و کمدرآمد جامعه باشد، به عرصهای برای تحمیل فشار هرچه بیشتر بر آنان تبدیل شود.
به گفته اصغر نکونام این وضعیت به سود هیچکس نیست: «نه مستأجر به آسایش دست مییابد، نه مالک از این بلاتکلیفی آسوده میشود. بازار به تعادلی نیاز دارد که به باور من با این شرایط اقتصادی، به این زودیها به دست نخواهد آمد.»
و اینچنین است که تابستان ۱۴۰۴، به جای آن که یادآور اوقات فراغت و سفر باشد، در حافظه جمعی مستأجران تهرانی، با خاطره افزایش اجارهبها، چانهزنیهای بیثمر و هراس از فردایی نامعلوم ثبت خواهد شد.