رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه اقتصاد - دانیال داودی: مهمترین مسالهی اقتصادی افکار عمومی در ایران، شاید مسالهی افزایش «قیمتها» باشد. وقتی در مهمانیهای خانوادگی نشستهایم و بحث به سمت اقتصاد میرود، همه از بالا رفتن قیمت برخی اجناس صحبت میکنند اما کسی از بالا رفتن درآمدش صحبت نمیکند؛ خصوصاً اگر شغل آزاد داشته باشد و احیاناً درآمدش بیش از تورم، بالا رفته باشد. شکی نیست که فاصلهی افزایش قیمتها از افزایش درآمدها، یک معضل در اقتصاد است اما به عقیدهی بسیاری از اقتصاددانان، بررسی افزایش قیمتها به تنهایی نمیتواند مهمترین مشکل اقتصاد ایران را نشان دهد. بنابراین کسری بودجه و تورم هم مشکل اصلی نیستند. بنابراین اصلیترین مشکل اقتصاد ایران چیست!؟ دکتر جواد صالحی اصفهانی –استادتمام اقتصاد دانشگاه صنعتی ویرجینیا- مهمترین مسالهی اقتصاد ایران را «بیکاری» میداند[1].
اما چرا بیکاری مسالهی اصلی اقتصاد ایران است!؟ به این دلیل که وقتی جوان، درس میخواند و بزرگ میشود، اولین مواجههاش با جامعه زمانی است که میخواهد از خانواده استقلال مالی پیدا کند و این، با یافتن شغل بدست میآید. پس از استقلال مالی، به دنبال ازدواج میرود و تشکیل خانواده میدهد. اما اگر در اولین مواجهه، جامعه به جوانِ تحصیلکرده بگوید که ما برای تو جایی نداریم، او دچار سرخوردگی میشود، امید از بین میرود و جوانان به عنوان مهمترین موتور محرکهی اقتصاد کشور به سمت رشد و توسعه، خاموش میشوند. اما آیا این معضل، امروز جدی است!؟ مرکز آمار، نرخ بیکاری برای پاییز 1400 را 8.9 درصد اعلام کرده است. اما این آمار نمیتواند دید درستی نسبت به عمق بحران بیکاری ارائه کند.
وقتی مرکز آمار میگوید، بیکاری 8.9 درصد است یعنی از بین افرادی که همین هفتههای گذشته به دنبال کار گشتهاند اما کار پیدا نکردهاند و افرادی که اکنون شاغل هستند (یعنی از نرخ مشارکت)، تقریباً 9 درصد بیکار داریم. در این آمار، افرادی که از یافتن کار در شان خود نا امید شدهاند و دیگر دنبال کار نمیگردند، لحاظ نمیشود. اگر بخواهیم دقیقتر به مساله نگاه کنیم، باید اینطور محاسبه کنیم: ما 63 میلیون ایرانی بالای 15 سال داریم. از این میان، تقریباً 23 میلیون و 500 هزار نفر شاغل هستند. از این میان، تقریباً تنها 6 میلیون نفر فارغالتحصیل آموزش عالی هستند. بنابراین از جمعیت بالای 15 سال، تقریباً 40 میلیون نفر شاغل نیستند. بیایید فرض کنیم 4 میلیون نفر از این تعداد، دانشجو باشند، 2 میلیون نفر نیز دانشآموزان بالای 15 سال باشند. 4 میلیون نفر هم افراد مسن باشند که توان کار کردن ندارند. 10 میلیون نفر هم بانوانی باشند که اصلاً تمایل به اشتغال ندارند و دوست دارند روی وظیفهی مادری یا خانهداری متمرکز باشند. جمعاً 20 میلیون نفر کنار گذاشته میشوند و باز 20 میلیون نفر میمانند!
بنابراین در خوشبینانهترین حالت بین 15 تا 20 میلیون نفر در کشور هستند که اگر شغل مناسب و با درآمدی که به بیگاری شباهت نداشته باشد (!) پیدا کنند، کار میکنند اما اکنون به دلیل نبودن شغل مناسب، کار نمیکنند. این مشکل، چقدر در آسیبها و معضلات دیگر –مثلاً کاهش رشد جمعیت و ...- دخیل است!؟ بیایید در سطح کلان، به ماجرا نگاه کنیم. اقتصادی که بتواند نزدیک به 20 میلیون نفر بیشتر را در خود به کار گیری کند، چگونه رشدی خواهد داشت!؟ بنابراین میتوان گفت مهمترین مسالهی افتصاد ایران، «بیکاری» است و «اشتغالآفرینی» باید محور استراتژی توسعه در ایران باشد. «دانشبنیانها» اگر بتوانند در خدمت «اشتغالآفرینی» قرار بگیرند، ارزشمند هستند. بنابراین در شعار سال، باید به این دو ویژگی به صورت همزمان نگاه کرد. این در حالی است که متاسفانه تا کنون، وجه «اشتغالآفرینی» در شعار سال تحتالشعاع بحثها در مورد «اقتصاد دانشبنیان» قرار گرفته و مغفول مانده است!
______________________________________________________
[1] نقش مطالبهگری در بهبود فضای اقتصاد ایران چیست؟، پادکست سکه، اپیزود 45.